ابروهایش را در هم می کشد؛ دوباره سوالم را تکرار می کنم« آخرین بار که احساس خوشبختی کردید، کی بود ؟» با کمی تعجب و مکث می گوید: تا حالا به این موضوع فکر نکردم.
تنها او تعجب نمی کند، نفر بعدی هم با تردید و تامل پاسخ می دهد: سوال سختی است، باید خیلی فکر کنم.
ذهنش به یک علامت سوال بزرگ تبدیل شده و فقط به اطراف نگاه می کند؛برایش عجیب است که چه می شود این حس به سراغ آدم می آید.
"احساس خوشبختی" را یک عده از ما آدم ها در خوب خوردن ،خوب پوشیدن و خوب گشتن می دانیم؛ اما خوشبختی را هر فردی یک جور تفسیر می کند .
مادری جوان به همراه پسر خردسالش در خیابان وقتی از او پرسیده می شود "آخرین بار که احساس خوشبختی کردید کی بود ؟" می گوید: همین الان که فرزندم با من قدم می زند و سلامت است، من خوشبخت ترین مادر دنیا هستم .
«سعید »دانشجویی است که وقتی مورد سوال قرار می گیرد برای چند ثانیه سکوت می کند و بدون هیچ حرکتی فقط به فکر فرو می رود ؛ یادم نمی آید آخرین بار کی بود، شاید زمانی که در دانشگاه قبول شدم ، نه ! من مفهوم " احساس خوشبختی " را نمی دانم. با صداقت پاسخ می دهد و تردید در نگاهش موج می زند.
"سلامتی خوشبختی است"،"چشمت می بیند خوشبختی است"،"می توانی کارهای شخصی خودت را انجام بدهی خوشبختی است"،"میدانی امروز حتما سفره ای برای ناهار پهن می شود، خوشبختی است"، "ماشین زیر پایت خوشبختی است"،"پدر داری خوشبختی است"،"مادر داری خوشبختی است"
این ها را« مهسا صابری» یک دختر جوان می گوید: در همه حال خدا را شکر می کنم و "احساس خوشبختی " یعنی همین !
پیر مردی که در پیاده رو با عصای چوبی اش آرام آرام قدم برمی دارد هم در پاسخ به این سوال کمی تامل می کند و می گوید: من همیشه خوشبختم، چون از زندگی ام رضایت دارم و خودم را در بند ظواهر دنیا نمی بینم.
از یک میوه فروش این سوال را می پرسم، همان طور که در حال چیدن سیب های سرخ درون سبد است، می گوید: آخرین بار که احساس خوشبختی کردم همین دو ساعت پیش بود که به امید خدا برای به دست آوردن روزی حلال قفل در مغازه را باز کردم.
یک زن میانسال هم در پاسخ به این سوال بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد : هرچیزی که زندگی ام را آرام کند باعث خوشبختی ام می شود، اینکه یک فرزند سالم دارم، خدا را شکر می کنم و این که آسایش دارم احساس خوشبختی می کنم.
شیء سروری
« آخرین بار که احساس خوشبختی کردید، کی بود ؟» این سوال را از یک جامعه شناس و متخصص علوم رفتاری که می پرسم خیلی ساده و بدون مکث و تامل می گوید: من همواره احساس خوشبختی می کنم زیرا همیشه به اندازه توانایی ام قدم برداشتم حتی زمانی که از همه امکانات برخوردار بودم باز هم محتاط عمل کردم، توقعاتم زیاد نبود و زیاده خواه نبودم.
«امان ا...قرایی مقدم» احساس خوشبختی را به شیوه تربیت و آموزش های خانواده، جامعه، صدا و سیما، مدرسه و... مرتبط می داند.
به عقیده وی ، ممانعت از خواسته های بی حد و حصر، پایبندی به اصول اخلاقی و دینی، قانع بودن به آن چه فرد در زندگی خود دارد و این که افراد همیشه شکرگزار داشته هایشان باشند در احساس خوشبختی آن ها تاثیرگذار است.
وی می گوید: در شرایط کنونی، هدف ها متعدد شده و نا مناسب بودن شرایط برای رسیدن به اهداف به دلایل اقتصادی و... افراد را ناراحت، عصبانی و پرخاشگر می کند اگر در این شرایط افراد پا به اندازه گلیم خود دراز کنند و به اندازه امکانات گام بردارند با تلاش برای ارتقای توانمندی های خود به اهداف خواهند رسید و در آن ها احساس خوشبختی و رضایت از زندگی به وجود می آید.
وی با بیان این که توقعات ریشه اجتماعی دارد و هر چه جامعه به سمت صنعتی شدن برود سطح توقعات افراد بیشتر می شود می افزاید: در دنیای امروز ذهنیت مردم و افراد جامعه، مادیات شده و به عبارتی« شیء سروری» حاکم شده است و افراد برای این که شخصیت خود را بالا ببرند توقعات خود را افزایش می دهند.
به گفته وی همین شیء سروری و مادی گرایی باعث شده افراد به دنبال سود باشند و هیچ وقت احساس خوشبختی و رضایت از زندگی نداشته باشند.
وی دلیل این اتفاق را مادی شدن برخی افراد می داند و این که عشق ،دوستی، خواهر و برادر ، پدر و مادر و... همه مادی می شوند.
او این بیت از شعر «سعدی» را می خواند که مصداق توقعات زیاد است .
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
کـه مـی گـویـنـد مـلـاحــان سـرودی
اگــر بــاران بــه کــوهــســتــان نــبــارد
به سالی دجله گردد خشک رودی
وی داشتن خوشبختی را در توجه کردن به هر لحظه زندگی می داند و این یعنی فرصت حاضر را قدر دانستن و در زمان حال زیستن. برخی افراد، هنر در حال زیستن را ندارند، زمانِ حال خود را با اشتغال فکری به خاطرات گذشته یا انتظارات پوچ آینده تخریب می کنند.
به گفته این جامعه شناس و متخصص علوم رفتاری انسان خوشبخت، فرزند زمان حال است، او می داند برای خوشبخت شدن به دنیا آمده است، پس در این مسیر از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی ورزد.