اگر نمی خواهید، نه بگویید
این که والدین علاقه زیادی به سر و سامان گرفتن فرزندان خود دارند، قابل انکار نیست و اصرارشان برای ازدواج هم کاملاً طبیعی است. اما گاهی ممکن است اصرار والدین از حد طبیعی خود خارج شود و حالت اجبار و زور بگیرد یا حتی فرزندان برای خاتمه دادن به این اصرارها و رهایی از برزخی که در خانواده دارند، تن به ازدواج با فرد مورد نظر والدینشان بدهند.
اما واقعیت این است که ازدواج های چنینی به دلیل نبود عشق و علاقه طرفین به یکدیگر و حتی تنفر از هم در بیشتر مواقع به سردی و جدایی می انجامد.
گاهی خانواده ها گمان می کنند که تنها کسانی هستند که می دانند خوشبختی و سعادت فرزندشان در گرو چه چیزهایی است.
بعضی از خانواده ها از ایجاد فشارهای روانی به فرزندان بهره می گیرند، به حال خودشان رهایشان می کنند، به خشونت زبانی روی می آورند و... و عده ای از والدین هم فرزندانشان را از حقوق طبیعی یا فرصت ها و خواسته هایشان محروم می کنند.
فرزندان باید توجه داشته باشند که مسئولیت زندگی آینده شان بر عهده خودشان است. یعنی آن ها باید به تنهایی تمام خوشی ها و غم های آن را تجربه کنند و والدین و اطرافیانشان نمی توانند در پیمودن این راه به آن ها کمک زیادی کنند.
در این زمینه برای مقابله با سرسختی و مقاومت والدین می توان از راهکارهای زیر استفاده کرد:
داشتن صبر فراوان در این راه و توکل به خدا، مشورت با مشاوران متخصص یا بزرگان فامیل، صحبت با والدین و طرح بحث با آن ها در کمال آرامش و احترام، یادآوری تجربیات تلخ دوستان و آشنایان از زندگی مشترک. این را در نظر بگیرید که خطبه عقد با بله گفتن به پایان می رسد. اگر واقعا فکر می کنید که انتخاب والدین شما را بدبخت خواهد کرد و این انتخاب از نظر مشاور یا اطرافیانتان هم غلط است، به جای بله، نه بگویید تا شاید با میانجی گری و صحبت های عاقد، روحانی یا بزرگ تر مراسم، پدر و مادرتان بیشتر روی تصمیم شان تجدید نظر کنند.