نقش دستان هنرمند بر دامن تالاب کجی نمکزار نهبندان

آنان که خاک را به هنر کیمیا کنند

رنجبر-هنوز هلال ماه از دیده پنهان نشده اما انگار خمیازه می کشد و بعد از یک شیفت کاری دلش می خواهد برای ساعت ها به خواب عمیقی فرو رود، تنها ستاره ای که سمت چپ جاده در پهنه آسمان می درخشد  بارقه امیدی در دل راکبان مرکب های آهنین می شود.
درگرگ و میش هوا به سمت محل برگزاری اولین جشنواره ملی مجسمه های نمکی تالاب کجی نمکزار نهبندان حرکت می کنیم.
اطلاع رسانی ضعیف برای جشنواره
اگر چه در طول جاده برای محل برگزاری این جشنواره اطلاع رسانی  انجام نشده است اما از پاسگاه سهل آباد که عبور کنی به واسطه یک پارچه نوشته به سمت محل جشنواره در حالی راهنمایی می شوی که هوا رفته رفته رو به روشنی می رود.
 از وسط روستای سهل آباد که می گذری جاده ای 11 کیلومتری را به سمت تالاب در حالی زیر پا می گذاری که از دور دامن دشتی سفید دیده می شود.
دو طرف جاده ای که با قرار گرفتن در آن  متوجه می شوی  همواری نیست ، بوته های اسپند دامن دشت را سبز پوش کرده است. مسیر خاکی است و با عبور خودرو ها گرد و خاک جلوی دید را می گیرد.  
کمی جلوتر که برسی با گله های کوچک و بزرگ شتر روبه رو می شوی که گاهی اوقات وسط جاده ظاهر می شوند و تو شاید درگرد و غبار ناشی از خاکی بودن جاده آن ها را نبینی و باید گفت در اینجا همیشه حادثه در کمین است.
بوته های طاق و گز روی دامن کویر لم داده اند و چهره طبیعت را آراسته اند، اینجا در دل کویر زیبای نهبندان هر چه بیشتر به سمت تالاب کجی نمکزار  پیش می روی شوق دیدن دریایی ازآب، میان آن همه خشکی ذهنت را به خود مشغول می کند که چطور ممکن است  وسط بیابان تالابی پراز آب وجود داشته باشد.
پیشتر که می روی عبور گله های کوچک وبزرگ گوسفندان خلوت جاده را بر هم می زند ، اینجا زندگی جاری است.
به پاسگاه محیط بانی که در فاصله ای نه چندان دور از تالاب قرار دارد می رسی باید مرکب آهنین را همین جا بگذاری و تا محل تالاب در همان جاده خاکی پیاده روی کنی اگر چه برای شرکت کنندگان تا خود تالاب وسیله است اما اجازه ورود وسیله های نقلیه دیگر داده نمی شود.
سیاه چادرها، حضور عشایر، اورژانس و ... نشان می دهد قرار است اتفاقی بزرگ رقم بخورد ، قرار است اینجا خاک به هنر کیمیا شود و اگر چه قدرت هنرنمایی بندگان در مقابل هنرمند هستی بی مقدار اما قرار است همه گروه های حاضر که ازنقاط مختلف کشور دور هم جمع شده اند نشان دهند می شود از گل مجسمه هایی چشم نواز با معانی و مفاهیمی ساخت که در چشم هر بیننده ای جا خوش کند.
باید گفت نقش بند هستی هنرش را میان کویر به نمایش گذاشته است.
دامن سفید تالاب
گروه ها با لباس های سفید مخصوص در گوشه و کنار تالاب دیده می شوند اما از آب اثری نیست. جاده را تا اسکله پیش می روی اما تا چشم کار می کند دامن سفید نمکزار را می بینی ، انگارتالاب عقب نشینی کرده است وکیسه های بزرگ نمک گوشه و کنار اسکله قرار گرفته اند.
خورشید طلوع می کند و جز گل و لای  و نمک اطراف اسکله چیزی نیست. کمی آن طرف تر برکه ای دیده می شود که میزبان پرندگان مهاجر است این برکه بخشی از آب تالاب را در خود جا داده و هنوز هم آثارگلی و دست سازه های  سه دوره پیش جشنواره به چشم می خورد.
کمی دورتر از اسکله بوته هایی روییده در شن و نمک نشان می دهد در سال های دور آب تالاب تا همین جا ادامه داشته است.
چلیپا ودیگر پرندگان آبزی مهاجر اطرافت مشغول شنا هستند بی آنکه هراسی از شکار شدن داشته باشند. دقایقی بعد صدای زنگوله گوسفندان در گوش می پیچد و آن طرف تر این برکه در انبوه تصویری سبز و یک رنگ مانند نقطه های سفیدی خودنمایی می کند.
در میان گروه های شرکت کننده شاید عده ای هم از نحوه برگزاری جشنواره و اطلاع رسانی  ضعیف در شهر و رفت و آمد با اتوبوس های فرسوده گلایه مند باشند اما با این حال کار شروع می شود و وجودت با گل و لای که در سه لایه رنگ سیاه، زرد و قرمز دیده می شود عجین می شود.
اما سفیدی نمکزار چشم و دلت را آزار می دهد و به دنبال دریایی از آب بعد از مهمانی باران به دل زمین هستی اما ...
مجسمه سازان محلی
برخی از محلی ها از کوچک و بزرگ هم برای شرکت در جشنواره حضور دارند . آنها هم جنس همین طبیعت هستند، کسانی که تمام عمر در اینجا با طبیعت کویر رشد کرده اند و آن را مانند کف دست می شناسند. زمزمه هایشان از وجود آب تا محل اسکله در روز قبل به گوش می رسد و علتش را وزش باد می دانند که گاهی اوقات آب را به انتهای دیدگاهت در شفق تالاب به عقب می راند و گاهی هم به شدت به سمت اسکله هدایت می شود.
دست ها و ذهن های خلاق هنرمندان به فعالیت خود ادامه می دهد و گل ها با اندک ورز دادنی شکل می گیرد . ساعت اول فقط تپه هایی از گل می بینی که هیچ تصویری را نمی توانی بر آن مجسم کنی اما هر چه زمان می گذرد بخشی از کار ، حجم سازی می شود. تلاش هنرمندان برای از دست ندادن زمان با تقسیم کار بین دستیاران زیباست. یکی سطل گل می آورد و دیگری گل را ورز می دهد آن یکی چوب و استخوان شتر جمع می کند.
اما این حضور نباید آرامش پرندگان زیبای مهاجر را بر هم بزند، باید آرام آرام قدم به داخل آب بگذاری تا مزاحم آواز خواندنشان نشوی زیرا آنها پر وبال در آب می شویند و بین نیزارها و بوته های سبز شنا می کنند.
گاهی اوقات آواز پرنده ای گوش نواز می شود و لحظاتی بعد صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد، گل تالاب در دستان هنرمند هنرمندان  فرم گرفته و مجسمه ها جان می گیرند.
نمایشگاه در دل طبیعت
آرام آرام نمایشگاهی تدارک می بینند و مردم از نقاط مختلف استان برای بازدید می آیند تعبیر هر کسی از مجسمه ها متفاوت است و هر مجسمه مانند گلی بر دامن سپید تالاب می درخشد.
دل تالاب در غروب آفتاب می گیرد ، هنوز هم انگار دهانش برای بارش باران باز است تا دوباره دریایی از آب مقابل دیدگان هر گردشگری به نمایش گذاشته شود.
رد پای شرکت کنندگان در جشنواره نقش و نگاری بس عجیب به دامنی سپید زده است، رد پایی که شاید با وزش باد و هدایت آب از بین برود اما بی گمان هر اثر و هر مجسمه خاطره ای خواهد ساخت درذهن بیننده.
 رو به فلق که نگاه کنی بر دامن سفید تالاب کجی نمکزار نهبندان نور رو به افول می رود و خورشید میل به پنهان شدن تا نقطه انتهایی سفیدی تالاب دارد.
تالاب کجی نمکزار نهبندان دو روز میزبان 11گروه می شود تا با خاطره ای خوش در آخرین لحظات روز دوم به بدرقه شان بنشیند و هدیه مهمانانش را که از عمق وجود خودش برداشت کرده اند در خود جای دهد.
دفتر سپید تالاب نقوش جدیدی از دستان هنرمندان دریافت کرده  است و تا دومین جشنواره منتظر مهمانانش می ماند و امیدوار است دفعه بعد تا محل اسکله بستری پر آب در مقابل دیدگانشان به نمایش بگذارد.