یکی از بهترین لحظات ماه رمضان لحظه حضور در کنار خانواده سر سفره افطار است اما با این وجود هستند افرادی که به واسطه نوع کارشان کمتر می توانند از لحظه های افطار در کنار خانواده بهره ببرند .
گاهی دفاع از خاک میهن، تامین امنیت ، نجات جان یک انسان ، امداد رسانی به یک در راه مانده و چندین و چند کار دیگر باعث می شود تا برخی غایب این لحظه های ناب باشند.
کم نیستند افرادی که در ساعات افطار حاضر در پشت میز خدمتند و برای لحظه ای هم از خدمت به مردم دریغ نمی کنند . خراسان جنوبی قرار بود مهمان سفره افطار آتش نشانان، اورژانس 115، نیروهای 110، پرستاران و پزشکان بیمارستان ها، اپراتورهای 118،رانندگان اتوبوس های درون شهری و... هم باشد اما فقط موفق شد دقایقی مهمان سفره افطاری آتش نشانان، نیروهای 110 و 115 باشد و بروکراسی های اداری اجازه نداد که دیگر افرادی که هنگام افطار به خدمت رسانی مشغولند به گفتگو بنشینند. زمزمه ربنای نزدیک اذان مغرب گوش نوازترین آوای روحانی می شود وقتی دل می سپارند به او که بخشنده و مهربان است با هر واژه دعا جانشان تازه می شود و روحشان درخششی تازه می یابد.
در فضای اورژانس مردانی از خود گذشته زمان را با دلهره ای وصف نشدنی به لحظات سحر و افطار پیوند می زنند. سفره ای پهن می شود هر چند کوچک برای جمع 5 نفره شان اما عطر نوع دوستی و زمزمه های زیر لبشان که مدام ذکر می گویند اینجا را معطر کرده است. صدای اذان که در فضا می پیچد به اقامه صلاه عشق می ایستند .
آنها به خوبی جنس حادثه را می شناسند و از نزدیک لمسش کرده اند وقتی بارها هنوز سر سفره افطار و سحر ننشسته سوار بر ماشین اورژانس به یاری همنوعان اقدام کرده اند.
26 سال سن دارد و لحظه لحظه کارش را به خوبی به خاطر دارد و 6 سال است که کمتر لحظه ای از افطار و سحر کنار خانواده نشسته است.
«شاهین فر» ازشب گذشته صحبت می کند که او باید کنار تلفن می ماند و همکارانش با دهان روزه برای امداد رسانی و نجات مصدوم اعزام می شدند. سفره افطار ساعت ها بعداز افطار پهن بود و آنها برای امداد رسانی لحظه ای درنگ نکرده بودند.
دم اذان مغرب است و هنوز همکارانش از ماموریت اعزامی باز نگشته اند. اگرچه کارها تقسیم شده و نیمی از ماه مبارک رمضان شیفت هستند اما باز هم گاهی اوقات افطاری و سحری نخورده اعزام می شوند و معتقدند این کار ثوابش بسیار بالاتر است چون اقدام برای نجات جان انسان ها واجب است.
او هم روزهایی را تجربه کرده که حتی ساعتی بعد از لحظات افطارهنوز روزه بوده است .
او حاضر نیست لحظات لبخند بیمار را با هیچ چیز دیگری عوض کند. خاطره تلخی هم دارد از سحر دو سال گذشته که برای ماموریت اعزام شد و تلاش های او و همکارانش برای نجات جان بیماری که دچار ایست قلبی شده بود اثر بخش نبود و ناامیدانه به پایگاه اورژانس بازگشتند. یکی دیگر از همکارانشان گرد پیری به سروصورت دارد و 22سال است در قامت یک پرستار حضور دارد سابقه اش را ورق می زند؛ اورژانس بیمارستان امام رضا، icuو....
15 سال است که بسیار پیش آمده که نتوانسته سر سفره افطار و سحر خانه حاضر شود.
سختی کار و کمک به مردم در این ماه عزیز برایش شیرین است اگر چه گاهی اوقات خانواده از او گلایه مند هستند.
روزهایی را به خاطر دارد که سحری و افطاری نخورده به ماموریت اعزام شده و 2ساعت بعد باز گشته است .
«مهدی آبادی» هم 19سال است بسیاری از لحظات افطار و سحر را کنارخانواده اش نبوده است . می گوید: لحظات افطار مردم عجله دارند که زودتر به خانه یا مهمانی برسند و برای همین گاه دچار حادثه می شوند من هم مانند همکارانم بارها بدون خوردن افطاری ساعت ها مشغول امداد بوده ام و گاهی اوقات دو ساعت بعد از اذان مغرب افطار کرده ام.
همکار دیگرشان در اتاق دیس پیج نشسته است تا اگر فرد دچار مشکلی تماس گرفت پشت خط تلفن منتظر پاسخ نماند می گوید: 13سال است بسیاری از سحرها و افطارها را کنار همکارانم می گذرانم.
«حسنی» می افزاید: سال ها تکنسین و راننده بودم و ماموریت های پی در پی می رفتم و در پایگاه های جاده ای خدمت می کردم برای همین از زمان مراجعه بر بالین بیمار تا زمانی که او را به بیمارستان تحویل می دادیم زیاد طول می کشید و گاهی اوقات ساعت ها از زمان افطار می گذشت وهنوز روزه بودیم.
حتی گاهی اوقات سحری و افطاری را داخل ماشین اورژانس می خوردیم چون می دانستیم ماموریت ساعت ها طول می کشد برخی وقت ها هم فرصت نمی شد و فقط بطری آبی با خودمان بر می داشتیم تا روز بعد که روزه هستیم تشنه نشویم. خاطره ای هم از زمان خدمت در پایگاه جاده ای در ماه مبارک رمضان دارد. خانم بارداری را باید از یک روستای نزدیک پایگاه جاده ای اورژانس نهبندان به بیمارستان می رساندیم و مجبور بودیم برای صرف سحری با همکارم به صورت شیفتی جایمان را عوض کنیم . در مسیر نوزاد نرسیده به بیمارستان در آمبولانس به دنیا آمد و این خاطره خوش برایم ماندگار شد.
آن ها به نوبت افطار می کنند چون باید یک نفر کنار دستگاه بنشیند و به تماس های مردم پاسخ دهد.
وجدان همیشه بیدارشان خواب از چشمانشان ربوده، از خود گذشتگی شان زمانی بیشتر نمود پیدا می کند که اولین خرما را به سمت دهان می برند اما تماس یک شهروند باعث می شود افطار نکرده سفره را رها کرده و به کمکش بشتابند.
همین چند روز پیش برای امداد رسانی به یک بیماردچار تنگی نفس در مهر شهر از خوردن سحری باز ماندند وانجام وظیفه را مهم تر از خوردن سحری دانستند. نزدیکان بیمار گاهی اوقات به دلیل داشتن استرس کنترل خود را از دست می دهند و به پرخاشگری می پردازند اما دل دریایی این مردان با درک موقعیت آنها ناراحت نمی شود و آنها هم چنان به وظیفه شان عمل می کنند.
پای سفره افطار مردان آب و آتش
هنوز نمازشان تمام نشده که صدای آژیر در فضا می پیچد به ناچار نماز را می شکنند تا عهد و پیمان نشکسته باشند و به کمک همشهری ای بشتابند که شاید در حال تجربه لحظات تلخی از نوع حادثه باشد.
شبانه روز در همین لباس با حضور دل حاضرند و آماده می خندند و می گویند گاهی صدای زنگ تلفن ها باعث می شود حتی در خانه هم نیم خیز شویم به گمان آن که آنجا هم ماموریم و حادثه دیده ای منتظر امداد رسانی.
«غلامرضا صحرا گرد» که در قامت مردانی از جنس آب و آتش دیر زمانی است گرمای آتش حادثه را به جان خریده تا مبادا شهروندی در حادثه ای از بین برود می گوید: 10سال است که افطار و سحرهای زیادی سر سفره پایگاه آتش نشانی نشسته ام .
حتی برخی اوقات سر سفره افطار دغدغه ام حادثه است که مبادا اتفاقی رخ دهد و شهروندی دچار آسیب شود بارها اتفاقی ما را از سر سفره افطار و سحر بلند کرده بی آنکه لب به غذا ببریم. ساعت به وقت آنها تنظیم نشده است شغلشان ساعت نمی شناسد و آنها خودشان را با همه این شرایط وفق داده اند.
میان شعله های آتش خاطرات تلخی ورق می خورد که بال و پر این ققنوس ها را می سوزاند اما او در حادثه آتش سوزی حضور نداشته که تلفات جانی در میان باشد. شب های قدر هم همین جا به عبادت می پردازند دست هایشان به دعا بلند می شود برای سالی که آرزو دارند بدون حادثه تمام شود 6 نفر هستند که کنار هم در این پایگاه راهی را برگزیده اند از جنس انسانیت.
«گل سرخی» 4سال است که وارد این مسیر سبز شده است و پیش ازآن در مجموعه شهرداری مشغول به خدمت بود از دوران کودکی دوست داشت در قامت یک آتش نشان خدمت کند برای همین تمام قد ایستاده و مشکلات را تحمل می کند.
خاطره شیرینش شاید نجات یک حادثه دیده باشد اما بیشتر خاطراتش تلخ است.
بوی غذایی که خودشان همین جا با همکاری هم تهیه می کنند در فضا می پیچد و سفره افطارشان پهن می شود با یک افطاری ساده در محیطی که هر لحظه اش دلهره و اضطراب به همراه دارد.
شاید او جوان ترین فرد این جمع باشد. «الماسی» سومین ماه رمضان را کنار همکارانش می گذراند هنوز روز پیشواز ماه رمضان بود که او به همراه همکارانش به محل حادثه اعزام شد اما دلش به درد آمده از رفتار نادرست برخی که دلهره را مهمان دلش کرده بودند و خودشان با بی خیالی تمام مشغول گرفتن فیلم و عکس سلفی شده بودند.
ریا نمی کند که بگوید هفته گذشته مصدومی را از داخل چاه نجات داده است او ساعت ها در چاه 15متری و سوقی 60 متری اسیر می شود وحفره ریزش می کند و وی 7ساعت با یک مصدوم نیمه جان لحظات سختی را تجربه کرد اما به همت خودش ویک یا علی گفتن دوستانش او را از چاه بیرون کشیدند و بعد از آن او به نذر3روز روزه اش به یمن نجات مصدوم عمل می کند این موضوع را همکارانش دور از چشم او می گویند.
می گوید: اگر همکارانم ادعا می کنند خاطره شیرینی نداریم بابت این است که همیشه در موقعیت سختی های دیگران قرار گرفته ایم وزمانی تماس می گیرند که کاری از دست خودشان ساخته نیست بنابراین زمان سختی دیگران نمی توان خاطره خوشی داشت و به طور حتم نمی توانم بگویم زمانی که انسانی را نجات دادم که لحظه سختی برایش بود خاطره شیرینی رقم خورد.
شیرینی این خاطره زمانی در ذهنم جا خوش کرده که صدای تبریک گفتن همکارانم را بالای چاه بابت نجات جان یک انسان شنیده ام.
عاشق کارشان هستند و بهترین لحظات زندگی شان گاه زمان روحانی افطار و سحر است و همه به خداوند و خودشان فکر می کنند آنها دل مشغولی حادثه را دارند و فکرشان حول محور خدمت رسانی می چرخد.
داخل کاپشن های عملیاتی شان بطری آبی و دانه خرمایی جا خوش کرده است و همیشه آماده اند، هر لحظه محل کارشان متفاوت می شود و در یک نقطه از شهر حضور دارند.
12سال است که «حسین آذر پندار» آتش نشان است یک سوم روزهای ماه رمضان ، پایگاه آتش نشانی خانه اش است و او پای سفره افطار و سحر اهالی خانه دوم خود می نشیند.
او هم از ساعت هایی می گوید که با دهان روزه امداد رسانی کرده و حتی تا 3 ساعت بعد از افطار کامش به قطره آب و دانه خرمایی آشنا نشده است بسیاری از سحرها هم بدون خوردن سحری روزه عشق گرفته است. «سعیدصادقی» اولین ماه رمضان را در پایگاه آتش نشانی تجربه می کند و 6 ماه است که اینجا حضور دارد و با دهان روزه دو ماموریت تا سوم ماه مبارک رمضان رفته است شاهد خلوص نیت همکارانش است و سختی کار را در حال حاضر از نزدیک لمس می کند و معتقد است این روزه داری را خدا از همکارانش قبول می کند.
«بهمدی» هم دوسال است پای سفره افطار وسحر همکارانش به همراه بیسیم آتش نشانی می نشیند و در این دو سال شاهد حوادث زیادی بوده است و روزه های ماه رمضان را به خوبی درهاله های دود و آتش درک کرده است. آستین بالا می زنند و سحری درست می کنند اما گاهی اوقات ناگهان اعلام ماموریت می شود و فراموش می کنند اجاق گاز را خاموش کنند و بعد از ساعتی با غذای سوخته مواجه می شوند.
به خاطر دارند که سال گذشته در ماه رمضان برای اطفای حریق در بازارچه ساعت 2 بعد از ظهر به مرز ماهیرود اعزام شدند و همه این خاطرات رمضان را برایشان مملو از لحظات نابی می کند که با خلوص همراه است.
سر سفره افطار خدمت
آوای ربنا که در شهر می پیچد آن ها هنوز گوش به زنگ اند تا حتی اگر بعد از 16 ساعت تشنگی و گرسنگی در گرما گرم هوای ماه آخر بهار فردی درراه مانده باشد، تصادفی رخ داده و خدای نکرده جان چند نفر در خطر باشد و ... عازم محل وقوع حادثه شوند و حلال مشکلات باشند.
همه مهمان سفره ماه مهمانی خدایند اما آن ها لباس تامین امنیت به تن کرده اند و گوش به زنگ هستند تا یا با مشاوره و راهنمایی گرهی از مشکلات شهروندی بگشایند و یا هم به محل وقوع حادثه اعزام شوند و با حضور در آن محل گره گشایی کنند.
برای ثانیه ای حتی زمانی که صدای اذان در شهر پیچیده و همه پای سفره افطار با خانواده نشسته اند زنگ های تلفن امان نمی دهد و نمی شود برای چند دقیقه هم دست از کار کشید شاید اگر برای ثانیه ای دست از کار بکشند آن طرف خط جان فردی در خطر باشد و یا هر اتفاق دیگری به وقوع بپیوندد.
وقتی می خواهند افطار کنند نوبتی این کار را انجام می دهند تا حتی یک تماس تلفنی هم بی جواب نماند.
در ماه مهمانی خدا آن ها مهمان خدمت به مردم هستند هرچند که این خدمت برای آن ها رمضان و غیر رمضان و سرما و گرما ندارد.
چقدر خوب است گاهی از خانواده دل کندن و مهمان سفره افطاری آن هایی شدن که هنگام سحر و افطار مهمان محل خدمتند .اما آن ها خرسندند و هیچ گلایه ای ندارند زیرا سر سفره افطار خدمت به مردم اند.
این بار مهمان مرکز فوریت های پلیسی 110 نیروی انتظامی خراسان جنوبی می شویم کمی در هیاهوی تماس هایی که بی وقفه با این مرکز برقرار می شود گم می شویم.
شاید آن ها با زنگ های مداوم تلفن خو گرفته باشند اما برای افرادی که تازه وارد هستند و برای اولین بار به این محیط پا می گذارند شاید به صدا درآمدن همزمان زنگ چند تلفن چندان به مذاقشان خوش نیاید.
همان لحظه ای هم که «خراسان جنوبی» مهمان آن هاست و آوای خوش اذان هم پایان یافته است اما تماس های مردم از نقطه ای به آن ها امان نمی دهد تا لحظه ای از پشت میز کار بلند شوند و کنار سفره افطاری ساده روی میز قرار گیرند و لبی تر کنند و یا لقمه ای نان و پنیر در دهان بگذارند.
با یکی از نیروها به نمایندگی از دیگر همکاران همکلام می شویم. خود را «عرب پور» معرفی می کند.
او که حدود یک دهه است لباس سربازی و دفاع از وطن در نیروی انتظامی به تن کرده است می گوید: بیشتر وقت ها که خیلی از دوستان و مردم در کنار خانواده هستند نیروهای جان برکف نیروی انتظامی در خدمت مردم و شهروندان هستند و این زمان تنها مختص به افطار نیست چون ساعت کاری نیروی انتظامی به صورت شیفتی است و هنگام سحر هم در محل خدمت هستند.
به گفته او خانواده های آن ها هم از همان ابتدا با شرایط کاری شان کنار آمده اند و پذیرفته اند و اکنون هم گلایه ای ندارند زیرا این محدودیت ها و مشکلات را قبول کرده اند. لحظه لحظه حضور برای خدمت به مردم خاطره است آن طور که او می گوید: بیشتر وقت ها ساعت 4 و 5 بعد از ظهر من و همکارانم عازم یک ماموریت می شویم تا در یک ساعت کار را جمع کنیم اما گاهی این ماموریت آن قدر طول می کشد که ساعت 10 و 11 شب به محل کار برمی گردیم و همان ساعت هم افطار می کنیم. البته این ماموریت ها تنها مربوط به همکاران مرکز استان نیست .
شب هایی که آن ها در کنار خانواده اند هم هر چند لحظات خیلی خوبی است اما این حضور سبب نمی شود که دعاگوی دوستان و همکارانی که در لباس آن ها در حال خدمت به مردم هستند نباشند بلکه همیشه دعای خیر آن ها پشت سر همکارانشان است. وی با اشاره به وجود 11 شهرستان در خراسان جنوبی می گوید: این مرکز 7 شهرستان را پوشش می دهد و روزانه به طور میانگین 600 تا 700 تماس از نقاط مختلف استان داریم که چون 60 درصد این تماس ها عملیاتی است همکاران هم در شهرستان های مختلف تقسیم شده و به ماموریت اعزام می شوند.
به گفته او 30 درصد افرادی هم که تماس می گیرند توسط همکاران و کاربران توجیه و ارشاد می شوند.به علاوه 10 درصد از این تماسها نیز غیر عملیاتی است.
در پایان هم می گوید: امداد رسانی در هر لباس و هر ارگانی که خدمت کنی زیباست و نمی شود شیرینی های آن را از یاد برد هرچند سختی های زیادی شاید تا به سرانجام رسیدن آن خدمت متحمل شویم اما شیرینی آن هیچ گاه از یاد نمی رود. این ها گلچینی از آن هایی هستند که به واسطه شغلی که از سر علاقه و عشق انتخاب کرده اند همیشه و در همه حال مهمان سفره خدمت به مردم هستند. علاوه براین عزیزان شاغلان دیگری مانند رانندگان اتوبوس، کارمندان 118، رانندگان آژانس ها، کارمندان بیمارستان، پرستاران، پزشکان و... هم هستند که به جای این که مهمان سفره افطار خانواده باشند در محل کار حضور دارند و به مردم یاری می رسانند.