سیاه ، سفید ، خاکستری

مسافر شیاد

مسافر گفت من پول ندارم بی زحمت جلوی یک عابر بانک توقف کنید تا پول را برای شما کارت به کارت کنم بعد کارتم را از من گرفت و به سمت باجه عابربانک رفت.
با هزار بدبختی و بعد از چند ماه دوندگی توانستم 20 میلیون تومان وام بگیرم تا بتوانم جهیزیه دخترم را با این پول تهیه کنم. دیروز کارت بانکی ام را برداشتم و برای خرید جهیزیه راهی مغازه دوستم شدم.
در بین راه به پسر جوانی که در کنار خیابان منتظر تاکسی بود برخورد کردم، کنارش ایستادم تا ببینم کجا می رود و اگر به مسیرم خورد او را سوار کنم، آن جوان از من خواست تا او را به طور دربست به چند جا ببرم اما من چون کار داشتم اول قبول نکردم ولی او اصرار کرد و به من پیشنهاد داد که برای این کار 50 هزار تومان می دهد.
پیشنهادش مرا وسوسه کرد و گفتم سوار شو، دو ساعت طول کشید و او را به محل هایی که می گفت بردم تا این که از من خواست کنار باجه عابر بانک توقف کنم. گفت چون پول نقد ندارد می خواهد 50 هزار تومان را برایم کارت به کارت کند و من هم گفتم اشکالی ندارد.
جوان از من خواست کارت عابر بانک خودم را به او بدهم تا شماره اش را در سیستم وارد کند. می‌خواستم از ماشین پیاده شوم و با او کنار باجه بروم اما گفت خیلی به من زحمت داده و این تنها کاری است که می‌تواند برایم انجام دهد؛ کارت بانکی‌ام را گرفت و پس از دقایقی برگشت و از من خواست، رمز کارت را به او بدهم تا برایم موجودی بگیرد.
چند دقیقه بعد فیش واریزی و کارت بانک را به من داد و رفت، چون دیر شده بود از رفتن به مغازه دوستم منصرف شدم و به خانه برگشتم. هنوز پا را داخل منزل نگذاشته بودم که یک پیامک به گوشی من ارسال شد، متن پیامک حاوی برداشت 20 میلیون تومان وجه نقد از حسابم بود؛ از دیدن پیامک حسابی شوکه شده بودم، نمی دانستم باید چکار کنم، شب بود و بانک ها هم بسته بودند، تا صبح خوابم نبرد و مدام در حیاط قدم می زدم و حرص می خوردم. صبح قبل از این که کارمندان بانک مشغول کار شوند خودم را به آن جا رساندم و به عنوان اولین نفر داخل شدم و ماجرا را برای رئیس شعبه تعریف کردم. رئیس شعبه بعد از بررسی در سیستم گفت: برداشت وجه از حساب شما به طور اینترنتی و از درگاه مجازی انجام شده که البته این کار هم مستلزم داشتن رمز دوم است.
گفتم من که رمز دوم نداشتم! و رئیس شعبه گفت که حتماً شخصی رمز را بدون اطلاع شما ایجاد کرده است؛ با شنیدن این حرف دست و پاهایم شروع به لرزیدن کرد و آن جا بود که فهمیدم چکار کرده ام. رئیس شعبه گفت  برای حل مشکلم به پلیس فتا بیایم.
مرد در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: جناب سروان من هیچ سرمایه‌ای غیر از این پول ندارم، نمی دانم اگر این پول پیدا نشود چطور می توانم برای دخترم جهیزیه تهیه کنم. به گزارش خبرنگار ما با شکایت مالباخته، پرونده در دستور کار کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت اما به دلیل آن که متهم از درگاه مجازی برای برداشت وجه مورد نظر اقدام کرده بود شناسایی او نیز زمانبر بود ولی بالاخره با به کارگیری یکسری اقدامات علمی و تخصصی محل حضور و تردد متهم شناسایی و در عملیاتی توسط ماموران پلیس فتا دستگیر شد. متهم پس از دستگیری، ابتدا منکر هر گونه بزه ارتکابی شد اما وقتی با مدارک و مستندات علمی پلیس روبه رو شد به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: برای پرداخت کرایه خودم، کارت و رمز شاکی را از او گرفتم و وقتی از موجودی زیاد حساب راننده مطلع شدم، رمز دوم آن را فعال و در فرصتی مناسب از طریق اینترنت حسابش را خالی کردم.