زهرا خسروی - بازنشسته نیروی هوایی و ساکن بیرجند است. علاقه به هنر را از پدر به ارث برد. پدرش معمار بود و این سرشت در وجودش نهادینه شد و روز به روز ریشه دواند تا آنجا که کارهای روز مره و گاه سخت هم او را از عشق به هنر دور نکرد.
«یارایی» سال 63 در اوج جنگ ایران با عراق، در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شد، بعد از آن به دانشکده هوافضا رفت و به خدمت ارتش درآمد.
سال های خدمت در پایگاه امیدیه، اهواز و نیروگاه اتمی بوشهر را خوب به یاد دارد همیشه دنبال خلوتی بود تا در تنهایی و سکوت به تجسماتش جنبه واقعیت بدهد به این منظور یک کارگاه نجاری پشت خانه راه اندازی و کارهای فنی اش را به آنجا موکول کرد و اوقات فراغت سراغ آن می رفت تا مبادا آتش عشق و علاقه در وجودش سرد شود، کار با چوب به او آرامش می داد. پس از حضور در بیرجند و از آنجا که گرمای کویر مجال ماندن در بیرون از خانه را نمی دهد و همه را به کنج سایه می کشاند آن گاه که فراغتی از کارهای روزانه حاصل می شود و یا درازی شب های زمستان کلافه اش می کند دست به کار شده و سراغ دنیای هنر می رود، دنیای چوبی که برایش دلگرمی و خاطری آسوده به ارمغان می آورد.
دنیایی که حالا در اتاقکی که بالای منزلش ساخته و در این چند سالی که از بازنشستگی اش می گذرد روزهای گرم تابستان را با گرمای گاه 50 درجه به ذوق و عشق هنر تحمل می کند و ساعت ها را به لحظه لحظه عشق به هنر پیوند می زند.
کارهای اولیه اش بیشتر جنبه تزئینی داشت و خانه را با انبوهی از کارهای ریز و درشت تزئین کرده بود، هرچند از تعمیر ماشین، معماری، طراحی دکوراسیون، تعمیر لوازم خانه، ساخت و ساز منزل و... هم غفلت نمی کرد و در این زمینه اقتصاد خوبی برای خانه و خانواده فراهم کرد.
دغدغه فرهنگ گذشته
اصالتش به منطقه گزیک شهرستان درمیان برمی گردد. به یاد دارد زلزله ای را که سبب ویرانی بسیاری از بناهای قدیمی روستای آبا و اجدادی اش مانند حمام، قلعه و حوض انبارها شد و آن ها را به تلی از خاک تبدیل کرد اینک تنها خاطره آن روزها برایش به یادگار مانده و دلی آکنده از درد برای نبود این آثار تاریخی. ذهنش همیشه درگیر بودکه چطور می توان مردم را با مکان های تاریخی گذشته آشنا کرد و این دل مشغولی ها و علاقه خاص به فرهنگ و آداب گذشته خراسان جنوبی او را به فکر احیای آن در قالب ماکت های چوبی انداخت.
او می گوید: شاید بتوان فرهنگ گذشته را در کتاب های قدیمی به طور نوشتاری یا تصویری پیدا کرد اما این ها کافی نیست، زیرا افراد دهه 40 و 50 بسیاری از این مسائل و فرهنگ ها را به یاد نمی آورند چه برسد به دهه های 80 و 90.
24 مجموعه چوبی
او یاد گرفته چگونه آدم ها، حرکات و ویژگی های زندگی گذشته شان را خوب ببیند و به ذهن بسپارد تا در خلوت خود بارها و بارها آنها را تکرار کند و برای نسل جدید به تصویر بکشد، در حالی که مردم و سیمای زندگی گذشته آن ها موضوع بیشتر کارهای او هستند، اینک مجموعه ای با همین ویژگی و دارای 24 اثر چوبی در قاب نمایشگاه در معرض دید عموم قرار داده است.
این نمایشگاه که برای اولین بار در استان برگزار می شود ، با محوریت مردم شناسی بیرجند و در قالب ماکت های چوبی دست ساز از آداب و رسوم و آیین های سنتی مردم این منطقه این روزها میهمان اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بیرجند است. ماکت هایی که فرهنگ و آداب و رسوم گذشته را روایت می کند و هر کدام با تعریف و پیشینه خاص و براساس تاریخ و وضعیت مردمان قدیم حتی نوع لباس ها، پوشش و... درست مانند گذشته شکل گرفته است. یکی از این مجموعه ها ، نمایی از پاسگاه مرزی و برخی امکانات اولیه آن را به تصویر کشیده، در گوشه ای دیگر روش شخم زدن با استفاده از حیواناتی مانند گاو را به بینندگان نشان می دهد، آن طرف تر مردی به همراه دو الاغ هیزم برای پخت غذای مراسم عروسی می برد.
می توانی در سفری کوتاه به گذشته برگردی و با روش های تهیه آرد گندم و گاورس کوبی آشنا شوی، باید یکی از این ماکت ها را در قسمتی دیگر ببینی، مردی دوچرخه اش را کنار گذاشته و با کمانی در دست وسط حیاط خانه ای مشغول پنبه زنی است.
آشنایی با آسبادها، آسیاب آبی، وسایل و ملزومات نخ ریسی، آبدهی به زمین های کشاورزی، تهیه غذای محلی، پارچه بافی، خرمن کوبی، مراسم عروسی، ارگ کلاه فرنگی و... از دیگر مجموعه های مردم شناسی است که همه یک به یک با ظرافت دستان هنرمندش با استفاده از چوب گردو، بید و سفید عرضه شده است.
او معتقد است جوان ها دنبال مسائل روز هستند هر چند این موضوع ها برخی نیازها را تامین نمی کند از طرفی درک فرهنگ ، آداب و رسوم و زحماتی که گذشتگان در این راه متحمل شدند برای نسل جدید سخت و غیرقابل تصور است ،بنابراین سراغ پیاده کردن این فرهنگ ها و آداب و رسوم رفتم تا برای به تصویر کشیدن زحمات و مشقات آنان روایتگری کوچک باشم .
در همایش های مختلف مانند خاورشناسی منطقه درمیان ، مرزبانان و مرزنشینان و... شرکت کرده است. استقبال مردم و عکس العمل های آنان در برخورد با این مجموعه انگیزه ای برای ادامه کارش شده و خوشحال است که به این وسیله توانسته فرهنگ منطقه را به جوانان معرفی کند.
تمام کارهایش نتیجه تجسمات ذهنی اش است و تمرین زیاد و تأکید بر طراحی عامل مؤثر این شکوفایی و باروری بود، برای هیچ کدام از هنرهایش حتی یک ساعت هم دوره ندیده و استادش تجربه ،ذهن خلاق و پشتکارش بود که او را به کمال رساند.
در این راه به سبک و روش خودش کار می کند تا کپی و بهره برداری نشود و منحصر به خودش باشد.
لذت زندگی در خانه های گنبدی و کاهگلی گذشته را با هیچ چیز قابل وصف نمی داند و همین عشق و علاقه باعث شده تا معماری منزل، آشپزخانه و حتی نمای منزلی که در روستای آبا و اجدادی اش ساخته از مصالح بومی و سنگ های رودخانه ای باشد هر چند نسل جدید با این معماری در شهرها چندان موافق نیست. هدف از این کار را توجه دادن مردم به استفاده از مصالح بومی با توجه به ماندگاری بالا و سازگاری با آب و هوای منطقه عنوان می کند و این که مردم فقط دنبال استفاده از سنگ های گرانیت و... نباشند چراکه مصالح بومی ماندگاری بالا و دوام بیشتری دارد. در حال حاضر مشغول ساخت ماکت مسگری و قلع کاری است و همیشه به این فکر می کند که در گذشته چه فرهنگ ها و آداب و رسومی وجود داشته تا آن ها را با دستان هنرمندانه اش در قالب ماکت های چوبی به تصویر بکشد و در قاب نگاه مردم قرار دهد و آشنایی هرچند اندک را برای نسل جدید به یادگار بگذارد.
به یاد می آورد روزهای کودکی اش را که علاقه به هنر او را ساعت ها پای مغازه مسگری میخکوب می کرد و گاه دعوای مسگرها هم برای راندن او کارساز نبود و با کنجکاوی و دقت آن ها را در ذهن کودکانه اش به امانت می سپرد تا شاید روزی همین تصویر قدیمی منشاء روایتگری باشد برای نسل هایی که کودکی های او را تجربه نکرده اند.
ساخت 3 مجموعه دیگر
تصمیم دارد تا فرارسیدن عید سعید فطر چند مجموعه شامل مسگری، نخ ریسی و... به این آثار اضافه کند هرچند هنوز بسیاری از این آداب و رسوم در ذهنش رژه می رود و قرار است با مراجعه به حوزه پژوهش اداره میراث فرهنگی، مراسم و آیین های ویژه عزاداری در گذشته مانند علم گردانی و... را نیز در آینده به نمایش بگذارد.
صحنه ای دیگر از گذشته در ذهنش تداعی می شود و می گوید: زمانی در پل دژبان اتوبوس های موتور جلو و قدیمی وجود داشت و پیرمردی به نام احمد با یک نردبان کهنه که با پارچه های زیاد بسته شده بود با زحمت فراوان و در ازای مزد اندک و گاهی تنها با یک تکه نان کیسه های مردم را جابه جا می کرد و روی اتوبوس می گذاشت که می خواهم آن زحمت ها را به تصویر بکشم.
او می گوید:تا جایی که توان دارم و البته با حمایت مسئولان برای خدمت به فرهنگ استان تلاش می کنم. معتقدم که فرهنگ مردم را نمی توان فروخت، این وسایل متعلق به مردم است و در حال حاضر هم این مجموعه های چوبی در اختیار میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است تا مکانی برای ارائه آن به مردم در نظر گرفته شود. البته درخواستی هم دارد که در صورت امکان، مکانی برای کارگاه در اختیارش قرار دهند تا سر و صدا و کار با چکش مزاحمتی برای همسایه ها ایجاد نکند و با خیال راحت به کارش بپردازد.