قاسمی – ماه رمضان از دیرباز در کنار پرداختن به عبادت و سلامت روح و جسم، با آداب و رسومی نیز همراه بوده که در مناطق مختلف متفاوت است. خرده فرهنگ هایی که با گذر زمان دستخوش تغییر شده یا کم رنگ می شود اما هر یک ویژگی های فرهنگی و اجتماعی دارد که هر چند شکل ظاهر آن تغییر کرده است اما هدف را همچنان نشانه می رود. بیدار باش و بیدار شدن برای خوردن سحری از این خرده فرهنگ هاست که هر چند در سال های مختلف نحوه آن تغییراتی داشته اما همچنان پا بر جاست. با وجود تغییر در آداب و رسوم مردم در این ماه، یاد آن روزها برای هر نسلی سراسر خاطره و شیرینی است.
3 نوبت برای بیداری مردم
بانوی بیرجندی که گرد پیری بر چهره اش نشسته است، از آن سال ها می گوید که آخرین روز ماه شعبان را بیشتر مردم به پیشواز رمضان می رفتند و روزه می گرفتند. غروب آن روزها بسیاری از مردان و ملاهای شهر و روستا، روی بام ها هلال ماه رمضان را جست و جو می کردند و هر که ماه را می دید به بقیه خبر می داد. وی می افزاید: «حاجی غلامحسین» کار هر سالش بود که غروب 28 و 29 شعبان روی بام می رفت و افراد دیگری هم این کار را انجام می دادند، او حج نرفته بود اما در ماه ذی الحجه به دنیا آمده بود برای همین او را حاجی نام گذاشتند. از بچگی و دوران مکتب اهل نماز و روزه بود. صدای خوبی داشت و قرآن را خوش می خواند. حاجی غلامحسین و بقیه که «استاره و ماه» را می دیدند به مردم خبر آمدن رمضان را می دادند. آن سال ها شهر و روستا ها خیلی بزرگ نبود و چراغ و روشنایی نداشت. غروب هلال ماه راحت تر دیده می شد هر چند که حالا رسیدن رمضان را با دوربین های بزرگ و پیشرفته جست و جو می کنند. «فاطمه محمدپور» می گوید: حاجی غلامحسین چند نوبت روی بام می رفت و تا سحر شعر و دعا می خواند تا مردم را برای روزه داری بیدار کند. نوبت اول برای بیدارباش زنان خانه و پخت سحری بود. مثل الان نبود که غذا را زودتر بپزند یا آخر شب سحری بخورند. نوبت دوم برای خوردن و آخرین بار هم هشدار رسیدن زمان اذان بود. گاهی یک نفر هر سه بار بر «تین حلبی» می زد. مردم با یکدیگر مهربان تر بودند، هر که بیدار می شد به خانه همسایه نیز نگاه و اگر احساس می کرد همسایه ای خواب مانده است او را بیدار می کرد.
او از پلو گاورس هایی که در بچگی خورده و هنوز طعم آن زیر دندانش مانده است می گوید. هر که داشت قدری برنج یا عدس داخل آن می ریخت و هر که نداشت همان را می خورد. ذبح کردن گوسفند در بیشتر خانواده ها چند بار در سال و به ویژه رمضان رسم بود، آبگوشتی که با گوشت تازه پخته یا گوشتی که داغ می شد و داخل شکمبه تمیز شده یا پوست گوسفند و داخل اتاق زمستانی خانه آویزان میشد تا سحر و افطار کمی را با نان خانگی یا پلویشان بخورند. وی از نماز دسته جمعی روزهای رمضان و دوره های قرآن خانگی که پیر و جوان را دور هم می نشاند یاد می کند و می گوید: بعضی خانواده ها شب ها و بعد از افطار قرآن می خواندند و علاوه بر صله رحم از دیگر برکات این ماه برخوردار می شدند.
رمضان خوانی پسرها
این بانوی بیرجندی از آش های رشته، شله زرد و فرنی هایی یاد می کند که طعم صمیمیت داشت، مادرها می پختند و بچه ها کاسه کاسه به خانه همسایه ها می بردند. بعد از افطار نیز پسرهای نوجوان مراسم معروف رمضان خوانی را انجام میدادند«رمضونی بخونم یا مرحمت مِ کنیده» وی می گوید: صاحبخانه بستگی به توانش خرما، شیرینی و پول یا حتی کاسه آبی نثارشان می کرد اما حالا با بزرگ شدن شهرها رمضان خوانی کمتر دیده و شنیده می شود. شوخونی های گذشته هم جایش را به رادیو وتلویزیون داده است یا مردم با صدای تلفن همراه بیدار می شوند. همسایه ها کمتر یکدیگر را می شناسند چه رسد به این که نذری بدهند یا برای سحر، همدیگر را بیدار کنند. به نظر او آن زمان مردم ساده تر و صمیمی تر بودند اما حالا هر چه امکانات پیشرفته تر می شود مردم بیشتر از هم فاصله میگیرند و سنت ها رو به فراموشی است.
ماه را ببین و بدار
مسئول حوزه پژوهش و مطالعات اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گریزی به آداب و رسوم استان در ماه رمضان می زند و می گوید: در گذشته معمولا مردم خود را برای شروع ماه و روزه داری آماده می کردند و چنان چه قرار بر سفر بود قبل از ماه روزه، مسافرت می رفتند. ارزاق مورد نیاز را تهیه می کردند و چون نانوایی و فناوری های امروزی نبود نان می پختند و خشک می کردند تا با دهان روزه مجبور به تحمل گرما نشوند. روستاهایی هم بود که روحانی نداشت بنابراین مردم قبل از رمضان با یک نفر هماهنگ می کردند تا برای برگزاری مراسم ماه رمضان و به ویژه شب های قدر آن ها را همراهی کند. «برآبادی» می افزاید: برخی از مردم آخرین روز شعبان را روزه می گرفتند تا چنان چه ماه مبارک باشد دچار مشکلی نشوند.هر فردی سعی می کرد آخرین روز ماه شعبان روی بام برود تا هلال رمضان را رویت کند یا به حرف یک نفر مورد اطمینان اعتماد کند، در برخی نقاط با دیدن هلال ماه رمضان می خواندند: «ماه را ببین و بدار / ماه را ببین و بخار (بخور)» در مصرع اول دیدن هلال ماه برای روزه گرفتن شرط شده و در مصرع دوم نیز شرط خوردن و عید فطر باز هم رویت هلال ماه توصیه شده است. او به شیوه بیدار کردن مردم نیز اشاره می کند که به منظور همیاری و نوع دوستی انجام می شد. با شروع ماه رمضان، به ویژه در اولین شب ها روی طبل یا ظرفی حلبی می کوبیدند تا با صدای آن دیگران را برای خوردن سحری بیدار کنند. به گفته او مردانی که صدایی خوش داشتند روی بام می رفتند و به اصطلاح قدیمی ها «شوخوانی» یا شب خوانی می کردند که به طور معمول دو یا سه نوبت انجام می شد. در رمضان های گرم، روستاییان بعد از خوردن سحری، سراغ کشاورزی و کار روزانه می رفتند تا قبل از گرمای ظهر به خانه برگردند.او می گوید: هنگام افطار هم با غذای سبک، نوشیدنی های گرم و در تابستان با نوشیدنی خنک روزه خود را به اصطلاح باز می کردند. شله زرد، فرنی، خرما، نان و پنیر و لبنیات و ... از قدیم ها در سفره مردم استان دیده می شد. مردم سراغ غذاهایی می رفتند که در روز تشنه نشوند یا سحری غذای آبکی و آبگوشت می خوردند اما در سال های اخیر، برنج و غذاهای نانی رایج شده است. به گفته وی، نذری دادن هنگام افطار و به ویژه در روستاها و شب های قدر مرسوم بود اما حالا هنگام سحر برخی، غذای نذری می دهند. بعد از افطار، مردم در روستاها برای قرائت قرآن در مساجد دور هم جمع می شدند و چنان چه از ابتدای رمضان مراسم روضه برگزار نمی شد در شب های قدر خود را ملزم به انجام این کار می کردند.
ثبت رمضان خوانی
او از دیگر مراسم سنتی ویژه خراسان جنوبی «رمضونی» یا رمضان خوانی را نام می برد که بعد از افطار، توسط تعدادی از نوجوانان پسر انجام می شد به این شکل که آن ها به در خانه همسایه ها، اقوام و خویشان می رفتند، یک نفر که صدای خوشی داشت سرگروه می شد و شعرهایی می خواند و بقیه هم پاسخ می دادند و در پایان صاحبخانه بستگی به توان خود به آن ها خرما، شیرینی، پول و ... می داد، گاهی هم به شوخی یا به نشان چشم روشنی، ظرف آبی رویشان می ریخت .برای این که مطمئن شوند کسی در خانه هست یک نفر از نوجوانان که او را با عنوان استاد میشناختند با صدای بلند می گفت: رَمِزُاْنی مارْ وَاْ مِدِی یا وَرْ خُانِمْدِه «رمضانی ما را می دهید یا بخوانیمش». اگر صاحب خانه بود و چیزی به آن ها می داد به در خانه دیگری می رفتند اما چنان چه احساس می کردند فردی در خانه هست و جوابی نمی دهد خواندن رمضانی را آغاز می کردند. به گفته او این سنت هنوز در برخی شهرستان ها انجام میشود اما در بیرجند کمتر به چشم می خورد. وی تاکید می کند: شعرهایی که در «رمضونی» خوانده می شود نوید آمدن رمضان، ذکر ائمه (ع) و ... و به نوعی مشارکت اجتماعی در کمک به همنوع است و به هیچ وجه تصویری از تکدی گری ندارد و نوجوانان رمضان خوان و صاحب خانه، هیچ یک چنین نگرشی نداشتند. آن ها می خواندند: «رمضو یارب، یارب رمضو، رمضو آمد خوش نام خدا / رمضو آمد مهمانش کنید، بز و بزغاله به قربانش کنید/ رمضو آمد خود سیصد سوار، چوبی وردشته که آی روزه بدار / رمضو آمد، مهمانش کنید، بز و بزغاله رو قربانش کنید/ بز و بزغاله که چیزی نمشو، گاو و گوساله به قربانش کنید/ این سرا از کیه رو ور باده، دو پسر داره که نو داماده/ این سرا از کیه رو ور روزه، دو دختر داره که مخمل دوزه / این سرا از کیه رو ور قبرستو، پدر مو گفته برو دو قرو بستو».
برآبادی، می افزاید: «رمضونی» در فهرست آثار معنوی کشور، ثبت شده و از مراسم ویژه خراسان جنوبی و هنوز هم متداول است. او طبل زنی را یکی دیگر از مراسم ماه رمضان در استان و ویژه شهرستان طبس بیان می کند که مانند شوخوانی در چند مرحله انجام می شود. فردی که کار طبل زنی را انجام می دهد، زمان اذان و فرصت باقی مانده تا آن را به کمک ابزار سنتی می سنجد و در چند نوبت برای بیدار کردن مردم به منظور تهیه و خوردن سحری، اقدام می کند که این کار هنوز هم در طبس مرسوم و از آیین های معنوی استان است که در فهرست میراث معنوی کشور ثبت شده است.