قاسمی
ادبیات شفاهی برگرفته از فرهنگ قومی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود تا باورها، اعتقادات، رسوم، تخیلات، تجربیات و در یک کلام زندگی آنان را به آیندگان بشناساند. گستردگی خراسان جنوبی، حضور فرهنگ های مختلف در استان را رقم زده است و در این این میان ضرب المثل ها به عنوان میراثی که بخشی از هویت ملی ما محسوب می شود، اگر چه مورد توجه برخی از صاحبان قلم و فعالان عرصه فرهنگ و ادب قرار گرفته است اما باید گفت چندان هم برای حفظ و ماندگاری آن ها تلاش نشده است و صاحب نظران براین باورند که این بخش از فرهنگ عامه با وجود تاثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی باید توسط خود مردم ماندگار شود وگرنه هر روز بیشتر از گذشته غبار فراموشی بر آن می نشیند.
ناآشنایی نسل جوان با مثل ها
مولف کتاب « امثال و حکم محلی بشرویه» که در این اثر هزار و 400 ضرب المثل را جمع آوری کرده است، می گوید: بخشی از مثل ها خاص منطقه بشرویه و تعدادی مشترک با دیگر مناطق است. ریشه و پایه این عبارت های قدیمی، وقوع داستان هایی در گذشته است البته برای برخی هم مشخص نیست که داستان آن ها از کجا آمده است اما هر چه هست برخی هنوز کاربرد دارد و بعضی هم با توجه به منسوخ شدن تعدادی از مشاغل، دیگر میان مردم مطرح نمی شود.
«کرم پور هوشمند» تصریح می کند که نسل جوان خیلی از مثل ها را نمی شناسد و کمتر با آن آشنایی دارد و حتی در فضای مجازی، عبارات و کلمات فارسی را اشتباه و به اصطلاحی دیگر تایپ می کند و به هیچ وجه به ادبیات توجه ندارد.
او مثل ها را شاخه ای از ادبیات شفاهی بر می شمارد که در صورت کاربرد و استفاده عمومی، بر شنونده تاثیر گذارتر از چند صفحه مطلب و توصیه است. با توجه به این که امثال شاخه ای از زبان فارسی است در گسترش آن نیز نقش دارد و این مطلب در آثار و کتاب های مشاهیر و بزرگانی چون سعدی، حافظ، فردوسی و... مشاهده می شود به گونه ا ی که بسیاری از مثل ها در شعرهای آن ها به کار رفته و بر عکس تعداد زیادی از شعرهای آن ها تبدیل به مثل و عبارتی آموزنده شده است.
او می گوید: کاربرد مثل ها دامنه ادبیات را گسترده تر می کند به ویژه این که در استان هر شهری فرهنگ خاص خود را دارد که برخی بر هم تاثیر می گذارد و بعضی هم مختص یک منطقه است.
کم رنگ شدن فرهنگ محلی
ریشه و پایه مثل ها در اتفاقات و پیشینه فرهنگی جامعه است. این نظر را هم استاد ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند مطرح و اظهار می کند که بخشی از مثل ها، پیشینه در آداب قدیمی دارد و آثار سعدی، فردوسی، مولوی و... از این جمله است که به صورت حکمت و مثل درآمده است. مثل ها در زندگی روزمره مردم کاربرد دارد و کار چند ساعت مطالعه و سخنرانی را انجام می دهد.
دکتر«بهنام فر» این را هم می گوید که در گذشته سابقه فرهنگی، قوی و پررنگ تر از امروز بود اما شبکه های اطلاع رسانی به تدریج فرهنگ محلی، گویش و زبان را ضعیف و کم رنگ کرده است. در گذشته پدر و مادربزرگ ها 10 تا 15 ضرب المثل را در شبانه روز به کار می بردند اما امروز استفاده از آن ها کم شده است در حالی که این موضوع ما را از هویت و نشان فرهنگی دور می کند.
وی این که نسل جوان هم کمتر از مثل ها استفاده می کند تایید و اضافه می کند: متاسفانه مردم روز به روز از گویش های محلی خود دور می شوند و خیلی ها از گویش بیرجندی فاصله گرفته اند در حالی که این گویش مشتمل بر واژگان خاص است و زمانی که کمتر از آن استفاده می شود واژه ها نیز کم به کار می رود چرا که مثل ها جزئی از واژگان و گویش بوده و گویش ها بخشی از فرهنگ محلی و به هم مرتبط است.
وی، فرهنگ را شامل دو بخش مکتوب و شفاهی و فولکلور می داند و می افزاید: فرهنگ شفاهی و عامه چون از طریق مردم ایجاد می شود برای شناخت و ارتباط با مردم مهم است و به همین دلیل باید در حفظ آن کوشید تا فرهنگ بومی و گویش محلی حفظ شود چرا که باعث غنای آن می شود.
این استاد ادبیات با اشاره به این که مثل ها به دو دسته رایج و مشترک در کشور و ویژه هر منطقه تقسیم می شود، ادامه می دهد: امثالی مانند اشعار ادبی شاعران مشهور در همه جای کشور کاربرد دارد و مثل های محلی نیز بیانگر شخصیت و هویت بومی و معرفی مناطق است و با توجه به تنوع فرهنگی استان، حفظ آن ها اهمیت دارد چرا که حفظ گویش ها و مثل ها به تنوع ادبیات و فرهنگ کمک می کند.
10 ریشه برای مثل ها
مولف کتاب دستان ها و داستان ها نیز در این اثر، ضرب المثل های قدیمی استان را جمع آوری کرده است و ریشه و پایه این بخش از فرهنگ را در 10 شاخه متفاوت معرفی می کند که آداب کهن ایرانی، باورها و آیین برگرفته از اسلام، برخی مراسم مردمی، داستان ها و قصه های گذشته، حکایت های قرآنی، سرگذشت پهلوانان، تجربیات، باورها و خرافه ها ... از آن جمله است. مجموعه ای از پندها، شرایط و شیوه زندگی مردم در حوزه های اجتماعی، اعتقادی و اقتصادی و... سرچشمه مثل هایی است که در جامعه رواج دارد و اگر اصل و ریشه آن ها از بین رفته اما خلاصه ای از این باورها به عنوان مثل باقی مانده است. دکتر «زنگویی» کاربرد مثل ها را متناسب با اقتضای شرایط و زمینه پیدایش آن ها می داند که برای توجیه و تفهیم مطالبی چون دلداری، هدایت، تنبیه، تشویق و ... به کار می رود، هر چند که استفاده از آن ها مانند گذشته شدت ندارد چرا که قبل ها تنها راه انتقال و تفهیم مطالب بود اما حالا رسانه های ارتباطی زیاد شده است. به گفته وی، با وجود این از آن جا که مثل ها، پیش زمینه ارتباط مردم است به دلیل گستردگی حوزه زندگی جمعی و ریشه دار بودن در فرهنگ و زندگی مردم، کنار زده نمی شود. او با اشاره به این که استفاده از مثل مانند کاربرد آسان تجربه فرهنگی است که به تناسب زمان به کار رفته است و حتی احتمال نابودی و مرگ آن وجود دارد، می افزاید: ضرب المثل ها مجموعه ای از فرهنگ شفاهی است که بخشی از بایدها و نبایدها، تجربیات دیگران و ... را منتقل می کند و افراد برای زندگی کم آسیب و دسترسی آسان تر به نتیجه از آن استفاده می کنند.بنا به گفته دکتر زنگویی، برای حفظ و پاسداشت مثل ها بهترین گزینه، مردم هستند زیرا متولی به وجود آمدن آن ها بوده اند و یک راه آسان، آموزش این هویت فرهنگی به فرزندان و نسل جدید است تا بدانند که هویت فرد با فرهنگ معنی می شود و در صورت استفاده از این فرهنگ با کاربرد گویش و مثل محلی، به حفظ آن کمک می شود. در کنار این، باید به جامعه تفهیم کرد چه نیازی به استفاده از فرهنگ بومی است زیرا احساس نیاز در روابط اجتماعی، خانوادگی، میان نسلی و ... با فرهنگ به بهترین شکل منتقل می شود.