قاسمی - عناصر طبیعی از دیرباز از ارکان شعر بوده و در ادبیات فارسی از هزار و ۱۰۰ سال پیش، بارها از نوروز و بهار گفته شده و بهار پرجلوهترین فصلی است که در ادبیات فارسی به آن پرداخته شده است. از جمله قدیمیترین شاعران رودکی، فرخی، عنصری، حافظ، سعدی، عرفی شیرازی، لسانی شیرازی، اهلی شیرازی و ... از نوروز و بهار در اشعارشان به کار برده اند. هر چند خراسان جنوبی در گذشته و به ویژه در زمان شاعرانی همچون حکیم نزاری، ابن حسام و ... به این موقعیت پرداخته و درباره ابعاد ظاهری و معنوی بهار شعرها گفته اند اما به نظر می رسد در گذر سال ها و با حاکمیت خشکسالی در استان، تاثیر بهار بر طبع شعر شاعران نیز کمرنگ شده انگار که خشکی، جوانه های شعر بهار را نیز خشکانده است و شاعران درگیر دغدغه های دیگر، از بهار غفلت کرده اند در حالی که بهار علاوه بر این که طبیعت را زنده می کند جان و روح انسان را نیز دگرگون کرده و توشه ای سالانه است همان گونه که مولوی می گوید:
گفت پیغمبر به اصحاب کِبار
تن مپوشانید از باد بهار
کانچه با برگ درختان میکند
با تن و جان شما آن میکند
بهار در شعر ابن حسام و نزاری
یکی از شاعران و مدرس دانشگاه، گذشته ها را مرور می کند و می گوید: ابن حسام خوسفی و حکیم نزاری از قدیمی ترین شاعران استان هستند که در شعر خود به صورت مستقل و در قالب قصایدی به بهار پرداخته اند اما این بخش از نگاه ادبی با موضوع شعر بهار یا بهاریه در شاعران نسل جدید کمتر دیده می شود. «رحیمی» کمرنگ شدن شعرهای توحیدیه را هم بیان و اضافه می کند: ابتدای دیوان شاعران در گذشته قصاید یا غزل هایی درباره توحید بود که مانند بهاریه ها در سال های اخیر کمرنگ شده و بیشتر در اشعار شاعران نسل مرحوم فرزین و استاد ناقوس است و در میان شاگردان آن ها کمتر به بهار پرداخته شده است.
به نظر وی، سرایش شعر بهار در سال های اخیر سیر نزولی دارد و از مهم ترین دلایل آن دغدغه های اجتماعی نسل حاضر است در حالی که شاعری مانند ابن حسام، قسمت زیادی از عمر خود را در مزرعه رچ سپری می کند جایی که طبیعت و بهار دل انگیز دارد و با این نگاه، رچ را بهشت یا قسمتی از آن می خواند یا استاد ناقوس در کتاب سایه ساز نقره ای رچ، درباره آن شعر می گوید در حالی که شب و روزهای آن را درک کرده است. وی می گوید: شاعر امروز درگیر زندگی ماشینی و دغدغه های آن و از طبیعت دور است و حتی بعید نیست که طبیعت و برای مثال طلوع و غروبی را درک نکرده باشد یا لحظه رستن گیاه را ندیده باشد این فرد چطور می خواهد از بهار بگوید وقتی بهار را در بوستان ها و مزارع پرورشی شهرها دیده است؟!
او تاکید می کند: از بهاریه های شاعران قدیمی درک می شود که بهار را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند برای مثال ابن حسام ترکیب بندی با هفت بند دارد که در آن هفت گل، هفت رنگ و هفت سنگ آمده و در منقبت امام زمان (عج) است. به نظر وی هر چند که شاعر موجود خیال است اما باید انگیزه و مایه شعر نیز وجود داشته باشد و با این وجود نقش خشکسالی را هم در کاهش اقبال شاعران به شعر بهاری نمی توان نادیده گرفت.
اثری چاپ نشد
به گفته رحیمی در آثار شاعران استان اثری از شعر بهار چاپ نشده است و جای کار وجود دارد شب شعر بهاری نیز برگزار نمی شود و بیشتر شب شعرها مناسبتی است و شعر مختص بهار کمتر شنیده می شود. وی یادآوری می کند: شعر بهاری علاوه بر پرداختن به ظاهر طبیعت و تغییرات آن به بعد معنوی نیز می پردازد همان طور که در خراسان جنوبی مردم می گویند «از باد بهار توشه بردار» توشه ظاهری، سلامت جسم و در نگاه اهل فطرت، تفکر در حال و روز طبیعت و درس گرفتن از آن است.
شعری نیست
شاعر قصیده و غزل سرای بنام استان که خود بهاریه هایی سروده است نیز می گوید: در شب شعرها درباره بهار، نشنیده است البته این احتمال است که در ابتدای دفتر شعرشان سروده ای داشته باشند اما سراغ ندارد. استاد «غلامحسین یوسفی»، اظهار تعجب می کند از این که در گذشته شاعران بهاریه، طلوعیه و ... و قصیده هایی طولانی داشتند اما مردم حالا حوصله قصیده طولانی ندارند و از طرفی آن قدر سرگرمی دارند که شعر جایگاه ظاهری خود را از دست داده در حالی که ماندگارترین هنر است.
وی با این وجود تاکید می کند: باید در جمعی از شاعران از آن ها درباره اشعار بهاری شان پرسید و نظر داد اما تا آن جا که می داند کتابی در زمینه شعر بهار در استان چاپ نشده است و آثار شاعران به حد یک کتاب نمی رسد و شب شعری مخصوص بهار، برگزار نمی شود.به نظر او دلیل بی رغبتی شاعران استان به بهار شاید دو دهه خشکسالی باشد، شاعران منطقه، شعر را در شقایق زارهای کردستان، لرستان، شمال و ... می بینند و در استان بهاری که جلب نظر کند دیده نمی شود. وی تاکید می کند: در گذشته سرودن بهاریه، طلوعیه، غروبیه، برفیه و ... بین شاعران مرسوم و حتی بخشی از امتحان آن ها بود اما در عصر جدید، سرودن این شعرها مرسوم نیست. یوسفی می گوید: شاعری که از بهار شعر گفته باشد علاوه بر توجه به سبزینگی حیات، رستن و زنده شدن دوباره خاک؛ به بهار انسان و درس آموزی از طبیعت و ایجاد تحولی نو در دل و جان خود توجه دارد.
دوری از طبیعت
یکی دیگر از شاعران و مدرسان دانشگاه بیرجند هم با بیان این که در آثار شاعران امروز، بهار کمتر دیده و شنیده می شود و آثاری ندیده است تا درباره آن بتوان قضاوت کرد می گوید: در میان شاعران استان، بیشتر حکیم نزاری، ابن حسام و ... به ظواهر بهار، بعد معنوی و رستاخیز آن پرداخته اند. پس از آن شاعرانی که دیوان اشعاری دارند کم و بیش در آثارشان به ویژه ابتدای قصاید توصیفی از بهار آورده و به جنبه های عرفانی بهار و طبیعت، تولد دوباره و رستاخیز و ... پرداخته اند. دکتر «بهنام فر» می افزاید: مردم در قدیم بیشتر با بهار مانوس بودند و این موضوع مانند دیگر نقاط کشور در خلق شعرهایی با مضمون بهار تاثیر داشت. بی رغبتی به شعر بهار، حاصل زندگی ماشینی و جدید است که بشر را از طبیعت دور می کند و همان طور که از طبیعت فاصله گرفته از شعر بهار هم دور شده است. وی ادامه می دهد: گاهی در شب شعرها اشاره ای به شعر بهاری می شود اما چندان چشمگیر نیست کتابی هم از آثار شاعران استان ندیدم و پرداختن به بهار در بعد ظاهری، روییدن و رستن زمین و هم در مضمون های عرفانی (فصل تغییر بشر است) در منطقه جای کار دارد.