مهدیه مودی- «صبح ها 8 تا 12 و بعد از ظهرها 16 تا 20» این نوشته برگه ای است که روی در یکی از خانه های قدیمی شهر برای نوبت دهی مراجعه کنندگان نصب شده تا منشی بتواند به راحتی از آن استفاده کند.
زیر برگه نوشته شده است که در هر شیفت کاری بیشتر از 20 نفر ویزیت نمی شوند.
از وضعیت ظاهری ساختمان مشخص است که این برگه متعلق به مطب دکتر و ... نمی تواند باشد اما تعداد مراجعه کنندگان به این کوچه باریک شهر برای هر رهگذری که خبر از موضوع ندارد تعجب برانگیز است.
زن جوانی می گوید: سال هاست که شخص دعانویسی اینجا کار می کند و برای حل مشکلات افراد پیشگویی می کند و دعا می نویسد اما گاه به دلیل این که ازدحام جمعیت زیاد می شود اقدام به نوبت دهی به روش پزشکان می کند تا این گونه هر روز پاسخگوی تعدادی از مراجعه کنندگان باشد.
این زن که سال هاست روبروی خانه دعانویس مغازه ای دارد در پاسخ به رضایت مردم از عملکرد این دعانویس خنده ای بر لب می آورد و ادامه می دهد: چه بگویم؟ مردم راضی هستند اما به نظرم این بستگی به اعتقادات افراد دارد و من شخصا با وجود این که سال هاست در همسایگی این فرد هستم هیچ گاه به او مراجعه نکرده ام چون تا زمانی که خدا را دارم مشکلی ندارم...
قبل از این فرد ، پدرش در اینجا مشغول دعانویسی و رمالی بود و انگار این شغل به صورت موروثی به او ارث رسیده و سال هاست که مشغول فعالیت است و آن طور که مردم می گویند این فرد آخرین نسل برای دعانویسی است و مرتاضان هندی به او گفته اند بعد از تو فرزندانت به این شغل ادامه نمی دهند.
از در آهنی وارد یک اتاق کوچک 6 متری می شوم که تعدادی از مراجعه کنندگان با منشی داخل آن بر روی فرش نشسته اند، منشی می پرسد شما نوبت دارید؟ زمانی که متوجه می شود از طرف فردی آشنا آمده ام می گوید چند لحظه بنشینید. جو حاکم بر اتاق آن قدر سنگین است که دلهره ای عجیب سراسر وجودت را پر می کند.
از دختر جوانی که در کنارم نشسته است می پرسم، کار این آقا خوب است؟ می گوید: راستش برای اولین بار آمده ام اما تعریف او را از دوستانم شنیده ام، البته یکی از دوستانم که مشتری دائم این دعانویس است مشکلش برطرف نشده اما می گوید که او گفته است دعایی که می دهم برای راحتی کارت است البته شاید مشکلت رفع نشود.
منشی اسمم را می خواند .وارد اتاق می شوم، مرد جوانی با ریش بلند در گوشه اتاقی تاریک نشسته است، به گوشه ای از اتاق راهنمایی می شوم . باید مشکلم را بگویم، مجبور می شوم به دروغ بگویم طلاهایم گم شده و می خواهم بدانم چه کسی آن ها را برداشته است، کتابی را بر می دارد و زیر لب چیزی می خواند و با نگاه بر روی کتاب می گوید: زنی قد کوتاه وارد خانه ات شده و زمانی که حواست نبوده طلاها را برداشته و الان در جایی مخفی کرده است. دعایی برایت می نویسم تا دو ماه دیگر طلاهایت پیدا می شود، اگر پیدا نشد مجدد بیا تا دعای دیگری بدهم...
همین ملاقات 10 دقیقه ای 40 هزار تومان برایم آب می خورد، دعا را می گیرم و زمانی که از خانه قدیمی خارج می شوم جمعیت منتظر با نگاه پرسشگر خود مرا بدرقه می کنند.
نگاه در چشم
«دستت را بده تا فالت را بگیرم» . واژه ای آشنا که بسیار از زبان فالگیران و رمالان جاری می شود. اما این شیوه آنقدر قدیمی شده است که تنها به عنوان یک جمله طنزآمیز بین افراد رد و بدل می شود. فالگیری و رمالی در این زمینه شیوه های جدیدی پیدا کرده است.
یکی از شهروندان زمانی که متوجه می شود به دنبال فردی هستم تا بتواند بگوید مشکلی که دارم نهایتا چه می شود می گوید: فردی در جنوب شهر وجود دارد که با نگاه کردن در چشم هایت گذشته، حال و آینده ات را کامل می گوید و کارش آنقدر خوب است که در منزلش اتاقی مجزا برای این کار دارد. آدرسش را می گیرم .
راهی یکی از خیابان های بالای شهر می شوم، طبق آدرس و نشانه ای که داده است از در پشت ساختمان با دو ضربه ای که به در می زنم وارد خانه می شوم، در خانه طبقه همکف باز می شود و از آشپزخانه وارد اتاق می شوم.
چند نفری منتظر نشسته اند و در گوشه اتاقی لوکس پشت پرده دو نفر به آرامی صحبت می کنند. بعد از 20 دقیقه انتظار نوبت به نفر بعدی می رسد و فرد قبلی خوشحال از این که خانم رمال گفته است مشکلت به زودی حل می شود ماجرا را برای دوستش تعریف می کند. هر کدام از افراد حدود نیم ساعت با رمال صحبت می کنند و در نهایت با گرفتن برگه ای کوچک از در خارج می شوند.
به پشت پرده می روم و بر روی صندلی می نشینم، چند دقیقه ای در چشمانم نگاه می کند و به قول خودش شروع می کند به تشریح زندگی گذشته ام اما اشتباه می گوید !
بعد از چند دقیقه می گوید اگر می خواهی که خصوصیات اخلاقی فرد دیگری را برایت بگویم عکسش را نشانم بده.
او که مشتری هایش را به خوبی می شناسد برایم از توانایی های دیگرش می گوید و این که حتی با انرژی درمانی می تواند بیماران زیادی را مداوا کند و حتی به ادعای خودش بیمار سرطانی را هم درمان کرده است.
سوالی ذهنم را به خود مشغول کرده است . شنیده ام که این خانم چند سالی است از همسر خود جدا شده و سرپرستی دو فرزندش را بر عهده دارد .
نمی دانم چرا در آن زمان نتوانسته این موضوع را برای خود پیشگویی کند و از اتفاقات ناگوار زندگی خویش جلوگیری کند...
مجازات حبس
یک کارشناس حقوقی در این زمینه به «خراسان جنوبی» می گوید: در قانون مستقیما مطلبی تحت عنوان رمالی نداریم اما هرگونه اقدامی که باعث فریب افراد شود جرم بوده و مجازات حبس دارد.
«زارعی» با بیان این که دعانویسی جرمی است که جنبه عمومی دارد و باید مدعی العموم وارد عمل شود می افزاید: دعانویسی در زمره جرایم کلاهبرداری است و هر کس مردم را به امور غیر واقع امیدوار کند کلاهبردار است.
وی ادامه می دهد: طبق قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) مصوبه سال 75 رمالی و دعانویسی جرم انگاری محسوب می شود و مطابق همین قانون هرگونه وجهی که از این طریق از افراد دریافت شود در صورت وجود مستند بازگردانده می شود. به گفته وی رمالی می تواند پوششی برای ارتکاب جرائم دیگری باشد.
وی می گوید: آئین نامه امور خلافی مصوبه 1324 رمالی را جرم انگاری تلقی کرده که هم اکنون این قانون نفی شده اما همچنان مجازات مربوط به خود را در صورت اثبات کلاهبرداری به دنبال دارد.