کلک خیال
تعداد بازدید : 3
کاش می شد همچو بلبل پر کشم
کاش می شد همچو بلبل پر کشم
با همه گل ها دمی صحبت کنم
یا برای گفتن اسرار دل
لحظه ای با هر گلی خلوت کنم
کاش می شد تا که در اطراف شمع
می شدم چون عاشق دیوانه ای
دیده را می دوختم بر اشک شمع
در طوافش می شدم پروانه ای
کاش نیروی نهایت داشتم
می رسیدم بر در هر خانه ای
تا که نگذارم ز روی ظلم و کین
ظالمی ویران کند کاشانه ای
کاش می شد تا که در دنیای ما
این همه اندوه در دل ها نبود
سینه ها می شد مملو از شوق وصال
غربت و هجر و جدایی ها نبود
کاش می شد یک طبیبی می شدم
تا که درد عاشقان درمان کنم
با تمام درد خود کوشش کنم
تا که شاید چهره ای خندان کنم
اثر عادل ساجدی
برگرفته از کتاب باغ خزان ندیده