نیلوفرانه

کاش یکی زودتر پیاده شود

فرخ نژاد-به ناگاه همه چشم ها، گوش ها و حواس ها به مشاجره ای  بین دو مسافر  اتوبوس  بین شهری دوخته می شود.  
صدای بحث  دو مسافر خانم که تا قبل ازآن خیلی اوج نگرفته بود و مسافران  صندلی های نزدیک به آن دو فقط متوجه  آن می شدند  حالا به قدری بلند بود که باعث شد  همه توجه ها چه از سمت آقایان و چه خانم ها به سوی آن ها دوخته شود.
 برخی می خواهند خود را نسبت به مسئله پیش آمده بی تفاوت جلوه دهند اما دامنه مشاجره لحظه به لحظه گسترده تر می شود. 
هر کدام از مسافران از سویی به آن ها تذکر می دهند که لطفا کمی آرامش را حفظ کنید اما  گوش هیچ کدام بدهکار نیست حتی برخی از آقایان هم نسبت به این موضوع واکنش نشان می دهند اما  هیچ یک از این دو مسافر نمی خواهند کوتاه بیایند و بخشش به خرج دهند. برخی می گویند کاش  یکی زودتر به مقصد برسد تا  مشاجره  پایان یابد.
اما قضیه از چه قراراست که این دو خانم جر و بحثشان  را به داخل یک وسیله نقلیه عمومی آن هم در مسیری طولانی کشیده اند. صحبت هایشان حکایت از این دارد  که یکی از خانم ها خیاط است و مشتری پارچه مانتویی به او داده است تا برایش بدوزد و هرچند مشتری برای پرو هم رفته اما اکنون مانتوی دوخته شده باب میل او نبوده و همه پول خانم خیاط را نپرداخته است و حالا که او را در اتوبوس دیده باقی مانده دستمزدش را از او می خواهد و مشتری هم چون راضی از کار خیاط نبوده می گوید بقیه پول را نمی دهم.
 خانم خیاط حدود یک دهه کار خیاطی اش را مطرح می کند و می گوید: اگر کارم اشکال داشت باید لباس را برمی گرداندید تا درست می کردم اما مشتری پاسخ می دهد که طوری شما  پارچه مرا خراب کرده اید که دیگر  به هیچ وجه نمی شود درستش کرد  و باید پارچه جدیدی برایم بخرید.
  این دو همچنان با هم جر و بحث می کنند و در این بین گاهی کلمات  نامناسبی هم به زبان می آورند.  مشاجره آن ها مسافران را خسته کرده است برخی می گویند کاش  یکی از آن ها زودتر پیاده شود و ...