دامن ما را ز سیل اشک دریا کرده ای
تا نهان روی چو مه از دیده ما کرده ای
جان ما بیرون شد از دور جهان صاحب زمان(عج)
کی مجال آمدن ای شاه پیدا کرده ای
ما فقیران، عاشق تدبیر احسان تو ایم
بی حضورت درد ما در چشم اعدا کرده ای
سوختم در انتظار مقدمت ای پادشاه
چند دور از ما به حکم دوست ماوا کرده ای ...
چهره از غیبت گشائی یک جهان روشن کنی
لطف بر مرد و زن این پیر رسوا کرده ای
پرده، ای خورشید عالم تاب از رخ باز گیر
تا ببینم رستخیز حشر بر پا کرده ای
جان و دل از مردم گیتی و (یغما) برده ای
خصم پندارد نگر تنها به یغما کرده ای
غزلیات حیدر یغما
برگرفته از کتاب (غزلیات حیدر یغما خشتمال نیشابوری)