گروه اجتماعی -چه هولناک است تاریکی برای همیشه! وقتی چشم هایم را می بندم تا دنیای نابینایی را تجربه کنم از ترس اینکه مبادا خداوند قهرش بگیرد، زود چشم هایم را باز می کنم و همین که دوباره می توانم ببینم خیالم آسوده می شود! چشم نعمت بزرگی است اما «دیدن» از آن هم بهتر است .
خیلی ها چشم دارند و نمی بینند و هستند کسانی که چشم ندارند و « می بینند » حرف از دایره روشن دلان فراتر می رود روی حرفم با خودم هست که هم چشم دارم و هم نگاه می کنم! اما تفاوت است میان دیدن و نگاه کردن! نگاه خیلی سطحی است و برای نگاه کردن باید چشم داشته باشی.
ولی دیدن عمیق است، دیدن را باید بفهمی و برای دیدن به جز چشم به قلب هم نیاز داری ، قلبی که هنوز وظیفه اش را از یاد نبرده و مهربان است!
با این تعریف که من از نابینایی کشف کرده ام ، چه همه نابینا !دنیا پر شده از چشم های بازی که هیچ چیز نمی بینند . چشم هایی که فقط گاهی نگاه می کنند، تصویر غبارآلودی از دنیا را فقط برای چند ثانیه حفظ می کنند و بعد می روند که فراموش کنند.
دنیا به بینایی نیاز دارد ، دنیا بیشتر از هزاران چشم به بینایی نیاز دارد، به افرادی که ببینند و به فکر فرو بروند تا چاره ای بیابند. بشریت بیشتر از هر چیزی به بینایی نیاز دارد، مگر می شود آدم با قلب مهربانش ببیند و دست روی دست بگذارد؟ مگر می شود غم کسی را دید و گذشت، مگر می شود گرسنه ای را دید و عبور کرد، مگر می شود بی عدالتی را دید و رد شد؟ «دیدن» چه عمیق است و ما چه سطحی می نگریم! ای کاش روزی برسد که همه چیز را ببینیم. دیدن حتما با عمل است وگرنه همه می توانیم نگاه کنیم و رد شویم.
«دیدن» چه نعمت بزرگی است، برای همه آرزویش می کنم حتی کسانی که چشم ندارند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
الهام رضاپور- باید خودم را جای آن ها می گذاشتم تا واقعیت گفته هایشان را درک کنم. ابتدا کمی سخت و دلهره آور به نظر می رسد اما به یک بار امتحان کردنش می ارزد. این که احساس یک نابینا را بتوانی از حضورش در اجتماع درک کنی.
یک عصای سفید به دست می گیرم و عینکی تیره روی چشم هایم می گذارم؛ تا اندازه ای بلدم مانند افراد نابینا قدم بردارم اما این را می دانم که دنیای نابیناها وسیع تر از آن است که ما در یک عینک و عصای سفید می بینیم.
عکاس هم کمی آن طرف تر همراه من می آید. برای اولین بار قرار است با این ظاهر در خیابان راه بروم هرچند هیچ تجربه ای هم در بازی کردن یک نقش ندارم.
با این که مسیر را خودم انتخاب کردم و راه صاف و هموار است اما باز هم گام هایم را با تردید و ترس بر می دارم، چند قدمی را کاملا چشم بسته راه می روم، خیلی تنها می شوم، احساس می کنم هیچ قدرتی ندارم تا مسیر را ادامه دهم.
مثل یک موجودی که تازه پا در یک سرزمین ناشناخته گذاشته خود را در حال غرق شدن می بینم. در مسیری که انتخاب کردم دو دختر جوان روی جدول ها نشسته و دو دوختر دیگر هم کمی آن طرف تر ایستاده اند و مشغول صحبت هستند. باید عکس العمل آن ها را وقتی با من مواجه می شوند ببینم.
این درد است!
از پشت سیاهی عینک نگاه های ترحم آمیز آن ها سخت مرا خرد می کند. در حال شکستن، قدم هایم سست تر برداشته می شود.
از رو به رو دو زن میانسال گرم تعریف در حال نزدیک شدن به من هستند و متوجه می شوم که با دیدن من سکوت می کنند . گوش هایم خوب می شنود. این جمله را شنیدم. (وای وای! جوان مردم. این درد است و...).
چند قدمی تا جمع دخترها دارم، حواس ها همه به من است و پچ پچ هایی که مرا آزار می دهد. دو دختری که روی جدول نشسته اند از جایشان بلند می شوند و کمی آن طرف تر می ایستند.
سنگینی نگاه ها را بر وجودم احساس می کنم. چشم هایم بسته است اما خوب می بینم که آن ها چشم از من برنمی دارند. عجیب است اما نه آن قدر عجیب که همه تعجب کنند از دیدنم . من فقط نابینا هستم.
روی دیگر سکه
مسیر را تا 10 متر بعد از جمع دوستانه دختران جوان با عصا زدن ادامه می دهم و در حالی که نگاه ها هنوز از من برداشته نشده عینکم را برمی دارم و عصا را جمع می کنم و حالا در نقش اصلی ام ظاهر می شوم. به طرف آن جمع می روم و از احساسشان می پرسم.
«راضیه غیرتی» دانشجوی 22ساله تا مرا دید که به سمتش می روم از روی جدول بلند شد تا مسیر عبور من باز باشد.
«می خواستم تا رسیدن به مقصد به شما کمک کنم اما دوستم گفت ما که این شهر را بلد نیستیم.» اما «فرشته درویشی» دوستی که همراه اوست می گوید: حقیقت احتیاط کردیم و با خود گفتیم شاید ناراحت شوید اما در هر صورت خیلی دوست داشتم دست شما را بگیرم و تا هر جا که بگویید ببرم.
«اسماء صبور» و «مرضیه ایمانی» دو دوست دیگر هم می گویند: از دیدن این صحنه ناراحت شدیم و در آن لحظه که از مقابل ما عبور کردید به فکر نعمتی که خدا به ما داده و ما از آن غافل هستیم افتادیم.
«صبور» معتقد است ناتوانی برای نابینایان معنایی ندارد اما برای آن ها چگونگی رفتار و برخورد افراد مهم است که گاهی شهروندان به دلیل نا آگاهی و البته با نیت خیر قصد کمک دارند اما در نوع برقراری ارتباط و بیان احساس خود موجب آزردگی خاطر فرد نابینا می شوند.
نابینایان، درست است که از دیدن رنگ و لعابهای این دنیا بیبهرهاند اما در عوض حقیقتهایی را با جان و دلشان لمس میکنند که شاید ما با چشمهایی بینا قدرت لمس آن را نداشته باشیم.
واقعا به جاست که نام روشندل را به آنها اختصاص دادهاند، دلهایی که بدون داشتن چشم با نور بصیرت باطنی بیدار است، چشمهایی که گویی دوست نداشتهاند بسیاری از نامهربانیهای روزگار را ببینند و شاید به همین دلیل است که دلشان روشن است، دلشان روشن است چون با دیدن برخی چیزها غبار غفلت بر دلشان ننشسته است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رضاپور- «حجاج مثل برگ خزان روی هم می افتادند. گرمای بسیار بالا، تشنگی، ضعف بدنی و از همه بدتر فشار جمعیت بر اثر بی برنامگی انتظامات سعودی و... دیگر شانسی برای زنده ماندن باقی نمی ماند!»
این را یکی از حاجیانی که به تازگی از سفر حج بازگشته است می گوید. بیان فاجعه آن روز در قربانگاه منا برایش آسان نیست؛ با هر جمله ای اشکش سرازیر می شود. شنیدن کی بود مانند دیدن! حاج «ابراهیم آرگینی» به عنوان یکی از شاهدان عینی که از هر دو حادثه مکه جان سالم به در برده است از آن چه در زمان سقوط جرثقیل در مسجد الحرام دیده است می گوید.
این حادثه ساعت 17:10 به وقت مکه به وقوع پیوست؛ اولین روز حضورمان در مسجد الحرام، خانه امن الهی جایی که با ماندن در آن مکان باید آرام شوی اما... در حال طواف بودیم، در اندک زمانی باد، توفان و گرد و خاک شدت گرفت، یک تکه ابر سیاه بر فراز آسمان ظاهر شد و سیلی که می بارید. دقایقی این وضع ادامه داشت تا این که خیلی ها دیگر نتوانستند طواف انجام دهند و سعی می کردند در یک جا پناه بگیرند که ناگهان دیدم یک شیء قرمز رنگ در حال سقوط است و به دنبال آن صدایی مهیب و بسیار وحشتناک! بعد از آن فقط خون بود و تکه های بدن زائران و سر و صدای ناشی از ترس و فرار مردم.
همه فریاد می زدند ا... اکبر، لا اله الا ا... و...
من و تعدادی از افراد کاروان از جمله مرحوم حاج آقای «اسماعیلی» که در این حادثه بر اثر ضربه به سر جان باخت، با یکی از دوستان که دچار کمردرد بود برای انجام طواف رفته بودیم اما چون دوستمان نمی توانست راه برود او را روی یکی از پله ها نشاندم و به او گفتم تو فقط به کعبه نگاه کن و ذکر بگو این خودش عبادت است تا بعد از انجام طواف دوباره باهم برویم.
این اتفاق که افتاد وقتی برگشتم دیدم که او به شدت گریه می کند. نیروهایی که در صحنه حضور داشتند از لباس هایشان معلوم بود که بیشتر از مهندسان ساختمان هستند تا نیروهای امداد، از نظر کمک رسانی به مصدومان و زخمی ها تا یک مدت طولانی هیچ خدمتی مشاهده نمی شد. حتی یک نفر به سمت این افراد قدم برنمی داشت تا این که بعد از گذشت زمان زیادی تعدادی آمبولانس وارد شد و تا 5 ساعت بعد کار انتقال مصدومان ادامه داشت.
نیروها اجازه نمی دادند کسی نزدیک شود و همه را از محل بیرون کردند.
تا 11 شب وقتی به هتل برگشتیم از آقای «اسماعیلی» بی خبر بودیم تا این که به رئیس کاروان خبر فوت ایشان را دادند و همه کاروان ناراحت شدیم.
آنچه در منا گذشت
او از حادثه منا هم با چشمانی پر از اشک و دلی مملو از درد حرف می زند.
ساعت6 صبح روز دهم ذیالحجه چیزی به طلوع خورشید نمانده بود، من و تعدادی از همسفران از جمله 5 نفری که در این حادثه جان باختند قرار گذاشتیم به رمی جمرات برویم. روز قبل از آن ( روز عرفه) به دلیل ناتوانی جسمی، ما جزو معذوران بودیم و پس از توقف 5 دقیقه ای در مشعرالحرام با تعدادی از بانوان عازم منا شدیم.
حاج «ابراهیم آرگینی» تعریف می کند: در چادر با مرحوم «چوبدار» تا پاسی از شب بیدار ماندیم. قبل از اذان صبح وی مرا برای نماز شب بیدار کرد، بعد از نماز و... چند کتری چای آماده بین افراد توزیع کردیم، هنوز بقیه همراه با رئیس کاروان و دو روحانی از مشعرالحرام نیامده بودند و ما با نفر سوم کاروان، آقای«ناصری» برای رمی جمرات حرکت کردیم.
جمعیت تا زمانی روان حرکت می کرد. ازدحام در این مکان تا حدی عادی بود اما نه بهاندازهای که همان اول وقت احساس می شد. پس از طی کردن بخشی از مسیر چند بار ناگهان جمعیت متوقف شد و دیگر حرکت نکرد؛ طوریکه همه ایستاده بودند. مسیر عبور قفل شد و دیگر جمعیت تکان نخورد. شدت ازدحام بهاندازهای بود که دیگر نه میشد یک قدم جلو رفت و نه به عقب برگشت. وضع بسیار اسفناکی بهوجود آمد؛ نه آب بود و نه اکسیژن که نفس بکشیم.
هیچ راهی نبود
او از واکنش حجاجی که در این شرایط گیر کرده بودند می گوید. در این لحظات کمکم موجی از وحشت و حالت مرگ بین مردم ایجاد شد. ابتدا فکر میکردیم که راه باز میشود اما فشاری که روی قفسه سینه وارد میشد و بیاکسیژنی، ترس و وحشت مردم را افزایش داد.
هیچ راهی نبود و هیچ واکنشی نمی شد انجام دهیم .تشنگی کمکم حالت مرگ ایجاد کرد طوریکه همه خودمان را برای مردن آماده کرده بودیم. همه در شرایط مشابه بودیم و کسی نبود که چنین احساسی نداشته باشد؛ برخیها خودشان را کنترل کردند اما بعضی نه. عدهای سیاه پوست برای نجات خود با هلدادن دیگران، قصد هجوم به سمت چادرها و بالارفتن از آن را داشتند که این استرس را در مردم بیشتر می کرد در این بین عده زیادی زیر دست و پا له شدند و مردم مثل برگ خزان روی هم می افتادند.
در دو قدمی مرگ
هیچ توانی در بدن ها نبود من به زنده یاد حاج «محمد چوبدار» گفتم خودت را به کناره ها برسان و خودم نیز قصد داشتم به دیواره های اطراف در سمت دیگر بروم که پایم در میان افرادی که روی زمین افتاده بودند فرو رفت و گیر کردم. تلاشم برای بیرون آمدن بی نتیجه ماند تا این که 2 بار شهادتین را بر زبان آوردم. آن زمان ترس از مرگ مرا از خیلی چیزها دور کرد و فقط به خدا فکر می کردم، توکلت علی ا...، ا... اکبر و... مدام بر زبانم جاری می شد تا این که یک نفر با یک دست مرا از لای نرده ها بیرون کشید. نرده هایی که حتی یک بچه از آن رد نمی شد، من با این جثه ام از آن عبور کردم. این کار خدایی بود و جز معجره نمی شود نامی برایش گذاشت. اصلا نفهمیدم آن کسی که مرا بیرون کشید که بود و از کجا آمد و... وقتی بیهوش افتاده بودم دو زن از الجزایر مرا به محل اسکان خود بردند و آن جا به من آب دادند به هوش که آمدم دیدم این دونفر تعداد زیادی را آورده اند و کمکشان می کنند. عده ای لباس احرام از تنشان باز شده بود و بدون هیچ پوششی افتاده بودند، وضع اسفناکی بود.
من بهعنوان یک شاهد عینی که از نزدیک این فاجعه را دیدم، میتوانم بگویم نصف بیشتر افرادی که جان باختند به خاطر بی آبی بود.
بعد از 3 ساعت که حالم بهتر شد، توانستم 4 یا 5نفر را نجات دهم و بعد به جایی که خودم افتاده بود رفتم و چهره ای شبیه به یکی از همراهان خودمان را دیدم که بعد از دیدن کارتی که به گردنش بود مطمئن شدم خودش است که جزو جان باختگان حادثه بود. از حدود ساعت 8:30تا 11:30 خبری از امداد نبود و بعد از آن وقتی خیلی ها جان باخته بودند بطری های آب معدنی را به دستمان می دادند. وی با بیان این که در همان لحظه فردی را با لباس بلند مشکی و ریش بلند دیده که مشغول فیلم برداری بوده از حمل جنازه ها می گوید که خیلی وحشتناک بود. عربستانیها مرده و زنده را روی هم میریختند؛ بینظم بودند و به بدترین نحو ممکن عمل می کردند. آمبولانس ها جوابگو نبود. بهجای این که ابتدا زندهها را نجات دهند، همه را روی هم میریختند. دنبال این نبودند که بدانند چه کسی زنده و بدنش داغ است. برخیها شبیه خود من با مقداری آب به حال میآمدند اما با بیمدیریتی آنها از دنیا رفتند.
وی می گوید: دیگر توان نداشتم و بعد از این که با یک نیشابوری بعد از ساعت ها پیاده روی به محل اسکان ایرانی ها برگشتم و چادر کاروان خودمان را پیدا کردم دیدم تعدادی از همراهان ما به کاروان برنگشته اند و زن ها بسیار نگرانند و سراغ همسرانشان را از من می گیرند و...
تا اینکه خبرهای ناگواری برایمان می آوردند که بسیار دردناک بود. وی معتقد است اگر همه کاروان با هم و به صورت دسته جمعی و نه پراکنده می رفتیم می توانستیم آن هایی که اطرافمان هستند را نجات دهیم ولی ما چند نفر پراکنده از هم راه می رفتیم و وقتی موج جمعیت 10 متر ما را از هم دور کرد دیگر نتوانستیم همدیگر را نجات دهیم حتی آن افرادی که اطرافمان بودند زبان هم را نمی فهمیدند چه برسد به این که بخواهند کمک کنند و به فکر نجات هم باشند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پناهنده- مراسم نمادین توزیع شیر رایگان بین دانش آموزان خراسان جنوبی دیروز در دبیرستان دخترانه فاطمه زهرا (س) بیرجند برگزار شد.
معاون توسعه منابع و پشتیبانی اداره کل آموزش و پرورش خراسان جنوبی از آغاز توزیع شیر رایگان بین 161 هزار دانشآموز و فرهنگی استان خبر داد و گفت: از این تعداد 148 هزار نفر دانش آموز و 13 هزار و 800 نفر فرهنگی هستند.
«سعیدی» اعتبار پیش بینی شده برای این طرح را 45 میلیارد ریال اعلام و هدف از توزیع شیر مدارس را ارتقای سلامت و افزایش توان فیزیکی و فکری و کاهش سوءتغذیه دانش آموزان و... عنوان و بر فرهنگ سازی برای مصرف شیر در سبد غذایی خانوارها تاکید کرد.
به گفته وی، با فراهم شدن امکانات و تلاشهای انجام شده تا پایان سال جاری ۶۰ نوبت شیر رایگان بین دانشآموزان و فرهنگیان در تمام مقاطع تحصیلی استان اعم از ابتدایی، متوسطه دوره اول و دوم و پیش دبستانی های ضمیمه مدارس توزیع می شود و در مناطق دور دست استان توزیع شیر رایگان به طور استریل و در مدارس شهری شیر توزیعی پاستوریزه است.
به گزارش خبرنگار ما، پارسال هم توزیع شیر مدارس با تاخیر در آذر انجام شد و با توجه به گرمای هوا در ابتدای سال که توزیع شیر را ناممکن می کرد تا اسفند ادامه یافت.
سال گذشته شیر در 42 نوبت در پیش دبستانی ها، مدارس ابتدایی، متوسطه دوره اول و متوسطه دوم مدارس شبانه روزی استان توزیع شد و 135 هزار دانش آموز دختر و پسر خراسان جنوبی 4 نوبت در هفته از سهمیه شیر استفاده کردند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روستای تجن گاز ندارد و هر سال در فصل سرما اهالی با مشکلات زیادی رو به رو می شوند. چرا گازرسانی به این روستا انجام نمی شود؟ مسئولان پاسخ دهند.
برخی روستاهای مرزی نهبندان بعد از گذشت یک ماه هنوز نیروی آموزشی ندارند. آموزش و پرورش چاره اندیشی کند.
با توجه به ورود حجاج و زائران عتبات عالیات، دانشگاه علوم پزشکی بیرجند برای کنترل بیماری های وبا و کرونا چه برنامه ای دارد؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ناهماهنگی دستگاه های خدمات رسان نهضت آسفالت نهبندان را کند کرد
«ورودی مسکن مهر نهبندان هنوز خاکی است، مسئولان برای آسفالت آن اقدام کنند.» این پیام 13 مهر چاپ شد.
شهردار نهبندان با بیان این که بروز برخی مشکلات و ناهماهنگی ها بین دستگاه های خدمات رسان باعث تاخیر در اجرای نهضت آسفالت شده است، گفت: جلسه و هماهنگی های هفته های اخیر با شرکت گاز استان منجر به انعقاد قرارداد حفاری تمام معابر شهری شد که مسکن مهر را هم شامل می شود.
به گفته «مدیح» قرارداد منعقد شده به شرکت گاز استان ارسال شد و در حال حاضر منتظر اجرای پروژه حفاری هستیم و بدون کوچک ترین اجحافی به متعاقب شروع حفاری توسط شرکت گاز و لوله گذاری مربوط، اجرای نهضت آسفالت ادامه می یابد.
90 درصد تاکسی تلفنی های بیرجند تاکسی متر دارند
«برخی تاکسی تلفنی ها در بیرجند تاکسی متر ندارند. چرا اتحادیه نظارت نمی کند؟» این پیام 14 مهر چاپ شد.
رئیس اتحادیه صنف نمایشگاه داران اتومبیل و موسسات حمل ونقل بار و مسافر بیرجند با اشاره به خرید هزار و 300 دستگاه تاکسی متر و نصب این دستگاه در 90 درصد تاکسی تلفنی های بیرجند، به این پیام مردمی پاسخ داد: نظارت تا حد امکان توسط بازرس اتحادیه انجام و با موارد تخلف برخورد می شود.
به گفته «راعی فر»، راننده های 10 درصد دیگر تاکسی تلفنی های بیرجند هم به نرخ مسیرها اشراف دارند و نرخ های غیرعادلانه دریافت نمی کنند با این حال این گروه راننده ها می توانند برای تحویل دستگاه تاکسی متر به اتحادیه مراجعه کنند.
وی در ادامه به نبود موارد شکایات و گزارش ها از دریافت نرخ های غیر عادلانه اشاره کرد و از شهروندان خواست موارد تخلف را به اتحادیه گزارش دهند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کنترل بیش از 7 هزار راننده متخلف در یک هفته
رضایی – هفته گذشته قانون برای 7 هزار و 637 راننده متخلف در جاده های استان اعمال شد.
رئیس پلیس راه فرماندهی انتظامی استان با بیان این مطلب، تعداد تخلف های حادثه ساز ثبت شده در این مدت را 3 هزار و 484 مورد عنوان کرد.
سرهنگ«رضایی» گفت: 10 خودرو و 78 موتورسیکلت دارای تخلف توقیف شد و 144 راننده بدون گواهینامه هم به مراجع قضایی معرفی شدند.
وی از وقوع22 فقره تصادف جاده ای در هفته گذشته خبر داد که منجر به مرگ یک نفر شده است.
وی تعداد مجروحان 17 فقره تصادف را 28 نفر اعلام کرد و گفت: 4 فقره از تصادف های هفته گذشته خسارتی بوده است.
وی ادامه داد: 56 درصد تصادف ها در محورهای اصلی و 44 درصد در محورهای فرعی رخ داده است.
وی با بیان این که 33درصد حوادث رانندگی به علت واژگونی گزارش شده است، توجه نکردن به جلو و تخطی از سرعت مجاز را از مهم ترین علل تصادف ها برشمرد.
وی اضافه کرد: 44 درصد سواری ها، 17 درصد وانت بارها و 32 درصد موتورسواران مقصران هفته گذشته را تشکیل می دهند.
30 تصادف، یک کشته و 37 زخمی در حوادث شهری استان
ایمان –هفته گذشته در 30فقره تصادف درون شهری استان یک نفرجان باخت و 37نفر مجروح شدند . رئیس پلیس راهور فرماندهی انتظامی استان با بیان این مطلب، بی توجهی به مقابل، رعایت نکردن حق تقدم،تجاوز به چپ و ناتوانی در کنترل وسلیه نقلیه را از عمده علت های بروز این حادثه اعلام کرد.
سرهنگ«علیرضارضایی» افزود: در این مدت 965 تخلف حادثه ساز به ثبت رسیده است.
وی از توقیف 264 دستگاه موتورسیکلت و5 خودرو در هفته گذشته خبرداد و گفت: اولویت پلیس در ایام محرم برخورد با موتورسواران متخلف خواهد بود.
کشف 207 کیلو گرم مواد مخدر در نهبندان
رضایی- 207 کیلو و 400گرم تریاک و هروئین توسط ماموران ایست و بازرسی سهل آباد نهبندان کشف شد. به گفته فرمانده انتظامی شهرستان نهبندان، مأموران ایست و بازرسی سهل آباد هنگام کنترل خودروهای عبوری به یک دستگاه خودروی پژو 405 نقره ای مشکوک شدند که پس از بی توجهی راننده به فرمان ایست و فرار وی، خودرو در عملیات تعقیب و گریز متوقف شد. سرهنگ «غلامرضاشاهوردی» خاطرنشان کرد: مأموران در بازرسی از خودرو 158کیلو و100گرم تریاک و 49کیلو و 300 گرم هروئین فشرده کشف کردند.
دستگیری سارق در کمتر از دو ساعت
ایمان- سارق وسایل داخل خودرو 2 ساعت پس از سرقت در فردوس دستگیر شد.
فرمانده انتظامی شهرستان فردوس گفت: روز گذشته در پی تماس یکی از شهروندان با مرکز فوریت های پلیسی 110 مبنی بر سرقت در یکی از خیابان های فردوس بلافاصله مأموران کلانتری برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند.
سرهنگ«اسماعیل واعظی» افزود: مأموران با اجرای طرح مهار و انجام تحقیقات میدانی در کمتر از دو ساعت سارق را شناسایی و پس از دستگیری به پلیس آگاهی منتقل کردند.
وی ادامه داد: سارق در اعترافات خود گفته است پایین بودن شیشه خودرو وسوسه ام کرد تا وسایل داخل خودرو و مقداری وجه نقد را به سرقت ببرم.
وی تصریح کرد: اموال مسروقه به مالباخته تحویل و متهم به دادسرا معرفی شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.