خسروی
از تابلوی ایستگاه اتوبوس تا محل توقف آن کمتر از دو، سه متر فاصله است، سایه بان ایستگاه محلی برای نشستن افراد و فرار از گرمای طاقت فرسای این روزها شده است، چند مسافر با هر بار نگاه کردن به ساعت با حالتی کلافه از انتظاری طولانی روی صندلی جا به جا می شوند. ساعت به وقت یک روز گرم بهاری 10:25 را نشان می دهد، این جا هر نوشته ای به جز مدت انتظار برای مسیرها روی تابلوهای موجود در ایستگاه اتوبوس میدان ابوذر در قاب چشم قرار می گیرد، 11 دقیقه از انتظار می گذرد که اتوبوس رنگ و رو رفته ای از دور نمایان می شود. جمعیت نه چندان زیادی سوار میشوند و هر یک صندلی ای را برای نشستن انتخاب می کنند، کف اتوبوس هر چند تمیز است اما صندلی های کدر و ترک برخی از آن ها، پارگی بعضی قسمت های کف پوش و ... نظافت را در حاشیه قرار می دهد.
حرکت کند
ساعت 10:45 حرکت به سمت مسیر آغاز می شود، هنوز چند متری از مبدا نمی گذرد که کندی حرکت راننده، زبان گلایه یکی از مسافران را باز می کند. می گوید که ساکن محله موسی بن جعفر (ع) است و به اجبار در این روز گرم بهاری به قصد کار اداری از خانه بیرون آمده است و باید از سرویس حمل و نقل عمومی برای برگشت استفاده کند چرا که از پس هزینه های کرایه های تاکسی با توجه به دور بودن مسیر برنمی آید. دوباره نگاهش به گوشی قدیمی تلفن همراهش گره می خورد و با لبخندی از سر اکراه ادامه می دهد: اگر پیاده از خیابان حکیم نزاری مسیر خانه را در پیش بگیرم، زودتر می رسم اما چه می شود کرد که ماه رمضان است و رمقی برای راه رفتن زیر آفتاب باقی نمی ماند.البته چند باری هم این موضوع را تجربه کرده و پیاده راه خانه را در پیش گرفته است، دلیلش را علاوه بر حرکت کند برخی راننده ها، ادغام دو مسیر در یک خط مطرح می کند، مسیر بولوار الهیه، شهرک کویر تایر، جوادیه و موسی بن جعفر (ع) که سبب شده است مسافر زمان طولانی بین خیابان ها همراه با راننده به قول خودش خیابان گردی کند، آن هم چه خیابان گردی. درددل ها تمامی ندارد که زبان گلایه بقیه راننده ها هم از کندی حرکت و برای باز کردن مسیر باز می شود، این جاست که بوق های ممتد برای چند ثانیه ای رشته افکار و سخنان را پاره می کند، اما راننده خیالش راحت تر از آن است که توجهی داشته باشد.10:48 ایستگاه بیمارستان امام رضا (ع) در خیابان طالقانی، چند نفری که بیشتر آنان بانوان هستند سوار می شوند، با بسته شدن درها و حرکت، گرمای درون اتوبوس طاقت فرسا می شود هر چند گاهی وزش نسیمی از پنجره های اتوبوس صورت مسافران را نوازش می دهد تا گرمای درون اتوبوس قابل تحمل تر شود. 10:55 ایستگاه خیابان مطهری و توقف بسیار کوتاه است اما حرکت به سبک لاک پشتی همچنان ادامه دارد که بانوی دیگری زبان گلایه باز میکند و از خاطر جمعی راننده می گوید و کارهای زیاد باقی مانده که با این سبک حرکت به هیچ کدام از آن ها نمی رسد.
حرکت با در باز
10:59 در ایستگاه سه راه اسدی، جمعیت زیادی به سمت اتوبوس هجوم میآورند و رد و نشانی از صف باقی نمی ماند. چابک ترها سریع سوار می شوند و هر طور شده است جایی برای نشستن پیدا می کنند. برخی هم که از قافله عقب مانده اند میله های اتوبوس را تکیه گاه خود می کنند. بانوی کهن سالی نگاهش به سمت صندلی ها می چرخد تا شاید جایی برای نشستن پیدا کند، اما تیر نگاهش به سنگ می خورد و می گوید: باید اتوبوس به قدر کافی و کیفی وجود داشته باشد تا همه مسافران امکان نشستن روی صندلی یا ایستادن با شرایط مناسب و مطمئن را داشته باشند. این را که میگوید دختر جوانی دل از صندلی جدا می کند و جایش را به پیرزن می دهد. ساعت به 11:13 رسیده است که اتوبوس وارد ایستگاه بوستان الهیه می شود و بعد از توقف کوتاهی، دوباره به مسیر ادامه می دهد، در باز است و دیگر وزش نسیم، جای خود را به بادهایی داده است که جای خالی سیستم سرمایشی را پر می کند هر چند با کمی گرد و خاک که هر از گاهی مهمان سر و صورت مسافران می شود.بانویی قدم هایش را تندتر برمی دارد تا از سرویس پر طول و تفصیل این مسیر جانماند، با سوار شدن بلافاصله به میله ها متوسل میشود و بعد از یافتن کارت، در حالی که حرکت ادامه دارد و در همچنان باز است، به زحمت با یک دست میله را می گیرد و با دست دیگر کارت را جلوی دستگاه قرار می دهد. 11:24 توقف راننده و گرمای طاقت فرسای داخل اتوبوس در یکی از ایستگاه های بولوار الهیه، گلایه بانوی جوانی را به دنبال دارد، راننده اما بی توجه در حالی که به صفحه تلفن همراهش خیره شده است با نیم نگاهی به آینه، جمعیت را از زیر نظر می گذراند و دوباره به حرکت به سمت مقصد با در باز ادامه می دهد.
ادغام 2 مسیر
این جا سفره دل شهروند دیگری باز می شود، از کلافگی طولانی بودن مسیر برای رسیدن به مقصد می گوید و انگشت اتهام را به سمت معبر و پل فرزان نشانه می گیرد که حالا بعد از ساخت آن، راننده باید مسیر طولانی تری دور بزند و البته ادغام شدن دو مسیر در یک خط را هم بی تاثیر نمی داند و می افزاید: هر اندازه کیفیت و کمیت اتوبوس ها افزایش یابد استقبال از حمل و نقل عمومی بیشتر میشود. او، ادامه می دهد: اگر چه اتوبوسها معمولا با حداکثر ظرفیت اقدام به جا به جایی مسافران می کنند و سعی می شود افراد در ایستگاه ها هر چند با تاخیر و جمعیت بالا جا به جا شوند، اما این حق مردم نیست. البته نگرانی اش به روزهای گرم تابستان ختم نمی شود.
ساعت 11:28 اتوبوس وارد اولین ایستگاه موسی بن جعفر (ع) می شود و بعد از توقفی کوتاه، در حالی که در همچنان باز است، راننده یک دست بر فرمان و دست دیگر بر گوشی، به مسیر ادامه میدهد. 11:36 میدان آزادی، رانندگی با همان وضعیت ادامه دارد. 11:39 ایستگاه پمپ بنزین، دود غلیظ پراکنده در هوا توجه خیلی ها را جلب می کند، نگاه ها به سمت پمپ بنزین می چرخد، موتورسیکلتی روی زمین افتاده است و آتشی از آن زبانه می کشد. راننده هم مانند بسیاری از افراد حاضر در صحنه دست به کار می شود تا از ثبت عکس باز نماند!
بعد از توقف چند دقیقه ای حرکت به سمت مسیر با در باز و صحبت با گوشی ادامه دارد. حالا انگار راننده عجله بیشتری برای رسیدن به مقصد دارد و پا را بر پدال می فشارد که از صدای موتور اتوبوس و ترمزهای ناگهانی پیداست.
بعد از توقف کوتاه در ایستگاه سه راه اسدی و با ادامه حرکت در مسیر، با ترمز ناگهانی، مامور راهنمایی و رانندگی به سمت راننده می آید و گفت و گویی کوتاه رد و بدل می شود و گوشی برای ثانیه ای کنار می رود اما بعد از پیمودن چند متر، حرکت با در باز و صحبت با گوشی تلفن همراه تا رسیدن به مقصد ادامه دارد!
11:51 با ترمزی که بیشتر لحظه فرود هواپیما را در ذهن تداعی می کند و بعد از یک ساعت و 20 دقیقه مسیر به خط پایان می رسد.
البته بماند که درباره دود ناشی از اتوبوس ها و بوی نامطبوع گازوئیل که هر از گاهی مهمان ناخوانده فضای درون می شود هم میتوان به اندازه یک کتاب نوشت.