فرخ نژاد- آن هنگام که خورشید می خواهد لحاف شب را برسر بکشد و در دامن آسمان آرام گیرد اگر در دل کویر باشی و غروب خورشید را از افقی دور بنگری می بینی که چطور خورشید سرش را بر دامن کویر نهاده و کویر هم در حال خواندن لالایی برای اوست.
لالایی که کویر در گوش خورشید می خواند شاید گوش نوازترین سمفونی باشد که در طبیعت نواخته می شود و خورشید که به خواب رفت ستاره ها و ماه به مهمانی آسمان مخملی سیاره رنگ می آیند و با پولک های نقره ای رنگ آن پهنه مخملی تیره را تزئین و زیبا می کنند.
جشن و پایکوبی که ستاره ها به همراهی سرورشان ماه ، در آسمان کویر به پا می کنند را فقط باید شب و در سکوت کویر به گوش جان بشنوی.
گاهی این ستاره های شیطان چشمکی هم به مهمانان کویر می زنند و چشم های آنان را راهی آسمان می کنند طوری که گاهی نمی شود ساعت ها چشم از آن ها برداشت و جشن وپایکوبی آن ها را به نظاره ننشست. گاهی وقت ها هم همان طور که جشن و پایکوبی ستاره ها را به همراه سرورشان ماه در حال نظاره ای می بینی که یک ستاره از بین دنیای ستاره ها بیشتر از همه به تو چشمک می زند و دلت فقط درپی همان یکی است و می خواهی در بین آن همه ستاره فقط با او تنها تا صبحدم درد دل کنی.
در این نوشتار قرار نیست فقط از شب کویر گفته شود بلکه می خواهیم به گوشه ای از زیبایی های کویر «خور» خوسف بپردازیم.
آن روز که مهمان این کویر شدیم شاید که نه به طور حتم همراه ترین رهنورد دراین کویر، آسمان بود زیرا آن روز پهنه آسمان به ابرهای پنبه ای مفروش شده بود تا همانند کویر که یک دست از خاک نرم پوشیده روز متفاوتی را برای کویرنوردان خور رقم بزند.
چیدن عقیق از دل دشت
آن روز تمام پهنه آسمان را ابرهای پنبه ای پوشانده بود تا زیر چتر سفید آسمان بدون این که تیغ برنده آفتاب گونه هایت را بخراشد بتوانی در دشت پوشیده از عقیق های رنگارنگ «خور» قدم بزنی و سنگ های سیلیس آبدار زیر خاک نرم کویر را دانه دانه از دل دشت بچینی و یک دل سیر هم همراه رهنورد بیابان های خور، گله های شتران وحشی را به نظاره بنشینی و از این حیوان صبور و مقاوم بیابان درس ها بیاموزی.
اما قبل از هرچیز ابتدا باید به معرفی موقعیت جغرافیایی آن اشاره کرد و از جاذبه های آن گفت.
این کویر که وسعتی بین شهرستان خوسف، آب گرم لوت، روستای خور، معدن سه چنگی و روستای زنوغان را در بر می گیرد جاذبه های بی نظیری در خود جا داده است و از جاذبه های آن می توان به آبگرم معدنی و درمانی گرماب ،جنگل طبیعی طاق و نیزار بزرگ ، دشت زیبای خور ، کلوته های گلین گرماب ، زاغ بور پرنده منحصر به فرد ایرانی ، گله های هوبره یا همان شتر مرغ کوچک ایرانی و شاید از همه جذاب تر به دشت پر از سنگ های قیمتی دراین منطقه اشاره کرد.
کویر همیشه تشنه لب
کویر را به خشکی آن می شناسند و این که باران کمتر گونه های آن را خیس می کند اما در سال هایی که به گفته ساربانان، ترسال بوده ابرهای باران زا هم بیشتر به آسمان کویر رفت و آمد داشته و گاهی آنچنان بر سر این کویر بی انتها باران می ریختند که کویر همیشه تشنه لب هم لبی تر می کرده است اما دراین سال هایی که دیگر کمتر شاهد رفت و آمد ابرهای باران زا به آسمان نقاط مختلف خراسان جنوبی هستیم تشنگی کویر هم از قبل بیشتر و بیشتر شده است طوری که حتی در بیشتر پهنه بیابان نمی توان یک بوته خارشتر هم پیدا کرد. لب های ترک ترک شده کویر در این سال ها بیشتر از همیشه زیرلب دعا می کند تا آسمان روزهای کویر تیره و تار شود نه براثر گردباد و توفان بلکه با ابرهای سیاه و باران زا.
شاید بهترین زمان برای این که بار و بندیل را ببندی و راهی کویر شوی همین فصل باشد زیرا تیزی تیغ آفتاب دراین فصل کمتر است و راحت تر می توان هوای گرم و خشک کویر را تحمل کرد.
شاید بلندشدن از رختخواب آن هم در یک روز تعطیل خیلی سخت باشد اما وقتی که پای رفتن به کویر در میان باشد آن هم کویری چون خور که حدود 60 تا 50 کیلومتر با مرکز استان (بیرجند) فاصله دارد دیگر لذت دیر بیدار شدن از خواب معنا ندارد.
وقتی شب قبل بار و بندیل را آماده کرده باشی این تنها غرش موتور خودرو است که نخستین خمیازه های صبحگاهی را مرور می کند و خبر از آمادگی برای آغاز سفر می دهد.
اولین نخل خرمای کره زمین
برای رسیدن به مقصد باید از خوسف بگذری و بعد به خور برسی اما در مسیر خوسف به خور و در نزدیکی ارتفاعات آرک روستایی به نام «آریش» وجود دارد که به گفته اهالی محل در آن می توان اولین نخل خرمای کره زمین را در دورترین فاصله از خط استوا دید.
علاوه براین در نزدیکی همین ارتفاعات آرک روستای دستگرد وجود دارد که می توان از تماشای باغ پرورشی گل های نرگس حظ فراوان برد.
گل نرگس که خیلی ها آن را به نام گل یخ یا گل سرما نیز می شناسند و از معدود گیاهانی است که در اوج سرما و در دل برف می شکفد و رایحه ای بس خوش و دلپذیر دارد طوری که از آن می توان به عنوان نمادی از استقامت و پایداری نیکی و مهر در مصائب روزگار یاد کرد. کمی جلوتر لکه ای سفید بسان زخمی بر دل کوه آرگ خودنمایی می کند که می گویند معدن سنگ مرمریت بسطام است و کمی بیشتر که مرکب آهنین را به جلو می رانی چشمانت به جمال کارخانه ذوب آهن واقع در دشت زیبای خور روشن می شود.
همان طور که یگانه کویر بکر استان و مأمن بازمانده های هوبره ها را پشت سر می گذاری در خور فضای پارک جنگلی در حال احداث آن خودنمایی می کند. آن چه تعجب را برمی انگیزد نخل های خشک شده خور است، شاید شدت سرمای کویر سبب شده تا این درختان هم بخشکند و شاید بی آبی.
بادگیرهای خور
وقتی چشمانت به بادگیرهای گلی و زیبای خانه های گنبدی و خشت و گلی خور می افتد به ناگاه لذتی که استراحت در گرمای طاقت فرسای تابستان آن هم زیر نسیم خنک حاصل از این بادگیرها دارد در ذهنت تداعی می شود. نم نم بارانی روز قبل باریده و با هر وزش نسیم بوی کاهگل به مشام می رسد که دیگر نمی شود با بوی هیچ عطر گران قیمتی آن را عوض کرد و دوست داری برای ساعت ها در کوچه پس کوچه های باریک و ساباط های این روستا قدم بزنی و آب حاصل از این بارندگی را که در گوده یا همان خندق خور جمع شده است به تماشا بنشینی.
آن روز که آسمان با میهمان کردن ابرهای پنبه ای همراه خوبی برای رفتن به کویر شده بود همراه با راه بلد کویرخور یعنی مرد بیابان یا همان ساربان شتران ارتفاعات کوتاه بین دشت خور و زنوغان را پشت سر گذاشته و از جاده خارج شده و راه به بیراه یا همان کویر خور، نیزارها و محل نگهداری شتران در فصل سرما (چاه زمست) می سپاریم.
آزاد و رها
رها و آزاد بی آن که دغدغه ای داشته باشد سر به بیابان ها نهاده است و همین رهایی و آزادی این حیوان نجیب بیابان است که غبطه و حسرت تو را نسبت به خودش برمی انگیزد.
دیدن این حیوان به طورحتم تداعی کننده قافله هایی است که در گذشته با قطار شدن 50 تا 60 نفر شتر به راه می افتاد و از خور گندم به کویر شهداد می بردند و از آنجا خرما به خور می آوردند. ساربان شتر در «چاه زمست» از این می گوید که سال خشکی ها سبب شده در بیابان ها حتی یک بوته خار هم باقی نماند تا شتران بخورند طوری که تعداد آن ها نسبت به قبل از سال خشکی ها به یک پنجم کاهش یافته و مجبورند برای همین تعداد باقی مانده هم آذوقه با قیمت گران بخرند. دعای ساربان شتر این است که باران ببارد همانند سال هایی که بهار سال بود. همان طور که مسیر را به سوی مقصد پی می گیریم ، خورشید هم خود را به قلب آسمان رسانده است. تنها گنجینه زنده ای که در «چاه زمست» می توان دید درخت گزی است که سرسبز و رها در دل کویر توانسته جان سالم از عواقب سال خشکی ها به در ببرد.
ساربان شریک
ساربانان هرچند تایی باهم شریک شده و یک چاه موتور برای این که شتران را سیراب کنند دارند و در کنار این چاه موتورها هم خانه ها یا سرپناهایی از آجر و سیمان بنا کرده اند تا زمانی که نوبت آن ها شد به شتران آذوقه و آب بدهند تا در این سرپناه و یا خانه بمانند اما هنوز هم بقایای خانه های چوپانان و ساربانانی که در گذشته با همان مصالح موجود در کویر یعنی سنگ و گل ایجاد شده وجود دارد.
حوض انبارها که محل جمع شدن آب باران است از دیگر جلوه های کویراست که هنوز هم وجود دارد و ساربانان از این آب ها که به گفته خودشان دوای هر دردی است می نوشند.
درخشش عقیق های رنگی
اما آن چه در این دشت کویری بیش از همه جلب توجه می کند درخشش سنگ های عقیق رنگارنگ و درهای انگشتری است که به ناگاه وقتی خود را درمیان این سنگ های رنگارنگ می یابی در آن دشت پر از عقیق به دنبال جمع کردن این سنگ های زیبا می روی.
به گفته راه بلد و ساربان این بیابان به احتمال زیاد در گذشته های دور اینجا دریا بود زیرا وقتی اهالی منطقه خور به واکاوی دشت برای پیدا کردن سنگ های خام عقیق مشغول بودند فلس های و استخوان های ماهی هم پیدا کرده اند. هرچند در این فصل جانوران خونسرد بیابان به خواب زمستانی رفته اند اما دراین فصل هم کویر زیبایی های خاص خود را دارد و شاید بهترین جلوه بیابان دراین فصل و دیگر فصول سکوت آن باشد آن هم برای مراقبه ای که هر چند وقت یک بار انسان نیاز دارد تا کمی با خود و خالق خود خلوت کند. اگر لحظه ای هم در این مراقبه از دنیای مادی فارغ شدی خودش خیلی ارزش دارد. وقتی به دل کویر زدی باید مهمان ساربان باشی آن هم با چای آتشی و غذایی که روی کنده های تاغ آماده می شود و تا برای این روز هم که شده طعم واقعی غذا را بچشی.
نیزارهای خور
اما آنچه در میان زیبایی های کویر خور بیش از هرچیزی خودنمایی می کند نیزارهایی است که در کنار رودی که از بیرجند سرچشمه می گیرد و بعد راهی کویر خور می شود روییده است و در نمایشگاهی که هر گوشه اش تابلویی زیبا از آثار خالق کویر است را می توانی به نظاره بنشینی.
ساربانانی هم که دراین کویر خشک و بی آب وعلف با خرید آذوقه گران شترانی را که جان سالم از این سال خشکی ها به در برده اند را تیمار و سری بری می کنند تا باقی مانده های این حیوان نجیب بیابان که تمام سرمایه آن هاست از بین نرود و خواسته آنان از مسئولان این است که مردمان کویر را هم دریابند.
هرچند راه بلد بیابان راننده مرکب آهنین را ازبهترین نقاط برای رفتن به نیزارها راهنمایی می کند اما گاهی باز هم خاک های نرم تلنبار شده بیابان سبب می شود تا خودرو از رفتن باز ایستد و در خاک فرو رود طوری که مسافران مجبور شوند پیاده شده و وسیله نقلیه را هل دهند تا از تله خاک رهایی یابد.
بازگشت از خور
کم کم خورشید غروب می کند، باید جهت حرکت را به سمت جاده آسفالته زنوغان به خور کج کرد تا بعد از ساعتی تردد کامیون های ترانزیتی را در جاده خور- طبس دید.
کویر را با غروب دل انگیزش باید تنها گذاشت و از همه زیبایی ها و شکوه آن دل کند زیرا به زودی سایه سیاه تاریکی همه دشت خور را فرا می گیرد. هرچند غروب خورشید دلگیر است اما در خود آرامشی بس ژرف نهفته دارد که هر بیننده ای را به تماشای خود میخکوب می کند اما لحظاتی که آفتاب آخرین درخشش های خود را در قفای کوه اسفندیار پنهان می سازد زمانی است که پا را از کویر باید بیرون نهاد و...