قاسمی- متولد تهران و اصالتا یزدی است و در یزد هنوز هم او را با عنوان «آقای پیله» می شناسند .
نقش های مختلفی از جمله در مجموعه های خروس ، زیرنیم کاسه، عطسه ، دورهمی، سه شو و...ایفا کرده است.
بازیگری را بیشتر از هر کاری دوست دارد تا آن جا که سختی های زیادی برای رسیدن به هدف هایش تحمل کرده تا به ایده آل هایش برسد، آرمان هایی که در بازیگری به نظر او تمامی ندارد و در هر دوره ای از عمر، تغییر می کند.
«سروش جمشیدی» را حالا به نام «قیمت» در مجموعه دورهمی مهران مدیری می شناسند، خواسته یا ناخواسته یکی از نقش های محبوب برنامه پرطرف دار دورهمی شده است و این را مدیون لطف خدا می داند و شکر گزار است. او خیلی با حوصله پاسخ سوال های خراسان جنوبی را می دهد.
چه راهی را طی کردید تا به جایگاه امروز رسیدید؟
بازیگری را سال 77 در یزد شروع کردم . در این شهر دانشجو بودم که وارد تلویزیون و سپس رادیو شدم .
پرکار و فعال بودم و تجربه های خوبی در جوانی به دست آوردم اما سال 84 تصمیم گرفتم به تهران برگردم و کارم را ادامه بدهم، به نظرم رشد کردن در شهرستان ها یک حد دارد و بیشتر از آن، شرایط و محیط رقابت فراهم نیست .
در این قبیل فضاها هرچقدر کار شود باز هم کمبود امکانات و اعتبار، محدودیت ایجاد می کند و جایی برای پیشرفت نیست. از درجا زدن فراری بودم و به تهران برگشتم تا کارم را ادامه بدهم اما اینجا شروع از صفر و حتی زیر آن بود در حالی که در یزد چهره شناخته شده ای بودم و مردم مرا به کارهای آن زمان می شناختند. شرایط سختی بود، محیط کار در تهران بزرگ بود و کسی مرا نمی شناخت و اوایل گذراندن زندگی سخت بود.
چندسال نمایش کودک کار کردم نه این که بد باشد اما ایده آل نبود. نگاهم فراتر از این ها بود، برای گذراندن زندگی و دور نشدن از فضای تلویزیون و تصویراین کار را ادامه دادم.
مدتی منشی صحنه بودم و حتی کار تدوین انجام دادم و چند سال هم دستیار کارگردان بودم.
هیچ کدام از این کارها بد نبود اما دغدغه من به حساب نمی آمد، همه تلاشم رسیدن به هدفم بود و برای رسیدن به آن همه شرایط را تحمل کردم تا کار موفقی از من دیده شود.
انگیزه شما برای بازیگری چه بود که این قدر در کار سماجت داشتید و از رها کردن رشته الکترونیک و بازیگری پشیمان نشدید؟
پشیمان نشدم ، فکر می کنم اگر 10سال دیگر به عقب برگردم باز هم همین راه را بروم هرچند خیلی اذیت شدم.
زمانی که به تهران آمدم همه سختی ها را به جان خریدم ، نامزدم در یزد بود و من در تهران، شرایط کارم ردیف نبود و اوایل حتی از پس هزینه های خودم بر نمی آمدم و این ریسک بزرگی بود .
همیشه در زندگی سعی کردم با خودم رو راست باشم و چنانچه از عهده کاری بر نمی آمدم خودم را بازی نمی دادم. متاسفانه اتفاقی است که این روزها برای برخی علاقه مندان بازیگری می افتد به دلیل اینکه اعتماد کاذبی دارند و تصور می کنند هر کاری را می توانند انجام دهند در صورتی که باید با خودشان روراست باشند.
در دانشگاه، الکترونیک می خواندم، درس های تخصصی که شروع شد احساس کردم رشته فنی با روحیه ام سازگار نیست ، فکر می کنم بهتر است آدم با حال خوب زندگی کند اما در رشته الکترونیک حال خوبی نداشتم «مهندسی که هر روز کاری را که دوست ندارد انجام می دهد حالا هر قدر هم که از نظر مادی تامین باشد» با این که روزهای سختی را گذراندم و انتظار کشیدن خیلی اذیتم کرد ولی تحمل کردم تا این که در سال های آخر اتفاقی را که می خواستم رخ داد.
هرچند در این حرفه ، آینده معلوم نیست اما لطف خدا شامل حالم و بین مردم عزت نصیبم شد، با همه این تفاسیر و سختی هایی که تحمل کردم اما با این وجود، زمانی که سرکارهستم حالم خوب است آن قدر که فکر می کنم ارزش همه سختی ها را دارد.
روزهای بیکاری یا خواندن فیلمنامه و منتظر ماندن برای شروع کار، بدترین زمان در زندگی ام است.
از انتخابم پشیمان نیستم و حتی اگر این اتفاق خوب، بعد از 16یا17 سال نمی افتاد فکر می کنم نمی توانستم دنبال کار دیگری بروم و باز هم ادامه می دادم. با شرایط موجود و باند و باند بازی که هست از لحاظ کار، یک عده کم کار و برخی پر کار هستند البته همه موضوع هم باند بازی نیست، اخلاق فردی و حرفه ای و رفتار هم در کار تاثیرگذار است.
گل کار و دیده شدن شما در سریال«در حاشیه» و مجموعه «دورهمی»بود .چقدر با این موضوع موافقید و این بازی ها چه ویژگی داشت که باعث شد بهتر دیده شوید؟
قبل ها هم گفته ام یکی از بزرگ ترین دلایل که آن اتفاق خوب برایم افتاد و دیده شدم آقای مهران مدیری بود که وقتی اسمش روی کار باشد باعث اعتبار آن می شود .
زمانی که بعد از سال ها کار در رسانه، با سریال در حاشیه به تلویزیون بازگشت مردم از کارش استقبال کردند و این فاکتورها دلایلی بود که در این کارها دیده شدم وقتی کاری دیده شود و اجرا هم خوب باشد از نگاه مردم پنهان نمی ماند.
صرف نظر از تلاش خودم لطف خدا در این اواخر و بازی در دورهمی نیز باعث موفقیتم شد. مطمئن هستم که اسم آقای مدیری و اعتماد وی به کار من هم بی تاثیر نبوده است. به ویژه این که در شرایط موجود اعتماد کردن آدم های موفق و بزرگ سخت است.
به نظر می رسد کار با آقای مدیری به شما انگیزه می دهد.
بله ، یکی از دلایلی که بیشتر طنز و کمدی را انتخاب می کنم این است که حس می کنم با روحیه من سازگارتر است.
کار ، همیشه دغدغه ام بوده است، دوست دارم اگر ژانر و نقشی انتخاب می کنم کمدی باشد چون در این بازی ها موفق ترم و حالم بهتر است. مطمئنا وقتی فکر آدمی این طور باشد دنبال افرادی هست که کمدی و بهترینش را کار می کند .
معتقدم آقای مدیری از بهترین ها و کار بلد است طوری که همیشه می داند چه کار می کند و در این سال ها از زمان خودش جلوتر بوده است .
می داند هر بازیگر چه توانایی دارد و او را کجای کار بگذارد. جنس کمدی که کار می کند فانتزی ایجاد می کند که در آن طنز اتفاق می افتد و مخاطب هم آن را باور می کند و این همان چیزهایی است که دوست دارم وبه همین دلیل حاضرم پیشنهادهای او را بدون خواندن فیلم نامه و یا هر صحبتی با جان و دل قبول کنم.
ایده آل و روءیاهایتان در کار را
کجا می دانید ؟
این روزها حس می کنم به ایده آل هایم تا حدودی و البته نه صد درصد نزدیک شده ام. آدم در دوران مختلف از نظر سن و تجربه، ایده آل هایش تغییر می کند، سال 77 آرمان و هدفم چیز دیگری بود و حالا این هدف ها تغییر کرده است .
سن و تجربه که بالا می رود نگاه انسان هم عوض می شود و نمی تواند بگوید همان هدف 20 سال قبل را دارد به خصوص در کارهای هنری که پایان ندارد و دایم ایده آل های آدم تغییر می کند. کارمندها بعد از 30 سال بازنشسته می شوند اما بازیگری بازنشستگی ندارد و از نظر ظاهر قضیه هر چه جلوتر می روی احساس می کنی که یکسری نقش ها را بازی و یا با فلان عامل کار نکرده ای .
حالا به خصوص در مقایسه با زمان بیکاری و روزهای تلاشم ، حس می کنم که به ایده آل های آن وقت نزدیک شده ام. در حال حاضر دوست دارم از تیپ کاراکتری که در چندسال اخیر کار کرده ام فاصله بگیرم و در فضای رئال تر و کمدی موقعیت کاری را تجربه کنم .
گفته هایتان در دورهمی فی البداهه می باشد یا بر اساس دیالوگ، گاهی تعجب و واکنش آقای مدیری است؟
برنامه کارما براساس متن است اما هر بازیگری سعی می کند متن را از آن خود کند یعنی دیالوگ ها را در قالب نقش و ساختار اجرای خودش بیاورد ، گاهی نویسنده ها در حال و هوای کاراکتر می نویسند اما بعضی وقت ها، یک جاهایی مال متن نیست و به نظرم درست هم هست که بازیگر فضا و کاراکتر را مال خودش کند و این اتفاق برای من هم افتاده است .
گاهی نویسنده، در زمان نوشتن حضور ذهن ندارد و مطلبی را نمی نویسد اما خلاقیت بازیگر است که از خودش بروز می دهد و نباید حتما یک جمله باشد، می تواند یک حرکت، اتفاق کوچک باشد.
این کار را من و دوستان خیلی انجام می دهیم ، موقع خواندن متن، سعی می کنم روی آن تمرکز و بیشتر کارکنم که تا حد ممکن، بهتر و قشنگ تر شود یا چند کلمه اضافه کنم که اجرا ، کمدی تر شود. به طور معمول این اتفاقات در تمرین می افتد، در فاصله تمرین تا ضبط هم گاهی خیلی محدود بداهه گویی و آقای مدیری غافلگیر می شود، البته سعی می کنم بداهه گویی ها در راستای کار آقای مدیری باشد.
تکه کلام «گل من» جزو دیالوگ است یا کار خودتان ؟
روز اول جزو متن بود ، در تمرین ها فکر کردم چطور این کلمه را ادا کنم که شیرین و بامزه تر باشد، قرار نبود تکه کلام شود اما وقتی با آن حالت و حرکت دست ها اجرا و استقبال شد بیشتر آن را به کار بردم ، این ها به خلاقیت و زرنگی بازیگر برمی گردد که نقش را کجا از تماشاگر بگیرد و به او تحویل دهد .
گل من را خودم هم دوست دارم و هر چند قرار نبود تکه کلام شود اما چون به دل نشست در جاهایی که احساس می کنم جذاب است این کلمه را بر زبان می آورم تا جایی که می بینم خیلی سرزبان ها افتاده و تکه کلام شده و گاهی به جای اسم ، با گل من صدایم می زنند .