قاسمی
دختر و پسرهای قد و نیم قد از سر وکله هم بالا می روند، یکی موی دیگری را می کشد و یکی می خواهد از روی پای برادرش بپرد. دختری که سن زیادی هم ندارد خواهر دو ساله اش را به آغوش می کشد تا آرامش کند، یکی برایش لباس می آورد و می گوید قرار بود من لباس زینب را عوض کنم و ... ، دختر دیگر دستمال به دست تلویزیون را تمیز می کند. هر کدام مشغول کاری هستند( بازی ، نظافت خانه و ...).
این تصویری از چند لحظه فیلم زندگی پر جمعیت ترین خانواده ایرانی است، در روزهایی که عده زیادی از زوج ها، حد اعلای تعداد فرزندانشان دو نفر است، در روزهایی که هشت خیلی ها گرو نه شان است، در روزهایی که کم کم نسل عمه، خاله، عمو و دایی رو به از بین رفتن دارد و ... اما چه رازی در این زندگی مشترک وجود دارد که تعداد زیاد فرزندان مایه خوشبختی بیان می شود.پدر خانواده یک روحانی است که برای شروع، ازدواج آسان را سرخط زندگی مشترک نوشته است. حالا حجت الاسلام محمد مسلم وافی یزدی در حالی که سن و سال زیادی ندارد، پدر 12 دختر و پسری است که شیرینی بزرگ کردن آن ها در کنار همه سختی ها، برایش ماندگار شده است. او با ازدواج آسان و فرزندآوری به موقع و شیرینی بزرگ کردن فرزندان، تاکید می کند که شاید همین نگرش ها باعث شده است پدر 12 دختر و پسری باشد که با شلوغی شان شادی را در زندگی ساده او و همسرش رقم زده اند چرا این روزها ازدواج و فرزندآوری مورد تاکید خانوده ها نیست؟ و این حاصل تغییر در نوع نگرش و زندگی هاست.
خوشبخت هستم
نقدهای بسیاری بر ازدواج در سن پایین مطرح میشود و از آن طرف ازدواج در سن بالا هم زیاد مد شده است در حالی که هر کدام با نقد و نظرهایی مواجه است، اما حقیقت مسلم این است که پدران و مادران ما در سنی کمتر از جوانان حالا ازدواج کرده و اغلب موفق تر بوده اند. شکایت از مشکلات کمتر به چشم می خورده است در حالی که تعداد افراد خانواده بیشتر بوده است. حجت الاسلام وافی یزدی متولد سال 60 این روزها منتظر تولد هشتمین دختر و دوازدهمین فرزندش است و این موضوع او را به پدر بزرگ ترین خانواده جوان ایرانی معروف کرده است.
او خود را با داشتن این تعداد فرزند خوشبخت معرفی و از ازدواج دیرهنگام انتقاد میکند و بر ازدواج به هنگام تاکید دارد. او که در 15 سالگی ازدواج کرده است،می گوید: پدرم نیز روحانی است و تاکید دارد که همه برادرانم وقتی به 15 سالگی رسیدند برای ازدواج اقدام کنند. برای زندگی مشترک 18 بار خواستگاری رفتم و در نوزدهمین دفعه به سبزوار رفتم وجواب مثبت گرفتم در حالی که همسرم یک سال و نیم از من کوچک تر بود. البته دلیل رد خواستگاری های قبلی به دلیل سن پایین نبود بلکه میزان مهریه بود که ما از 12 سکه بیشتر قبول نمی کردیم. همسرم را از طریق معرف انتخاب کرده ام اما راضی هستم. ازدواج ما هم که سر گرفت یک سال بعد پدر شدم.او ازدواج را به دو دسته آسان و ساده تقسیم می کند و توضیح می دهد: ازدواج آسان، تعبیر اشتباهی است چرا که یک فرد میلیاردر هم می تواند به آسانی خرج کند اما ازدواج آسان این است که شرایطش آسان باشد مانند اقدام من و همسرم، البته نه این که نان و پنیر بخوریم، خیر بلکه تعدادی مهمان داشتیم و با فاصله کم بین عقد و عروسی ازدواج کردیم در حالی که طلبه بودم. برای فرزندانم نیز برنامه همین است. دو دخترم در سن های 14 و 15 سالگی ازدواج کردند و سه نوه دارم. دختر 16 ساله ام هم در شرف ازدواج است و برای پسرم که در حوزه درس می خواند هم پیگیر ازدواج بعد از ماه صفر هستیم.
ازدواج در سن پایین مانع ادامه تحصیل و اداره زندگی نیست؟
با ازدواج به هنگام موافقم نه خیلی زود نه دیر، ازدواج به هنگام با سن پایین متفاوت است و به تربیت فرد بستگی دارد. گاهی دختر 15-14 ساله توان مدیریت زندگی دارد اما در یک مدل زندگی دختر 20 ساله نمی تواند خانواده را مدیریت کند. دخترهایم خواستگار داشتند و قبول کردند و رفتند و مشکلی هم با ادامه تحصیل نداشتند و بعد از ازدواج راهی دانشگاه شدند در حالی که فرزند دارند. به نظرم طرح برخی موارد، تبلیغات منفی علیه ازدواج است.
خودتان مشکلی نداشتید؟
آن موقع طلبه و درس خوان و با مشکلات مالی و اجاره خانه مثل دیگران مواجه بودم. حقوق طلبه ها برای یک بچه یا بیشتر فرقی ندارد. تامین شرایط سخت بود اما یادم نیست که شبی کنار خیابان خوابیده یا یک سال گوشت و برنج نخورده باشیم. به خانواده های اطراف خود که نگاه می کنم، تقریبا زندگی هایمان مساوی بوده است. ضمن این که دو نوع سختی داریم، خودساخته یا ناخواسته، سختی خودساخته یعنی فرد در مقطعی سختی را به جان می خرد مانند کوهنوردی که با مشکلات از صخره بالا می رود اما آن ها که دیر ازدواج می کنند یا فرزند کمتری دارند خودشان سختی اول را نمی پذیرند و مجبورند سختی های بعدی راتحمل کنند.
در خانه کمک همسرتان هستید ؟
هر وقت خانه باشم کمک می کنم ولی کم در منزل هستم. کارهای خانه با بچه هاست وکمک یدی ندارم چون بچه ها بزرگ هستند و یکی غذا آماده می کند و دیگری تمیزکاری و... حالا نه این که خودشان همه کار را خودجوش انجام دهند اما تکلیف هم که شود کمک کار هستند. من کمک یدی ندارم و در نهایت بچه های کوچک را سرگرم می کنم یا مشق شان را می گویم. چند بازی هم در خانه داریم که در کانالی منتشر می شود گاهی بین شان دعوا می اندازیم و... اما از بازی های مصطلح نیست. این بچه ها هم مثل بقیه دعوا می کنند اما فرزند بزرگ تر مشکل را حل می کند.
بزرگ کردن تعداد زیاد فرزند با توجه به خواسته ها و توقعاتی که دارند، سخت نیست؟
باید درخواست آن ها بررسی شود. بچه های کمتر، خواسته و توقع بیشتر دارند. در خانه ای که بچه همبازی دارد فرصت بازی با تلفن همراه و تبلت ندارد. در نهایت اگر بخواهند گوشی مادرشان را می گیرند و باچند بازی ساده سرگرم هستند. بچه ها اصلا در این فضاها نیستند بیشتر با هم بازی می کنند چون همبازی با فاصله سنی کم کنارشان است.
عروسک و دوچرخه و... هم نمی خواهند؟
سه تا دوچرخه دارند، یک بار از کربلا عروسک برای دخترها آوردم که یک هفته ای تکه پاره کردند وقتی با عروسک زنده بازی می کنند و روی پا می گذارند عروسک برای چه بخواهند. این مسائل سخت نیست و خیلی عادی است.
تامین مالی بچه ها چگونه است؟ مثلا وقتی فلان کفش و لباس را بخواهند؟ آیا کم نمی آورید؟
زمانی که پولی دستم برسد هر چه بخواهند ، برایشان می خرم. وقتی پول می رسد همان موقع خرج می کنیم و چیزی به اسم پس انداز نداریم و البته تا حالا پیش نیامده است که پول کم بیاوریم.
وضعیت مسکن و خودرو چگونه است؟ برنامه سفر و بیرون رفتن رابا این تعداد فرزند دارید؟
فعلا که مستاجر هستیم اما مشکلی هم نداریم. صاحبخانه گفت تا سه سال اجاره نمی خواهد اما امسال مهلت ما تمام می شود و باید ببینیم چکار کنیم. دو دختر که ازدواج کرده و رفته اند و سومی هم درآستانه ازدواج است. دو پسر بزرگ تر هم در حوزه هستند و به طور معمول در یک خودروی سمند که داریم جا می شویم و مثل بقیه مردم سفر و تفریح داریم.
چطور باید زندگی را آسان گرفت تا آسان پیش برود؟
باید اعتمادمان به خدا را بالا ببریم. اعتمادمان کمی ضعیف است در حالی که هر چه بیشتر به خدا اعتماد کنیم زندگی آسان تر می شود. باید به هنگام ازدواج ، مهریه و جهیزیه به اندازه گرفت و فرزند هم به اندازه داشت. مهریه همسرم 12 و دخترهایم پنج سکه است که خودشان خواستند. جهیزیه دخترها هم با مشارکت همسرانشان تامین شد و البته وسایل ضروری ، خیلی چیزها که عروس ودامادهای امروزی می برند در ملزومات زندگی شان نیست. برای مثال ماشین ظرف شویی و مایکروویو و... را همین حالا که چند سال از ازدواج شان گذشته است هم ندارند. ما در زندگی یک خرج داریم یک برج، خدا تضمین کرده است که خرج ما را می دهد. اما برج یعنی نیاز الکی، ظرف شویی و مایکروویو و... جزو برج هاست، برج احساس نیاز بی خود است که تمامی و سقف ندارد و مرتب روی آن می آید. خیلی از چیزهاست که شاید ما نخریم، انسان باید نیازهای واقعی خود را برطرف کند. افراد فریزرهای اضافی را می خرند و مجبور هستند آن را با گوشت و سبزی پر کنند ولی ما مجبور نیستیم. هر موقع چیزی لازم بود می خریم. زمانی که انسان وسیله اضافی می گیرد هزینه را بالا می برد. وقتی مایکروویو می خرید غذایتان هم فرق می کند و همین طور هزینه ها بی جهت بالا می رود پس چه بهتر که آدم از ابتدا نیازهای واقعی خود را برطرف کند.
به نظرتان مدیریت کردن با شرایط موجود سخت نشده است؟
رسانه ها نقش منفی زیادی در سخت شدن زندگی ایفا می کنند، سریال های تلویزیونی نقش منفی دارند و باید خیلی از فرهنگ ها، خط و مشی رسانه ها تغییر کند و ارتباط روحانیت با مردم بیشتر شود.
آیا درباره تربیت بچه ها همسرتان بیشتر سهیم بوده اند؟
تربیت، کار کردنی نیست. خانه، سانتریفیوژی است که وقتی می چرخد کیک زرد هم داخلش بیندازی آن را تبدیل به اورانیوم غنی شده می کند، گاهی سانتریفیوژ محیط خانه خوب نمی چرخد در حالی که اگر خانه خوب و پاک باشد بچه درست تربیت می شود.
با توجه به مشکلات اقتصادی امروز و سبک زندگی مردم توصیه به فرزند آوری دارید؟
موضوع جمعیتی قبل از این که اقتصادی و مرتبط با پول و جیب مردم باشد با فکر و فرهنگ آن ها مرتبط است و آن چه باعث سقوط جمعیتی کشور شده است مشکلات مالی نبود بلکه تبلیغات فرهنگی حاکم در سال های گذشته بود که «فرزند کمتر، زندگی بهتر» را توصیه می کرد در حالی که اشتباه بود. با توجه به مشکلات اقتصادی هر چند دولت ها باید از فرزندآوری حمایت کنند اما بیشتر از آن باید فرهنگ سازی شود چرا که زندگی ها تغییر کرده است و در آستانه سقوط و تله جمعیتی هستیم که گرفتاری های خاص خود را دارد. نکته دوم برای زوج ها و جوانان این که سال اول زندگی را پژوهشگران فرصت طلایی فرزندآوری می دانند و بعد از آن احتمال ورود به ناباروری وجود دارد. به جز این هر بچه در خانه همبازی می خواهد که نباید فاصله سنی زیادی با هم داشته باشند وگرنه همبازی نیستند. شعار ما این است که با یک گل دیگر، ایران بهار می شود. نمی خواهیم که هر خانواده هفت یا هشت بچه بیاورد بلکه هر خانواده یک فرزند به آن چه دارد اضافه کند و فراموش نکند که قدرت الهی مافوق همه قدرت هاست و می گوید من خرج هرجنبنده ای را می دهم حتی اگر کرمی در سنگ داخل اقیانوس باشد، انسان که اشرف مخلوقات است و جای خود دارد. باید مردم توجه کنند که بالاتر از جنبه های فرهنگی فرزند آوری، مسئله اعتقادی آن هم وجود دارد. قدیم مثل روز برای مردم روشن بود که هر که دندان دهد نان دهد و مردم این اعتقاد را باور داشتند.
مسائل اقتصادی را قابل قبول نمی دانید؟
مشکلات اقتصادی وجود دارد اما وزن آن را بالاتر نمی بینم. وزن آن کمتر از وزنه فرهنگی است چرا که اگر به فردی 50 میلیون تومان بدهند که بچه بیاورد بیشتر به فکر خرید خودروست. روزی را خدا می دهد و ربطی به میزان حقوق ندارد شاید 300 میلیون حقوق داشته باشی اما در خرج یک فرزند بمانی در حالی که با سه میلیون تومان حقوق شش بچه را هم بزرگ کنی.
حقوق شما چقدر است ؟
من هنوز هم طلبه ام و با این که در سطح 4 حوزه و بالاترین آن هستم باز هم شهریه می گیرم. حقوق یک طلبه بین یک میلیون و 500 تا یک میلیون و 700 هزار تومان است. من هم طلبه ام و کارمند جایی نیستم که حقوق دیگری داشته باشم.