پای صحبت چراغ سازقدیمی بیرجند
تعداد بازدید : 138
رضایت خدا در راضی بودن مشتری است
الهام رضاپور - انواع و اقسام کتری و سماورهای قدیمی نفتی و گاز سوز، چراغ های گرد سوز و سه شعله های آبی خوراک پزی، پریموس و چراغ توری و... از دیوارهای مغازه تا سقف روی هم تلنبار شده اند، روی میز کار استاد هم آنقدر شلوغ است که جای سوزن انداختن نیست.
این تصویر مغازه چراغ سازی آقای «پروینی» در میدانی دنج و قدیمی پشت بازار بیرجند و مجاور مدرسه « حکیم نزاری »، حوالی سه راه اسدی است که چیدمانش منحصر به فرد است و در کمتر مغازه ای دیده می شود؛ ذهن هر کسی که برای اولین بار این صحنه را می بیند همان اول آشفته می شود اما استاد چراغ سازی بیرجند آنقدر حافظه اش قوی است که حتی اگریک سال پیش هم چیزی را در جایی از این مغازه گذاشته باشد بدون درنگ و در یک چشم بر هم زدن آن را پیدا می کند وبه دست مشتری می دهد. خودش می گوید: کامپیوتری شدم و می زند زیر خنده ...
قبل از این که پای صحبت های استاد بنشینیم به یک چای لب سوز و خوش رنگ و لعاب دعوت می شویم؛ لبخندی می زند و با دست های سیاه رنگش فنجان چای را پر می کند و می گوید:" چای کارگری است ."
«محمد رضا پروینی» همانطور که هویه داغ را برمی دارد تا سوراخ کتری را لحیم کاری کند، با روی خوش و چهره خندان جواب مشتری هایش را هم می دهد.
مغازه قدیمی چراغ سازی 30متری استاد آنقدر شلوغ است که شاید کمتر از 6 متر به نظر می رسد، خودش هم حتی برای رفتن پشت میز کارش باید دنبال جای پا بگردد.
او می گوید: متولد 1332و اهل محله خیرآباد بیرجند هستم؛ تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم و با این که در دوران تحصیل نمره های خوبی هم می گرفتم اما به درس ومدرسه علاقه ای نداشتم ؛ همان زمان خدا بیامرز مادرم وقتی دید نمی خواهم درس بخوانم دستم را گرفت و به همین میدان آورد و در یک چراغ سازی مرا به استادم مرحوم« علی اکبر لاری» سپرد تا کاری یاد بگیرم.
از آن روز 50سال می گذرد ؛من با روزی یک تومان 14سال در کنار استادم شاگردی کردم و بعد از آن که از هم جدا شدیم اما باز هم استادم حواسش به من بود و در این مغازه گاهی که به من سر می زد با لبخند می گفت : چطوری استاد... هیچ وقت این جمله اش یادم نمی رود.آهی می کشد و می گوید:38 سال از آن زمان می گذرد ؛ خدا بیامرزد ...
« پروینی » می گوید: استادم مرا مانند فرزند خودش می دانست و هنوز هم خیلی از شهروندان و مشتری ها مرا با نام استادم صدا می زنند و می شناسند؛ در واقع فامیل من «لاری» نیست اما حالا دیگر دو فامیل دارم .
«محمد رضا پروینی» اخلاق خوب و روی خوش نشان دادن به مشتری را رمز یک کاسبی موفق در هر حرفه و شغلی می داند و می افزاید:همیشه کارم را طوری انجام می دهند که بگویند خدا بیامرزد پدر و مادرش را .
استاد دو فرزندش به نام های « عبدالرضا» و « محمد علی » را هم وارد این حرفه کرده است .
« رضا » همان جا در حال جا انداختن یک فتیله است و می گوید: از 14 سالگی در این مغازه و کنار دست پدرم کار می کنم و همیشه پدرم به ما می گوید: مشتری را از خود راضی نگه دارید تا خدا از شما راضی باشد. شتری های این مغازه هم بیشتر قدیمی هستند، «فرقانی» پیرمردی کت و شلواری با موی سپید به همراه همسرش سماور به دست وارد مغازه می شود وبه استاد خداقوتی می گوید. این پیر مرد می گوید:بیشتر از30سال است مشتری این آقا و برادرش هستم ؛کارشان عالی است ،حرف ندارد و بسیار منصف و ارزان کارهستند؛ آقای «پروینی» بیرجندی اصیل است و با همه طبقات سرو کار دارد .
"سال هاست می شناسمش و انواع چراغ های نفتی ، زودپز، سماور و... را برای تعمیر به این مغازه می آورم."
مشتری پشت مشتری ؛ استاد وقت سر خاراندن ندارد اما فقط لبخند می زند و با حوصله جواب می دهد. یکی می خواهد چاقو تیز کند، یکی برای سفید کردن سینی مسی قدیمی می آید و دیگری می خواهد فتیله چراغ نفتی اش را عوض کند .
استاد می گوید:چراغ های قدیمی عمر بیشتری دارند ؛ سماورها و چراغ های جدید یکسال هم دوام نمی آورند و زود خراب می شوند، یا دود می کنند یا خیلی زود نیاز به لحیم کاری دارند. مشتری ها هم همیشه دنبال چراغ های قدیمی هستند.
او می گوید: با این که حالا دیگر تکنولوژی جدید و استفاده از وسایل گاز سوز و... بین مردم جا باز کرده اما هر روز مشتری هایم بیشتر می شوند و صنعت چراغ سازی که یکی از قدیمی ترین صنایع است همچنان در این مغازه رونق دارد!هرچند کم سوء است ولی هنوز روشن است.
استاد هم می گوید: از کارم خسته نشدم وباعشق وعلاقه هرچه بیشتر مشغول این کار هستم وامید به زندگی هر روز در من نمایان تر می شود.