باید تحمل این بو را داشته باشی تا گشتی در این جا بزنی؛ هرچند کم هستند آن ها که گذرشان به این کوچه می افتد اما آن هایی که می آیند همان اول به بویی که فضا را پر کرده حساسیت نشان می دهند.
این جا جنسی را که می پسندی قرار نیست بابتش پول زیادی بدهی اما مشتری ها انگار عادت کرده اند به چانه زنی.
زن میانسال بعد از آن همه زیر و رو کردن لباس ها، برای یک شلوار 2هزار تومانی با صاحب مغازه چانه می زند.
فروشنده می گوید: مشتری های این بوتیک خاص هستند.
لباس های عتیقه
انبوه کفش های زنانه لنگه به لنگه و مچاله یک گوشه روی هم ریخته شده و کمی آن طرف تر لباس های رنگارنگ روی هم تلنبار شده، این جا از کیف و کفش و پتو گرفته تا انواع پوشاک زنانه و مردانه همه چیز پیدا می شود، فقط کافی است وقت داشته باشی تا همه جای این مغازه را زیر و رو کنی.
باید حوصله داشته باشی و از لا به لای آن همه لباس بتوانی آن چه نظرت را می گیرد برداری، البته چون قرار نیست پول زیادی بدهی شاید با خودت بگویی به یک بار دیدن و خرید کردن می ارزد.
آن ها که گذرشان به چهار راه رسولی زاهدان افتاده است و بوتیک های آن جا را دیده اند حتی پایشان را داخل این مغازه نمی گذارند؛ این جا به گرد مغازه های بوتیک آن شهر نمی رسد اما به نظر آن دسته از مردم قاین که یکی دوبار گذرشان به این مغازه که درست در حاشیه یکی از میدان های اصلی این شهر قرار دارد افتاده است این جا می شود جنس به درد بخوری را به قیمت ناچیز خریداری کرد. در هر حال گشتن در میان اجناس دست دوم مهارت، شناخت و البته وقت و حوصله میخواهد.
این جا سایزبندی و رنگبندی نیست و معلوم نیست هر عدل چقدر فروش داشته باشد، گاهی ممکن است بهترین لباس به چشم مشتریها نیاید و فروش نرود.
انواع لباس ها صف به صف از همه جای در و دیوار و در دوطرف کوچه آویزان شده، همه مدل لباس های رنگ و رو رفته و چروک، وارد که می شوی یک لحظه خودت را میان آن همه لباس گم می کنی و یک جای خالی پیدا نمی شود .
یک مغازه که بیشتر شبیه انبار است؛ بزرگ و تا اندازه ای تاریک و سوت و کور، نه از تبلیغ خبری است و نه از ویترین های پر زرق و برق و لوکس که تو را خیره کند.
اما با این حال آن چه به نظر زیبا می آید «گوییچ»هایی است که برای در امان ماندن از چشم زخم از یک جای این مغازه آویزان شده اند.
محصولاتی مانند همان اسپندی های خودمان که در این منطقه به دست روستاییان با پارچه های رنگی و نوعی میوه خشک شده شبیه زال زالک به صورت رشته ای تولید می شود و مردم منطقه از آن استقبال می کنند.
فروشنده زن میانسالی است و همین که می فهمد مشتری شده ایم می خواهد تخفیف دهد"برای شما سه هزار تومان! به قیمت خرید حساب می کنم ."
می گوید: از سر ناچاری در را باز می کنم، فروش نداریم؛ از صبح دست روی دست گذاشتم به امید یک مشتری.
بعضی روزها ممکن است 50 هزار تومان معامله شود اما یک روز می بینی دست لاف هم نمی کنیم.
60سال دارد و از 20سال پیش هر روز خودش قفل این در را باز می کند اما این روزها دیگر کم حوصله شده، می خواهد این بساط راجمع کند و چوب حراج بزند به لباسها. از درآمدش راضی نیست باید هر برج 600هزار تومان بابت اجاره بدهد.
عجیب نیست برایش اما تعجب می کنم وقتی می گوید: لباس های موجود در مغازه و همه اجناس را حدود 15 سال قبل با دو کامیون از تهران آوردیم و هنوز نصفش هم فروش نرفته است .
لباس های دست دوم ایرانی که حالا با گذشت این همه سال روی هم تلنبار شده است مشتری ندارد و فقط از آن سال ها هر چه می فروشیم را باید به طرف حسابمان در تهران بدهیم.
هر تکه ای 100 ،200 یا هزار تومان، خوب هایش دو هزار تومانی است ؛ خوب و خراب دارد اما همه لباس ها قبل از این که به مغازه بیاید ضد عفونی می شود .
با اطمینان از این که لباس ها ضد عفونی می شود حرف می زند و این که بهداشت نظارت دارد و اجازه نمی دهد هر لباسی بیاوریم.
زن می خواهد هر چه زودتر این لباس ها را آب کند "هر جور شده باید لباس ها را از سرم باز کنم." پرده، لحاف، تشک و یک ترازوی دو کفه ای که فروشنده می گوید این جا گذاشته ایم شاید به کار آید. او از دو پسر تحصیل کرده اش که بیکارهستند، می گوید و همسرش که دیگر خانه نشین شده و بار سنگین زندگی را بر دوش او گذاشته است.
او با این حال از زندگی راضی است ؛مثل مشتری اش که بعد از آن همه گشتن توانسته یک شلوار 30هزار تومانی را با هزار تومان بخرد. " تا حدودی نو است و به قیمتش می ارزد، با این قیمت هیچ جای دیگر پیدا نمی شود."