یادداشت معاون سردبیر

«نو» شدنت مبارک

نویسنده : مجید فکری

در معجزه نو شدن لحظه ها شاید دشوارترین کار به واژه کشیدن عشق باشد و باور این که نوروز تنها یک بهانه است برای زیستن در لحظه حال. آن چنان عادت کرده ایم به کنج طاقچه عادت که یادمان رفته معلق بودن بین گذشته و آینده و انتظار گذشتن لحظه ها به امید رسیدن به لحظات بهتر چیزی نیست جز روزمرگی و زنده بودن، بدون زندگی کردن.
نوروز تنها به مثابه هشداری است رنگارنگ و خوش بو به من و تو که از خود بپرسیم چقدر توانایی زیستن در لحظه حال را داریم، لحظه ای که جاودانگی اش را از عشق گرفته است از نو شدن و تحول و تحول و تحول. اینجاست که حول حالنا گره می خورد با لحظه ها و آیا محول الحول والاحوال، خود عشق نیست؟ که اگر باشد چه التماس زیبایی است از معشوق طلب عشق و تحول کردن.
نوروز شاید تیر مژگان چشم مقلب القلوب و الابصار باشد بر دل من و تو که ناگهان به خود آییم و یاد بگیریم زندگی کردن در لحظه را و لذت بردن از راه را. راهی که مدبر اللیل و النهار در هر قدمش پا به پایمان می آید و باید یا علی گفت و پای در آن گذاشت. راهی که هر لحظه اش زیباست و تامل برانگیز. باید باور کرد که زمستان چیزی از بهار کم ندارد، و پاییز و تابستان. افتادن یک برگ خزان زده همان قدر زیبا و سحرانگیز است که شکفتن سنبل و لاله. انتظار کشیدن برای پایان زمستان و رسیدن بهار همان اشتباهی است که سال ها مرتکب شده ایم. زندگی و تمامی نعمت ها و پدیده هایش معجزات مقلب القلوبی است که حتی یک لحظه من و تورا نادیده نمی گیرد. توکل کنیم و کفش ها را بکنیم؛ آب در یک قدمی است. نو شدنت مبارک.