زهرا خسروی
18 سالش تمام نشده است، صبح خروس خوان همراه پدر بیدار می شود و بعد از نوشیدن چای لب سوز مادر، دوشادوش پدر به مغازه آهنگری می رود. عید قربان نزدیک است، مادر پارچه ای دارد تا در جشن عید پیراهنی بدوزد و بر تن کند. همه، خیاطی دختر همسایه را مثال زدنی می دانند و می گویند از هر انگشتش یک هنر می بارد، پارچه را می برد تا «صنم» برایش رختی نو بدوزد. چشمش که به چشمان سیاه دخترک گره می خورد، یک دل نه صد دل شیفته اش می شود. وقتی خورشید در کوره نارنجی آفتاب محو می شود و پدر و پسر پا در خانه می گذارند، هنوز پایشان به اتاق نرسیده که مادر امان نمی دهد و سراغ پسر می رود و می گوید: وقتش رسیده است که برایت آستین بالا بزنیم و چه کسی بهتر از «صنم» دختر کدبانوی همسایه، دیر بجنبیم دختر از دستمان می رود. باید یکی را زودتر بفرستیم تا ببینیم چه می گویند و ...
داستان خواستگاری و ازدواج های قدیم بسیار خواندنی است، چه از دیدن و پسندیدن دختر و کدخداگری که آغاز صحبت برای یک ازدواج بود تا مراسم بله برون و عروسی. سراغ بزرگ ترها و ریش سفیدان که بروی از این موضوع حرف ها برای گفتن دارند.
کفش بَرون
بانوی کهن سالی با یادآوری آن، لبخند بر خطوط چروکیده چهره اش می نشیند و می گوید: بعد از آشنایی دختر و پسر، شب کدخداگری؛ خانواده عروس کماچ، قروت و روغن قلیه تهیه می کردند و جشن و سروری بر پا بود. بعد از آن خانواده داماد برای «کفش بَرون» به خانه عروس می آمدند و یک جفت کفش همراه شاخه نبات، کله قند، جعبه چای، خرما، عناب و ... برای آن ها هدیه می آوردند. «نجفی» مهریه های گذشته را متناسب با وضعیت خانواده ها شامل گوسفند، زمین، چند فنجان آب و حتی در برخی مناطق دستگاه قالی بافی مطرح می کند و با مقایسه جهیزیه دختران گذشته با الان می افزاید: وسایل مورد نیاز دختر و پسر بسیار کم شامل چند کاسه سفالی یا نیکل، لیوان، قابلمه و ... آن هم در حد ضروری و نه سرویس های آن چنانی بود و از چرخ خیاطی و ... و چشم و هم چشمی های امروزی خبری نبود. شهروند دیگری که 60 بهار را پشت سر گذاشته است، کمتر به یاد می آورد که طلا در مهریه بزرگ ترها جایی داشته باشد و با تاکید بر این که وقتی پسر آماده ازدواج می شد یا پدر به پسر پیشنهاد ازدواج می داد، بعد از گفت وگوی دو خانواده مراسم خواستگاری، نشانی بردن و عقد برگزار می شد. به گفته «ملکی»، مراسم ازدواج با هزینه کم به تناسب وضعیت اقتصادی خانواده ها برگزار می شد و مهریه ها سبک و در حد توان افراد شامل زمین، ملک و پول بود اما امروزه سکه آن هم در اعداد و ارقام بالا جایگزین و سبب دردسر خانواده ها شده است در حالی که مهریه های زیاد دردی دوا نمی کند و خوشبختی نمی آورد. او موضوع دیگری را هم مطرح می کند، این که در گذشته دختر و پسر قبل از ازدواج به ندرت با یکدیگر رفت و آمد یا شناختی از هم داشتند و حتی بعد از نامزدی و عقد هم کمتر همدیگر را می دیدند اما امروزه زمانه تغییر کرده است و باید چند نفر معرفی شوند تا یکی را قبول کنند و در واقع توقعات افراد بسیار زیاد است. او زرق و برق مراسم ازدواج امروزی را زیاد می داند، موضوعی که لذت وصلت های گذشته را ندارد، آمار طلاق، زیاد و مسئولیت پذیری دختر و پسرها در زندگی های امروزی کم شده است. با این شرایط جوانان یا کمتر ازدواج می کنند یا تن به ازدواج نمی دهند. در گذشته خانواده ها معتقد بودند دختر باید با چادر سفید به خانه بخت برود و با کفن برگردد اما حالا این طور نیست.
سازگاری
شهروند دیگری هم سازگاری زوجین در گذشته را مثال زدنی می داند و با اشاره به این که بانوان جوان با کم و زیاد زندگی سازگاری داشتند، می گوید: آمار طلاق آن زمان بسیار پایین بود و مانند الان نبود. «شفیعی» 63 ساله، از احترام به بزرگ ترها هم یادی می کند که صحبت ریش سفید فامیل به عنوان اتمام حجت در موارد ضروری کاربرد زیادی داشت. امروزه هر چند امکانات افزایش یافته اما اطمینان خانواده ها، احترام به بزرگ ترها، صفا و صمیمیت افراد کمتر شده است. وی با اشاره به این که از تالارها به سبک امروزی خبری نبود؛ به برگزاری مراسم در خانه عروس و داماد با پذیرایی ساده گریزی می زند که بساط شادمانی خانواده ها و هزینه های کم برای زوجین را رقم می زد.
نشونی بردن
یک پژوهشگر فرهنگ عامه مراسم ازدواج در گذشته را به چند مرحله تقسیم می کند و خواستگاری را مرحله اول می داند و با اشاره به این که در گذشته دختر و پسر قبل از خواستگاری کمتر یکدیگر را می دیدند، می گوید: دخترها در کارهای خانه و هنرهای مختلف با مادران همکاری می کردند و پسرها به دنبال کسب و کار با پدر بودند و وقت زیادی برای گشت زدن در کوچه و خیابان نداشتند. دخترها توسط مادران شناسایی می شدند و موضوع با پسر خانواده مطرح و سپس مراسم خواستگاری برگزار می شد. دکتر «زنگویی» ادامه می دهد: با مثبت بودن نظر پسر، پدر و مادر با چند نفر از بزرگ ترها به منظور گفت وگوی رسمی راهی خانه دختر می شدند و بعد از صحبت دو خانواده، مادر دختر نتیجه قطعی را به خانواده پسر می داد و در صورت موافقت، خانواده داماد به فکر «نشونی» بردن می افتاد و مجموعه ای از وسایل ابتدایی شامل انگشتر، روسری، یک جفت کفش، قند و تنقلاتی مانند عناب و ... را درون مجمعه ای روانه خانه دختر می کردند و با برگزاری مراسم «نشونی» موضوع خواستگاری از حالت مخفی، آشکار می شد. به گفته وی، بعد از مدت کوتاهی از مراسم «نشونی» مراسم بالاتری به عنوان «کفش برون» انجام می شد و در این مراسم مادر دختر و پسر راهی بازار می شدند و برای مادر و خواهر دختر کفش می خریدند تا مراسم «نشونی» قوت بیشتری به خود بگیرد.
عقد در ایام ساعت
وی انجام مراسم عقد در گذشته را مربوط به ایامی از سال که به قول قدیمی ترها «ساعت» بود می داند و اظهار می کند که بزرگان دو خانواده با حضور عاقد در خانه ای مراسم را با پذیرایی ساده شامل شیرینی و میوه های فصل برگزار می کردند و چون مراسم عقد توسط خانواده عروس برگزار می شد خانواده داماد شب قبل از عقد، مراسم بارکشان را برگزار می کردند و مقداری برنج، چای، قند، روغن، گوشت و تنقلات در مجمعه می گذاشتند و با شمع، چراغ و روشنایی به سمت خانه عروس می بردند بعد از مراسم عقد به فاصله کوتاهی، شب حنابندان و عروسی با حضور بزرگان فامیل و دوستان برگزار می شد. او به سادگی برگزاری مراسم ازدواج آن هم در منازل عروس و داماد گریزی می زند که امروز جای خود را به تالارهای پذیرایی پر هزینه، سرویس های طلای چند میلیونی و وسایل و تزیینات آن چنانی داده است و تاکید می کند: با برپایی این گونه مراسم، ازدواج از یک امر طبیعی و سنتی به یک موضوع تشریفاتی تبدیل شده است.