وقتی به شهرمان می نگریم آنچه ما را جذب خود می کند زرق و برق های این شهر است شهری که مانند همه شهرها جایی است برای زندگی.
اما همین شهر چهره ای غمگین هم دارد، چهره ای پر از درد و شاید چهره ای که گهگاهی دیدن آن ما را متعجب می کند .
شهر چهره ای غمگین به خود می گیرد وقتی آدم هایی از جنس ما شاید فقط برای اندک زمانی کوتاه به امید لحظه ای آرامش تمام بدن خود را از سرنگ های آلوده و غیر آلوده مواد زخمی می کنند.
در چهره غمگین شهر شاید باور کردنی نباشد که آدم هایی هستند از جنس ما که تمام زندگیشان همین چند لحظه آرامش کذایی است.
چهره شهر غمگین است وقتی می بیند که افرادی دور از خانواده ، معتاد و بی سرپناه شب ها را در خرابه هایی که پر از آلودگی است صبح می کنند.
چهره شهر غمگین می شود وقتی می بیند که مخفیگاه هایی وجود دارد برای مصرف و تزریق مرگ به جسم .
چهره شهر غم دارد وقتی جوانش ناامید راه بیغوله های مرگ را در پیش می گیرد.
و شهر را پر از امید می توان دید، امید برای فردایی بانشاط و سرزنده با جوانانی که نشاط خود را به واسطه با هم بودن در کنار خانواده و جامعه می دانند و آرامش را در زندگی بدون اعتیاد باور دارند.
و برای این زیبایی ها و زدودن چهره غم سال هاست انسان های وارسته ای دست به کار شده اند .
برای زدودن چهره غمگین شهر چه جوان های رعنایی از غیور مردان نیروی انتظامی که خونشان را در عرصه مبارزه با مواد مخدر نثار کرده اند که باید به احترام آنها ساعت ها ایستاد .
برای زدودن چهره غمگین شهر انسان هایی هستند که بی منت پا در میدان گذاشته اند تا باری دیگر مهمانان بیغوله های شهر به آغوش گرم جامعه برگردند.
آری این شهر ، خودش یک دنیا حرف دارد و وقت آن است تا خوب گوش کنیم .
امروز و همین حالا وقت همراهی است، همراهی با گروه ها و سازمان های دولتی و مردم نهاد در عرصه مبارزه با مواد مخدر تا دیگر شهرمان غمگین نباشد.
راز
پژوهشگر و آسیب شناس اجتماعی