کاروان آفتاب در جاده زیارت
قاسمی
دست من نیست اگر بی سر و پا آمده ام / دست من نیست اگر شوق زیارت دارم / قصه پنجره فولاد و مرا میدانی / من به بوسیدن این پنجره عادت دارم
زیر لب می خواند و گام بر می دارد. گاه ساکت می شود و گاه زمزمه ای بر لب جاری می کند، از اطرافش که فراموش می کند سرشکی مهمان چشمان نم دارش می شود و آرام می خواند : تو معین الضعفایی، تو حج فقرایی ، اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند ... به خود که می آید هر روز لحظاتی را با عشقش خلوت می کند و بعد دوباره صلوات و ذکر، مهمان لب هایش می شود. چند روزی است خانه و خانواده را ترک کرده و پا به جاده عشق گذاشته اند و خستگی نمی شناسند ، از بیرجند که به راه افتادند 50 نفر بیشتر نبودند اما در شهر و روستاهای مسیر عده ای چشم انتظارشان بودند تا مانند سال های قبل همراه کاروان شوند، پیش به سوی آفتاب خراسان. نماز صبح که می خوانند قرائت یک صفحه قرآن و زیارت عاشورا کار هر روزشان است ، با صرف صبحانه، روز را به پیاده روی پیوند می زنند، مقصدشان مشهد الرضا (ع) است.آن ها کوله عشق و ارادت بسته اند و دلخوش به زیارت خورشید سرزمین توس ، چند سالی است به راه می زنند و تمام مسیر را پیاده می روند. در عصری که هواپیما و خودرو از آسایش سفر حرف می زند اما برای آن ها که در قافله آفتاب و عشق نام نوشته اند پیاده رفتن ، شوق و آرامش است هر چند که پاها تاول بزند، چهره ها از آقتاب و سرما سوخته شود و ... اما باز این راه است که آن ها را می خواند راهی که به حج فقرا ختم می شود، سال ها پیاده به راه می زنند تا راه زندگی را گم نکنند و بهره گیرند از نور ولایت و توسل به آقایشان علی بن موسی الرضا(ع).
پیاده روی، شیرین و با حلاوت
سید «حسین رضوی» یکی از آن هاست که از نوجوانی و حدود 10 سال قبل پیاده به راه می زند تا راهش را در حرم رضوی بجوید. 23 ساله است و شغل آزاد دارد و از رهروان هیئت علی اکبر(ع) بیرجند است. می گوید: هر سال دو هفته آخر ماه صفر به عشق امام رضا (ع) از بیرجند تا مشهد پیاده می رود و آن قدر این کار برایش شیرین است که حتی در خدمت سربازی، مرخصی هایش را برای پیاده روی مشهد الرضا (ع) می گذاشت و حالا هم که عشق امام است که فرمان می دهد و از خانه و خانواده دور و راهی سفر عشق می شود. قافله آن ها روزی تا 45 کیلومتر پیاده می رود، همه با هم حرکت می کنند ، گاه ذکر می گویند، گاه قرآن می خوانند و نوحه و عزاداری هم بر لب هاشان جاری است تا ظهرکه وقت نماز است و بعد از اقامه نماز جماعت و کمی استراحت دوباره دل به راه می زنند. پیش تر یکی به دلشان زده و دل هاشان را ربوده است که بی خیال خستگی باز پای دل شان راه می رود تا شب که باز صدای اذان از رفتن بازشان دارد.
رضوی می گوید: آن قدر پیاده روی مشهد الرضا (ع) برایش شیرین و با حلاوت است که هر سال از امام رضا(ع) همین توفیق را می طلبد و جدا از عشق به آقا امام رضا (ع) برکات این سفر در زندگی اهل کاروان جاری است. به گفته او مشکلات زیادی از زندگی برخی هاشان به برکت این سفر پیاده، رخت بربسته و از این جهت دو هفته آخر ماه صفر دل به جاده عشق می زنند.
حال پیاده روی گفتنی نیست
«صبوحی» 34 ساله از اعضای هیئت روضه الرضاست که از سال 81 و زمانی که نوجوان بود قدم در راه پیاده روی مشهد الرضا گذاشت و 17سال است که خودش را به پیاده روی آخر صفر می رساند. می گوید: عشق به زیارت آقا این همه سال او را به جاده و پیاده روی زیارت می کشاند البته حال و هوای آن را نمی توان به زبان گفت بلکه باید آمد و دید. به گفته او کرامت و برکت های پیاده روی در این راه قابل گفتن نیست اما همین بس که هر چه در زندگی دارد از پیاده روی مشهد و زیارت آقاست و هر تحول و گشایشی در زندگی اش را نتیجه زیارت پیاده می خواند . او که همراه 83 نفر دیگر از اعضای هیئت شان دو هفته آخر صفر را وقف زیارت امام رضا (ع) می کنند هر روز 45 تا 56 کیلومتر پیاده می روند تا قبل از سالروز شهادت شاه خراسان، به پابوسش برسند. زیارت قبول