ساعتی در خانه دختران بی سرپرست و بد سرپرست بیرجند
تعداد بازدید : 250
فرشته هایی در آغوش امن یک خانه
رنجبر- این خانه نزدیک است همین جا، دیوار به دیوار نگاه من و تو، خانه ای که هر روز و شبش در سناریوی تلخ زندگی دخترانی می گذرد که جزر زندگی را بیشتر از مدش تجربه کرده اند.
نگاه های معصومشان گاهی به در بسته ای دوخته می شود که انگار والدینشان سال هاست کلیدش را گم کرده اند کابوس های شبانه و تکرارجمله به کدامین گناه در زمان گذشته و حال متوقفشان کرده است و به آینده نمی نگرند.
اهمال کاری والدین کانون گرم خانواده را به سرزمینی قطبی نزدیک کرد و هر یک قندیلی شدند، یخ زدند و بعد هم سقوط، پایانی برای رشته سست زندگیشان بود.
شاید اگر امروز را می دیدند هرگز به اختلافات و اهمال کاری هایشان دامن نمی زدند تا فرزندانشان از خرمن پر بار زندگی چون دانه ای با وزش باد بی اعتنایی دور و دورتر شوند.
نگاههایشان آرام، اما پر از سوال است گاهی اوقات از خودشان می پرسند ما اینجا چه می کنیم و دست هایشان به تمنای داشتن خانواده، مربی هایشان را در آغوش می کشد و ابراز علاقه ای که باید به والدین می کردند را به آنها می کنند.
در آغوش سرد ندانم کاری والدینشان قد می کشند و گاهی گریه امانشان را می برد و گاهی ازخنده های کودکانه شان پیداست می خواهند برای لحظاتی هم که شده دوران سخت گذشته را فراموش کنند.
معنای واقعی پدر و مادر را در دورانی که باید بهترین دوران زندگی شان باشد درک نکرده اند اما تنهایی را با تمام وجود درک کرده و سختی ها را به آغوش کشیده اند. گاهی دمل چرکی سر باز می کند و گذشته را ورق می زنند و ابرها میهمان چشم های زیبایشان می شود و بعد باران است که پهنای صورت ظریفشان را می گیرد.
مربی هایشان از اشک هایی می گویند که پا به پای آنها بابت جدایی از مادر ریخته اند و بند دلشان را گره می زنند به اندوه آنها تا شاید بتوانند با دستهای پر مهرشان گرهی باز کنند آنها حتی در خانه هم به فکر این بچه ها هستند اما دلشان می خواهد اگر کمکی هست فقط در ماه مبارک رمضان نباشد واگر دست خیری از آستینی بیرون آمده برای همه سال همت کند.
13دختر6 تا 12سال، هر کدام با قد و قامت و چهره ای خاص یک کتاب خواندنی هستند که با خواندن هر ورقش دریایی اشک میهمان چشمانت می شود و دستت برای یاری رساندن و مرهم گذاشتن بر زخم های ریز و درشت آنها که هجی کردن درد مناسب سنشان نیست به تکاپو می افتد.
ویرانه یک زندگی
8سال بیشتر ندارد چشم های خواب آلودش را می مالد با بی میلی پاسخ سوالاتم را می دهد انگار نمی خواهد دوباره آتش زیر خاکستر رنج و سختی هایش شعله ور شود.
غم در نگاهش موج می زند هنوز نمی داند او که بزرگش کرده مادر واقعی اش نیست که اگر بفهمد همه آنچه از او در ذهنش ساخته ویران می شود هویت واقعی اش مشخص نیست و مادرفعلی اش سرپرستی او را بعد از مرگ همسرش از خانواده ای برعهده گرفته است چون از داشتن فرزند محروم بوده است و این مادر به بیماری نادری دچار شده که هیچ کسی را در خانه نمی بیند بیماری که به اغراق مشهور است (هیپومانیا) . بوی تعفن از خانه به مشام همسایه ها می رسد و وقتی به خانه شان مراجعه می کنند با وضع عجیبی روبرو می شوند خانه ای کثیف و آلوده با مادری ژولیده و در هم و دخترک هنوز به یاد دارد که موش ها در خانه شان جولان می دادند.
رفت وآمد غریبه ها هم همسایه ها را عاصی کرده بود به همین دلیل دخترک یک بار دیگر بی خانمان و6ماه پیش به خانه دختران بد سرپرست سپرده شد.
مادر گاهی اوقات به دیدنش می آید اما هرگز برای برگشتش به خانه که خواسته اصلی او است حرفی نمی زند. آرزویش سلامت مربیانش است چون کانون گرم خانواده را اینجا تجربه کرده است.
10روز بازگشت به خانه آن هم در ایام تعطیلات نوروزچیزی به دنبال نداشته و شب ادراری ماحصل همه رنج هایی است که این سال ها در قلب کوچکش تلنبار شده و دچار اضطراب و انزوایش کرده است طوری که اوایل ورودش به خانه جدید نمی توانست حتی حرف بزند.
پنجه درپنجه اعتیاد
10بهار از زندگی خزان زده اش می گذرد وقتی والدینش در چنگال اعتیاد اسیر بودند او را مسئول خرید مواد کردند در حالی که 3سال بیشتر نداشت باید اسباب نشئگی مادر و پدرش را فراهم می کرد اما یک روز پشت شیشه سوپر مارکت محله وسوسه شد تا برای دل کودکانه اش پول مواد را خرج کند و آن روز کتک های پدر سخت بدن نحیفش را آزرد طوری که هنوز هم کابوس تلخ کتک خوردن هر شب رویای کوکانه اش را به هم می زند.
اما این آغاز راه بود تا پدر چاره ای برای بیچارگی اش کند تا دوباره پول مواد مخدر خرج آنچه دلخواه فرزند بود نشود اول سیگار به دست کودکش داد و بعد مواد مخدر صنعتی دخترک را به بند کشید.
دغدغه بازی های کودکانه اش تبدیل به دغدغه تامین مواد شد تا درد نکشد و در خماری فرو نرود و اگر پولی نبود گدایی و دزدی چاره ساز شود.
تالارها محلی برای دزدی اوبود و وقتی خماری، خواب به چشمانش می آورد زمین زیر انداز و آسمان رو اندازش بود. اما توان از کف داده بود باید می رفت اگر چه 7سال بیشتر نداشت اما زیر صندلی اتوبوسی قایم شد تا فرار کند ازهمه بندهایی که والدین به پاهایش بسته بودند اما گرفتارشد و بعد آنقدر نرده های تخت ترک اعتیاد را به دندان گزید و فریادهای کودکانه اش در اتاق پیچید تا دوباره در هوای سالم زندگی مهلت نفس کشیدن یافت.
بعد ازمدتی پدر متواری شد و مادر تصمیم به ترک و بعد هم ازدواج گرفت و در این زندگی جایی برای فرزندش باز نکرد. بیش فعال شدنش را باید پای مصرف مواد مخدر صنعتی و غفلت والدینش گذاشت که گاهی مربی ها و مسئولان مرکز با او در این مورد مدارا می کنند که همین موضوع او را آزار می دهد و آرزویش این است که آرامش داشته باشد.
گرفتن مدرک دکترای مامایی رویای کودکانه اش است تا هیچ کودکی دنیای سرد و بی روح گذشته او را تجربه نکند و هر کودکی که به دنیا می آید در آغوش مادر آرام بگیرد.
ترس بازگشت به روزهای قبل از ترک آزارش می دهد نمی خواهد دوباره آواره کوچه و خیابان ها شود و درد در مغز استخوان هایش بپیچد.
اگر چه لحظه ترک از شدت درد حس تنفر در وجودش شکل می گرفت اما از خانه ای می گوید که برای مادر در قلب کوچکش ساخته است.
بازگشت به خانه
داستان بعدی را که بشنوی کمی امیدوار می شوی. به کم حرفی و انزوا در خانه می شناسندش اما مرگ پدر، مادر را به جنون کشید و او را از خانه، خواهرو برادرش دور کرد آنها در مراکز دیگر بهزیستی هستند و او اینجا ساکن است و مادر جایی دیگر بستری.
برادرش برای آنکه نان حلالی به دست بیاورد لباس عروسکی می پوشد و حقوقی دریافت می کند حالا در شرف ازدواج است و تصمیم بزرگی برای خواهر هایش گرفته تا آنها را پیش خودش ببرد و دوباره خانواده ای را دور هم جمع کند هر چند شمع وجود پدر دیگر روشن نیست. اوعاشق خانواده اش است و امید به بازگشت را لابلای تقویم روزهایش ورق می زند و آرزویش این است مادر هرچه آرزو دارد برآورده شود.
اینجا را مانند خانه ای طراحی کرده اند تا حس کنند آنها هم خانه ای دارند امن وآرام که می توانند بازی کنند، درس بخوانند و به دوراز دغدغه های زندگی گذشته لحظه ای آرامش واقعی را تجربه کنند اما هیچ کجا خانه ای نمی شود که پدری داشته باشد که با روی گشاده و دست پر از در وارد شود و آغوش به روی دختر کوچکش بگشاید و هیچ بوی غذا و نوازشی جای غذا و نوازش های مادر را نخواهد گرفت که اگر می دانستند سرنوشت طفل شان این نبود.
لمس این دردها توسط مسئول فنی این مرکز اورا به شکر گزاری داشتن خانواده ای خوب و مناسب وا می دارد. داستان های پیچیده این بچه ها را لابلای پرونده ها خوانده است و دلش به درد می آید از اینکه خانه ای با این عنوان وجود دارد «دختران بد سرپرست و بی سرپرست»، که کاش نبود این خانه و بچه ها در کانون گرم خانواده قد می کشیدند نه در پیله غم و اندوه خودشان.
دلش می خواهد این دختران گذشته را فراموش کنند و در حال زندگی کنند و به فکر اهدافشان در آینده باشند. برگزاری برنامه های مختلف و شاد جای والدین و خانواده را برایشان در این خانه نمی گیرد و شاید لحظاتی لبخند روی لبهایشان بیاورد اما خلا ناشی از نبود کانون گرم خانواده آنها را در زمان حال متوقف می کند. و حالا این خانه چشم انتظار دست هایی است که دلشان را با آسمان پیوند زده اند تا لبخند بر لب های این چهره های معصوم بنشانند بی توقع و بی تکلف ودر ماه مهربانی به یمن سفره پهن آسمان دیگران را میهمان سفره شان کنند دست نوازش بر سرشان بکشند و چون امام مهربانی به نان و خرمایی هم که شده مهمانشان کنند تا حس تنهایی و غربت از وجودشان رخت بر بندد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 27
نیاز به درگاه بی نیاز
نویسنده : صبا
«و همان گونه که شما را بار نخست آفریدم امروز تنها نزد ما آمده اید و آنچه به شما داده بودیم پشت سرخویش – در دنیا – واگذاشتید...»( آیه 94 سوره انعام)
خدایا آمده ام، شرمسار و خجل ولی امید وار آمده ام، منم، همان بنده گریز پا، همان که عهد می شکند و پرده دری می کند، همان که پرده پوشی هایت او را گستاخ کرده ،آری باز هم آمده ام.
درد تو بهتر ز درمان کسان
رد تو بهتر ز احسان خسان
آمده ام که با تو سخنانی از جنس دل بگویم، زانو بغل بگیرم، چشمی تر کنم و عفوت را تقاضا کنم. آمده ام تابه یاد بیاورم همه داشته هایم بی حضور تو ،سرابی بیش نیست.
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
آمده ام بگویم با همه این بدی هایم باز هم به جز تو کسی را ندارم، آمده ام تا از غضب و سخط تو به رحمت خودت پناهنده شوم ، چرا که به تو نه در حد گناه خویش که به عظمت رحمت تو که هیچ کس کران آن را نمی داند، نگاه می کنم.
این که همیشه در برابر گناهان بیشمارم مورد رحمت و عنایت تو قرار گرفته ام مرا آن چنان به لطفت امیدوار کرده که در این شب های عاشقی قدر ، از تو در خواست عنایت هایی می کنم که به بندگان خاص خود عنایت می کنی.
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست (مولوی)
خدایا، آمده ام در جمع خوبانت تا همراه مناجات های عاشقانه و صادقانه آن ها، من هم بگویم «سبحانک یا لا اله الا انت» و حالا که رحمتت فراگیر شده و آسمانیان با اهل زمین در تسبیح تو همنوا شده اند، به پشتوانه لطفت با امیدواری فریاد بزنم
« الغوث الغوث، خلصنا من النار یارب»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 19
ارائه 5 طرح در کارگروه اقتصاد مقاومتی استان
5 طرح اقتصادی در کارگروه اقتصاد مقاومتی استان مطرح و مقرر شد نتایج بررسی این طرح ها در کارگروه بعدی ارائه و برای آن تصمیم گیری شود.
معاون امور اقتصادی استاندار خراسان جنوبی در جلسه روز گذشته کارگروه راهبری اقتصاد مقاومتی بر لزوم توسعه شرکت های دانش بنیان و کسب و کارهای نوپا تاکید کرد و گفت: برای اقدام در این حوزه باید تعریف درستی از نقش و تاثیرگذاری شرکت های دانش بنیان و کسب و کارهای نوپا داشت.
«سرفرازی» با اشاره به حدود 110 برنامه حمایتی در بحث سازمان ها و شرکت های دانش بنیان در چهار سال گذشته افزود: نیاز است بخشی از اعتبارات تملک که برای پژوهش و فناوری در نظر گرفته شده برای شرکت های دانش بنیان اختصاص یابد.
نماینده پارک علم و فناوری خراسان جنوبی هم در این جلسه طرحی را برای اجرا به این کارگروه پیشنهاد داد تا پس از بررسی در استان اجرا شود.
«مالکی» در تشریح این طرح گفت : شرکت های نوپا و دانش بنیان برای راه اندازی خود نیاز به سرمایه دارند که یکی از راه های تحقق آن سرمایه گذاری های ریسک پذیر است ضمن این که در این طرح باید به مدیریت ، بازاریابی و تجربه بالا هم توجه کرد .
رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان هم در این جلسه 4 طرح را برای اجرا به این کارگروه پیشنهاد داد و گفت : یکی از این 4 طرح که به دبیرخانه کارگروه ارسال شده است صدور کارت اعتباری توسعه بخش کشاورزی بود. «ولی پور مطلق» افزود: بر این اساس 2 هزار و 900 کارت اعتباری بین مردم توزیع و 12میلیارد تومان تسهیلات هم در این قالب به بهره برداران پرداخت شد. وی افزایش بهره وری ، توسعه و افزایش تولیدات گلخانه ای و افزایش آبدهی قنوات استان را از دیگر طرح ها برشمرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 20
پیوند زمین و آسمان در اولین شب قدر
خبرنگاران خراسان جنوبی- در اولین شب از لیالی قدر در شهرستانهای استان ندای «العفو، العفو» به آسمان بلند شد و مردم به دروازه های باز رحمت الهی چشم دوختند.
به گزارش خبرنگار ما، مردم شهرستان فردوس شب 19ماه مبارک رمضان راهی مساجد و امام زادگان شده و با تضرع به درگاه الهی قرآن بر سرگذاشتند و دعای جوشن کبیر را زمزمه کردند.
در این شب وعاظ ومداحان حال وهوای خاص معنوی به مجالس دادند و سخنرانان شب های قدر را فرصتی برای بیدار شدن و نه بیدارماندن دانستند .
حجت الاسلام «سلطانی»، از سخنرانان درامام زادگان سلطان محمد وسلطان ابراهیم گفت: درفضیلت شب قدر همین بس که این شب به استناد قرآن از هزار ماه بهتر است.
وی تاکید کرد: بنابراین در این شب عظیم نباید از لطف ورحمت الهی مأیوس بود چرا که خداوند به پیامبرش فرموده به بندگانش بگوید که ازلطف ورحمت الهی مأیوس نباشند.
به گزارش خبرنگار ما در اولین شب از لیالی قدر ،مردم شهرستان زیرکوه نیز با حضور در مساجد و حسینیه ها ضمن قرائت دعای جوشن کبیر و ادای اعمال شب های قدر، به عزاداری به مناسبت ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) پرداختند .
دوستداران مولا علی (ع)در حاجی آباد ، زهان و آبیز هم با حضور در تکایا و مساجد شب قدر را با خواندن دعاها و راز و نیاز خالصانه و ندای «الغوث الغوث خلصنا من النار یارب» صبح کردند.
در این شب حجت الاسلام «دافعی» از بعثه مقام معظم رهبری در خراسان رضوی در جمع عزاداران مسجد فاطمه الزهرا (س) حاجی آباد سخنرانی کرد و به تبیین فضایل امام علی (ع) پرداخت .
مراسم احیای شب 19ماه مبارک رمضان با حضور مردم و عاشقان اهل بیت (ع) در شهرستان خوسف برگزار شد. به گزارش خبرنگار ما در این شب تمام مساجد خوسف مملو از جمعیت مشتاقی شد که شب 19 ماه مبارک رمضان را با دعا ونیایش به درگاه الهی احیا کردند و در عزای مولی الموحدین حضرت علی (ع) اشک ریختند.
جزء خوانی قرآن کریم ، قرائت دعای جوشن کبیر ، اعمال خاص این شب ، مداحی و عزاداری ، قرآن بر سر گذاشتن و ... در مسجد جامع شهر خوسف از جمله برنامه های این مراسم معنوی بود.
اولین مراسم شب قدر در مسجد جامع کهن و قدیمی با صفای قاین با شرکت بیش از 5 هزار نفر از اقشار مختلف برگزار شد.
گزارش خبرنگار ما حاکی است با حضور جمع زیادی از مردم در مساجد جامع، غدیر، قبا، زهرا (س)، امام حسین (ع) ، خاتم الانبیاء و در جوار امام زاده زید و پارک حضرت زهرا(س) ،پارک غدیر قاین و... دعای جوشن کبیر قرائت شد و قاریان قرآن و مداحان اهل بیت به قرائت قرآن و مداحی و سینه زنی پرداختند.
در مراسم با شکوه احیا در جوار امام زاده زید فرخ آباد شهر قاین نیز حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسینی از اساتید حوزه علمیه قم به ذکر مناقب حضرت علی (ع) پرداخت و آن حضرت را شهیدراه عدالت دانست.
به گزارش خبرنگار ما مراسم احیای شب قدر در 5مسجد خضری دشت بیاض وبیش از 30مسجد روستاهای بخش نیم بلوک نیزبرگزارشد.
در این مراسم پس از قرائت دعای جوشن کبیر و بر سرگذاشتن قرآن باحضور جمع زیادی از مردم هیئت های عزاداری به مداحی و عزاداری پرداختند.
در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف با ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی (ع) مراسم احیا و قرآن به سر گرفتن با حضور آحاد مردم در حسینیه شهدای آیسک برگزارشد.
در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین «عرب»امام جمعه آیسک در سخنانی به تشریح اهمیت شب قدر پرداخت و بر بهره گیری از فیوضات معنوی و ویژه آن تاکید کرد.
مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد جامع و مسجد صاحب الزمان (عج) شهر سه قلعه نیز برگزار شد. به گزارش خبرنگار ما در این مراسم پس از جزء خوانی قرآن و قرائت دعای جوشن کبیر مراسم قرآن بر سر گرفتن و مداحی برگزار شد .
نوای دلنشین دعای جوشن کبیر در صحن و سرای آستان مبارک حسین بن موسی الکاظم (ع) و مساجد شهرطبس نیز در شب قدر توصیف ناشدنی بود. بنا بر گزارش خبرنگار ما در اولین شب قدر مردم شهرستان طبس در دیگر مساجد و تکایا نیز با قرآن به سر گذاشتن و خواندن ادعیه و ندای العفو العفو از خداوند متعال طلب مغفرت و بهترین تقدیر کردند.
مراسم معنوی شب قدر در شهر شوسف هم با شرکت طیف های مختلف شهروندان در حسینیه سید الشهدای این شهر برگزار شد .
حجت الاسلام والمسلمین «خزاعی» ضمن تسلیت ایام ضربت خوردن و شهادت حضرت علی (ع) گفت: ماه رمضان ماه باز شدن درهای رحمت الهی است و در شبهای قدر که فضیلت و برتری دارد خداوند سرنوشت بندگان خود را رقم می زند.
در این مراسم اقشار مختلف مردم این شب را احیا داشته و با قرائت دعای جوشن کبیر و قرآن بر سر گرفتن از خداوند طلب عفو و بخشش کردند . گزارش خبرنگار ما حاکی است در این مراسم حضور فعال نیروهای نظامی و انتظامی ، اورژانس و آتش نشانی و... برای برگزاری مراسمی امن قابل تقدیر بود .
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 28
ماشین لباسشویی بی نیاز از برق
ماشین لباسشویی که Gentlewasher نام دارد دستگاهی قابل حمل است که بدون نیاز به الکتریسیته در هر مکانی می تواند لباس های صاحب خود را بشوید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اقتصادی
تعداد بازدید : 13
برنامه 5 ساله برای افزایش پروازهای فرودگاه بیرجند
حیدری –بر اساس یک برنامه 5 ساله مقرر شد پروازهای فرودگاه بیرجند از 16 به 28 لندین تیکاف در هفته افزایش یابد.
مدیرکل فرودگاههای خراسان جنوبی در گفتگو با «خراسان جنوبی» به برگزاری جلسه ای با معاون بازرگانی و رئیس سازمان هواپیمایی کشور در تهران به منظور افزایش پروازهای فرودگاه های خراسان جنوبی اشاره کرد و گفت: در این جلسه مقرر شد 16 لندین تیکاف (نشست و برخاست) که به صورت هفتگی در فرودگاه بیرجند انجام می شود در یک بازه زمانی 5 ساله به 28 لندین تیکاف در هفته افزایش یابد.
«سلامی» در ادامه از برنامه ریزی برای افزایش پروازهای فرودگاه های استان تا 10 سال آینده خبر داد و این که در این جلسه مقرر شد پروازهای فرودگاه بیرجند به صورت پلکانی افزایش یابد.
به گفته وی در این جلسه برای افزایش پروازها در فرودگاه بیرجند تا سال 1406 برنامه ریزی شد.
وی با بیان این که افزایش پروازهای فرودگاه بیرجند به خرید هواپیماهای پسابرجامی و تحویل آن بستگی دارد به این نکته اشاره کرد که ایرلاین های دیگری هم قول همکاری داده اند تا از نیمه دوم سال 97 همکاری خود را برای انجام پرواز در فرودگاه های استان با این فرودگاه شروع کنند.
به گفته وی قرار است از هفته آخر خردادماه و همچنین نیمه دوم سال جاری تعدادی پرواز به فرودگاه بیرجند افزوده شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 944
افطار و سحر به وقت خدمت
نویسنده : رنجبر – فرخ نژاد
یکی از بهترین لحظات ماه رمضان لحظه حضور در کنار خانواده سر سفره افطار است اما با این وجود هستند افرادی که به واسطه نوع کارشان کمتر می توانند از لحظه های افطار در کنار خانواده بهره ببرند .
گاهی دفاع از خاک میهن، تامین امنیت ، نجات جان یک انسان ، امداد رسانی به یک در راه مانده و چندین و چند کار دیگر باعث می شود تا برخی غایب این لحظه های ناب باشند.
کم نیستند افرادی که در ساعات افطار حاضر در پشت میز خدمتند و برای لحظه ای هم از خدمت به مردم دریغ نمی کنند . خراسان جنوبی قرار بود مهمان سفره افطار آتش نشانان، اورژانس 115، نیروهای 110، پرستاران و پزشکان بیمارستان ها، اپراتورهای 118،رانندگان اتوبوس های درون شهری و... هم باشد اما فقط موفق شد دقایقی مهمان سفره افطاری آتش نشانان، نیروهای 110 و 115 باشد و بروکراسی های اداری اجازه نداد که دیگر افرادی که هنگام افطار به خدمت رسانی مشغولند به گفتگو بنشینند. زمزمه ربنای نزدیک اذان مغرب گوش نوازترین آوای روحانی می شود وقتی دل می سپارند به او که بخشنده و مهربان است با هر واژه دعا جانشان تازه می شود و روحشان درخششی تازه می یابد.
در فضای اورژانس مردانی از خود گذشته زمان را با دلهره ای وصف نشدنی به لحظات سحر و افطار پیوند می زنند. سفره ای پهن می شود هر چند کوچک برای جمع 5 نفره شان اما عطر نوع دوستی و زمزمه های زیر لبشان که مدام ذکر می گویند اینجا را معطر کرده است. صدای اذان که در فضا می پیچد به اقامه صلاه عشق می ایستند .
آنها به خوبی جنس حادثه را می شناسند و از نزدیک لمسش کرده اند وقتی بارها هنوز سر سفره افطار و سحر ننشسته سوار بر ماشین اورژانس به یاری همنوعان اقدام کرده اند.
26 سال سن دارد و لحظه لحظه کارش را به خوبی به خاطر دارد و 6 سال است که کمتر لحظه ای از افطار و سحر کنار خانواده نشسته است.
«شاهین فر» ازشب گذشته صحبت می کند که او باید کنار تلفن می ماند و همکارانش با دهان روزه برای امداد رسانی و نجات مصدوم اعزام می شدند. سفره افطار ساعت ها بعداز افطار پهن بود و آنها برای امداد رسانی لحظه ای درنگ نکرده بودند.
دم اذان مغرب است و هنوز همکارانش از ماموریت اعزامی باز نگشته اند. اگرچه کارها تقسیم شده و نیمی از ماه مبارک رمضان شیفت هستند اما باز هم گاهی اوقات افطاری و سحری نخورده اعزام می شوند و معتقدند این کار ثوابش بسیار بالاتر است چون اقدام برای نجات جان انسان ها واجب است.
او هم روزهایی را تجربه کرده که حتی ساعتی بعد از لحظات افطارهنوز روزه بوده است .
او حاضر نیست لحظات لبخند بیمار را با هیچ چیز دیگری عوض کند. خاطره تلخی هم دارد از سحر دو سال گذشته که برای ماموریت اعزام شد و تلاش های او و همکارانش برای نجات جان بیماری که دچار ایست قلبی شده بود اثر بخش نبود و ناامیدانه به پایگاه اورژانس بازگشتند. یکی دیگر از همکارانشان گرد پیری به سروصورت دارد و 22سال است در قامت یک پرستار حضور دارد سابقه اش را ورق می زند؛ اورژانس بیمارستان امام رضا، icuو....
15 سال است که بسیار پیش آمده که نتوانسته سر سفره افطار و سحر خانه حاضر شود.
سختی کار و کمک به مردم در این ماه عزیز برایش شیرین است اگر چه گاهی اوقات خانواده از او گلایه مند هستند.
روزهایی را به خاطر دارد که سحری و افطاری نخورده به ماموریت اعزام شده و 2ساعت بعد باز گشته است .
«مهدی آبادی» هم 19سال است بسیاری از لحظات افطار و سحر را کنارخانواده اش نبوده است . می گوید: لحظات افطار مردم عجله دارند که زودتر به خانه یا مهمانی برسند و برای همین گاه دچار حادثه می شوند من هم مانند همکارانم بارها بدون خوردن افطاری ساعت ها مشغول امداد بوده ام و گاهی اوقات دو ساعت بعد از اذان مغرب افطار کرده ام.
همکار دیگرشان در اتاق دیس پیج نشسته است تا اگر فرد دچار مشکلی تماس گرفت پشت خط تلفن منتظر پاسخ نماند می گوید: 13سال است بسیاری از سحرها و افطارها را کنار همکارانم می گذرانم.
«حسنی» می افزاید: سال ها تکنسین و راننده بودم و ماموریت های پی در پی می رفتم و در پایگاه های جاده ای خدمت می کردم برای همین از زمان مراجعه بر بالین بیمار تا زمانی که او را به بیمارستان تحویل می دادیم زیاد طول می کشید و گاهی اوقات ساعت ها از زمان افطار می گذشت وهنوز روزه بودیم.
حتی گاهی اوقات سحری و افطاری را داخل ماشین اورژانس می خوردیم چون می دانستیم ماموریت ساعت ها طول می کشد برخی وقت ها هم فرصت نمی شد و فقط بطری آبی با خودمان بر می داشتیم تا روز بعد که روزه هستیم تشنه نشویم. خاطره ای هم از زمان خدمت در پایگاه جاده ای در ماه مبارک رمضان دارد. خانم بارداری را باید از یک روستای نزدیک پایگاه جاده ای اورژانس نهبندان به بیمارستان می رساندیم و مجبور بودیم برای صرف سحری با همکارم به صورت شیفتی جایمان را عوض کنیم . در مسیر نوزاد نرسیده به بیمارستان در آمبولانس به دنیا آمد و این خاطره خوش برایم ماندگار شد.
آن ها به نوبت افطار می کنند چون باید یک نفر کنار دستگاه بنشیند و به تماس های مردم پاسخ دهد.
وجدان همیشه بیدارشان خواب از چشمانشان ربوده، از خود گذشتگی شان زمانی بیشتر نمود پیدا می کند که اولین خرما را به سمت دهان می برند اما تماس یک شهروند باعث می شود افطار نکرده سفره را رها کرده و به کمکش بشتابند.
همین چند روز پیش برای امداد رسانی به یک بیماردچار تنگی نفس در مهر شهر از خوردن سحری باز ماندند وانجام وظیفه را مهم تر از خوردن سحری دانستند. نزدیکان بیمار گاهی اوقات به دلیل داشتن استرس کنترل خود را از دست می دهند و به پرخاشگری می پردازند اما دل دریایی این مردان با درک موقعیت آنها ناراحت نمی شود و آنها هم چنان به وظیفه شان عمل می کنند.
پای سفره افطار مردان آب و آتش
هنوز نمازشان تمام نشده که صدای آژیر در فضا می پیچد به ناچار نماز را می شکنند تا عهد و پیمان نشکسته باشند و به کمک همشهری ای بشتابند که شاید در حال تجربه لحظات تلخی از نوع حادثه باشد.
شبانه روز در همین لباس با حضور دل حاضرند و آماده می خندند و می گویند گاهی صدای زنگ تلفن ها باعث می شود حتی در خانه هم نیم خیز شویم به گمان آن که آنجا هم ماموریم و حادثه دیده ای منتظر امداد رسانی.
«غلامرضا صحرا گرد» که در قامت مردانی از جنس آب و آتش دیر زمانی است گرمای آتش حادثه را به جان خریده تا مبادا شهروندی در حادثه ای از بین برود می گوید: 10سال است که افطار و سحرهای زیادی سر سفره پایگاه آتش نشانی نشسته ام .
حتی برخی اوقات سر سفره افطار دغدغه ام حادثه است که مبادا اتفاقی رخ دهد و شهروندی دچار آسیب شود بارها اتفاقی ما را از سر سفره افطار و سحر بلند کرده بی آنکه لب به غذا ببریم. ساعت به وقت آنها تنظیم نشده است شغلشان ساعت نمی شناسد و آنها خودشان را با همه این شرایط وفق داده اند.
میان شعله های آتش خاطرات تلخی ورق می خورد که بال و پر این ققنوس ها را می سوزاند اما او در حادثه آتش سوزی حضور نداشته که تلفات جانی در میان باشد. شب های قدر هم همین جا به عبادت می پردازند دست هایشان به دعا بلند می شود برای سالی که آرزو دارند بدون حادثه تمام شود 6 نفر هستند که کنار هم در این پایگاه راهی را برگزیده اند از جنس انسانیت.
«گل سرخی» 4سال است که وارد این مسیر سبز شده است و پیش ازآن در مجموعه شهرداری مشغول به خدمت بود از دوران کودکی دوست داشت در قامت یک آتش نشان خدمت کند برای همین تمام قد ایستاده و مشکلات را تحمل می کند.
خاطره شیرینش شاید نجات یک حادثه دیده باشد اما بیشتر خاطراتش تلخ است.
بوی غذایی که خودشان همین جا با همکاری هم تهیه می کنند در فضا می پیچد و سفره افطارشان پهن می شود با یک افطاری ساده در محیطی که هر لحظه اش دلهره و اضطراب به همراه دارد.
شاید او جوان ترین فرد این جمع باشد. «الماسی» سومین ماه رمضان را کنار همکارانش می گذراند هنوز روز پیشواز ماه رمضان بود که او به همراه همکارانش به محل حادثه اعزام شد اما دلش به درد آمده از رفتار نادرست برخی که دلهره را مهمان دلش کرده بودند و خودشان با بی خیالی تمام مشغول گرفتن فیلم و عکس سلفی شده بودند.
ریا نمی کند که بگوید هفته گذشته مصدومی را از داخل چاه نجات داده است او ساعت ها در چاه 15متری و سوقی 60 متری اسیر می شود وحفره ریزش می کند و وی 7ساعت با یک مصدوم نیمه جان لحظات سختی را تجربه کرد اما به همت خودش ویک یا علی گفتن دوستانش او را از چاه بیرون کشیدند و بعد از آن او به نذر3روز روزه اش به یمن نجات مصدوم عمل می کند این موضوع را همکارانش دور از چشم او می گویند.
می گوید: اگر همکارانم ادعا می کنند خاطره شیرینی نداریم بابت این است که همیشه در موقعیت سختی های دیگران قرار گرفته ایم وزمانی تماس می گیرند که کاری از دست خودشان ساخته نیست بنابراین زمان سختی دیگران نمی توان خاطره خوشی داشت و به طور حتم نمی توانم بگویم زمانی که انسانی را نجات دادم که لحظه سختی برایش بود خاطره شیرینی رقم خورد.
شیرینی این خاطره زمانی در ذهنم جا خوش کرده که صدای تبریک گفتن همکارانم را بالای چاه بابت نجات جان یک انسان شنیده ام.
عاشق کارشان هستند و بهترین لحظات زندگی شان گاه زمان روحانی افطار و سحر است و همه به خداوند و خودشان فکر می کنند آنها دل مشغولی حادثه را دارند و فکرشان حول محور خدمت رسانی می چرخد.
داخل کاپشن های عملیاتی شان بطری آبی و دانه خرمایی جا خوش کرده است و همیشه آماده اند، هر لحظه محل کارشان متفاوت می شود و در یک نقطه از شهر حضور دارند.
12سال است که «حسین آذر پندار» آتش نشان است یک سوم روزهای ماه رمضان ، پایگاه آتش نشانی خانه اش است و او پای سفره افطار و سحر اهالی خانه دوم خود می نشیند.
او هم از ساعت هایی می گوید که با دهان روزه امداد رسانی کرده و حتی تا 3 ساعت بعد از افطار کامش به قطره آب و دانه خرمایی آشنا نشده است بسیاری از سحرها هم بدون خوردن سحری روزه عشق گرفته است. «سعیدصادقی» اولین ماه رمضان را در پایگاه آتش نشانی تجربه می کند و 6 ماه است که اینجا حضور دارد و با دهان روزه دو ماموریت تا سوم ماه مبارک رمضان رفته است شاهد خلوص نیت همکارانش است و سختی کار را در حال حاضر از نزدیک لمس می کند و معتقد است این روزه داری را خدا از همکارانش قبول می کند.
«بهمدی» هم دوسال است پای سفره افطار وسحر همکارانش به همراه بیسیم آتش نشانی می نشیند و در این دو سال شاهد حوادث زیادی بوده است و روزه های ماه رمضان را به خوبی درهاله های دود و آتش درک کرده است. آستین بالا می زنند و سحری درست می کنند اما گاهی اوقات ناگهان اعلام ماموریت می شود و فراموش می کنند اجاق گاز را خاموش کنند و بعد از ساعتی با غذای سوخته مواجه می شوند.
به خاطر دارند که سال گذشته در ماه رمضان برای اطفای حریق در بازارچه ساعت 2 بعد از ظهر به مرز ماهیرود اعزام شدند و همه این خاطرات رمضان را برایشان مملو از لحظات نابی می کند که با خلوص همراه است.
سر سفره افطار خدمت
آوای ربنا که در شهر می پیچد آن ها هنوز گوش به زنگ اند تا حتی اگر بعد از 16 ساعت تشنگی و گرسنگی در گرما گرم هوای ماه آخر بهار فردی درراه مانده باشد، تصادفی رخ داده و خدای نکرده جان چند نفر در خطر باشد و ... عازم محل وقوع حادثه شوند و حلال مشکلات باشند.
همه مهمان سفره ماه مهمانی خدایند اما آن ها لباس تامین امنیت به تن کرده اند و گوش به زنگ هستند تا یا با مشاوره و راهنمایی گرهی از مشکلات شهروندی بگشایند و یا هم به محل وقوع حادثه اعزام شوند و با حضور در آن محل گره گشایی کنند.
برای ثانیه ای حتی زمانی که صدای اذان در شهر پیچیده و همه پای سفره افطار با خانواده نشسته اند زنگ های تلفن امان نمی دهد و نمی شود برای چند دقیقه هم دست از کار کشید شاید اگر برای ثانیه ای دست از کار بکشند آن طرف خط جان فردی در خطر باشد و یا هر اتفاق دیگری به وقوع بپیوندد.
وقتی می خواهند افطار کنند نوبتی این کار را انجام می دهند تا حتی یک تماس تلفنی هم بی جواب نماند.
در ماه مهمانی خدا آن ها مهمان خدمت به مردم هستند هرچند که این خدمت برای آن ها رمضان و غیر رمضان و سرما و گرما ندارد.
چقدر خوب است گاهی از خانواده دل کندن و مهمان سفره افطاری آن هایی شدن که هنگام سحر و افطار مهمان محل خدمتند .اما آن ها خرسندند و هیچ گلایه ای ندارند زیرا سر سفره افطار خدمت به مردم اند.
این بار مهمان مرکز فوریت های پلیسی 110 نیروی انتظامی خراسان جنوبی می شویم کمی در هیاهوی تماس هایی که بی وقفه با این مرکز برقرار می شود گم می شویم.
شاید آن ها با زنگ های مداوم تلفن خو گرفته باشند اما برای افرادی که تازه وارد هستند و برای اولین بار به این محیط پا می گذارند شاید به صدا درآمدن همزمان زنگ چند تلفن چندان به مذاقشان خوش نیاید.
همان لحظه ای هم که «خراسان جنوبی» مهمان آن هاست و آوای خوش اذان هم پایان یافته است اما تماس های مردم از نقطه ای به آن ها امان نمی دهد تا لحظه ای از پشت میز کار بلند شوند و کنار سفره افطاری ساده روی میز قرار گیرند و لبی تر کنند و یا لقمه ای نان و پنیر در دهان بگذارند.
با یکی از نیروها به نمایندگی از دیگر همکاران همکلام می شویم. خود را «عرب پور» معرفی می کند.
او که حدود یک دهه است لباس سربازی و دفاع از وطن در نیروی انتظامی به تن کرده است می گوید: بیشتر وقت ها که خیلی از دوستان و مردم در کنار خانواده هستند نیروهای جان برکف نیروی انتظامی در خدمت مردم و شهروندان هستند و این زمان تنها مختص به افطار نیست چون ساعت کاری نیروی انتظامی به صورت شیفتی است و هنگام سحر هم در محل خدمت هستند.
به گفته او خانواده های آن ها هم از همان ابتدا با شرایط کاری شان کنار آمده اند و پذیرفته اند و اکنون هم گلایه ای ندارند زیرا این محدودیت ها و مشکلات را قبول کرده اند. لحظه لحظه حضور برای خدمت به مردم خاطره است آن طور که او می گوید: بیشتر وقت ها ساعت 4 و 5 بعد از ظهر من و همکارانم عازم یک ماموریت می شویم تا در یک ساعت کار را جمع کنیم اما گاهی این ماموریت آن قدر طول می کشد که ساعت 10 و 11 شب به محل کار برمی گردیم و همان ساعت هم افطار می کنیم. البته این ماموریت ها تنها مربوط به همکاران مرکز استان نیست .
شب هایی که آن ها در کنار خانواده اند هم هر چند لحظات خیلی خوبی است اما این حضور سبب نمی شود که دعاگوی دوستان و همکارانی که در لباس آن ها در حال خدمت به مردم هستند نباشند بلکه همیشه دعای خیر آن ها پشت سر همکارانشان است. وی با اشاره به وجود 11 شهرستان در خراسان جنوبی می گوید: این مرکز 7 شهرستان را پوشش می دهد و روزانه به طور میانگین 600 تا 700 تماس از نقاط مختلف استان داریم که چون 60 درصد این تماس ها عملیاتی است همکاران هم در شهرستان های مختلف تقسیم شده و به ماموریت اعزام می شوند.
به گفته او 30 درصد افرادی هم که تماس می گیرند توسط همکاران و کاربران توجیه و ارشاد می شوند.به علاوه 10 درصد از این تماسها نیز غیر عملیاتی است.
در پایان هم می گوید: امداد رسانی در هر لباس و هر ارگانی که خدمت کنی زیباست و نمی شود شیرینی های آن را از یاد برد هرچند سختی های زیادی شاید تا به سرانجام رسیدن آن خدمت متحمل شویم اما شیرینی آن هیچ گاه از یاد نمی رود. این ها گلچینی از آن هایی هستند که به واسطه شغلی که از سر علاقه و عشق انتخاب کرده اند همیشه و در همه حال مهمان سفره خدمت به مردم هستند. علاوه براین عزیزان شاغلان دیگری مانند رانندگان اتوبوس، کارمندان 118، رانندگان آژانس ها، کارمندان بیمارستان، پرستاران، پزشکان و... هم هستند که به جای این که مهمان سفره افطار خانواده باشند در محل کار حضور دارند و به مردم یاری می رسانند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 759
آب در مدار 1800 سکونتگاه غیررسمی روستایی جریان می گیرد
رحیم زاده –ساکنان هزار و 800 سکونت گاه غیر رسمی روستایی بدون پروانه ساخت انشعاب موقت آب دریافت می کنند.
مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب روستایی استان در گفتگو با «خراسان جنوبی» این خبر را در پاسخ به دغدغه برخی روستاییان استان در زمینه تامین آب بهداشتی اعلام کرد.
به گفته مهندس«بسکابادی» بعد از تشکیل استان و به دنبال آن افزایش چشمگیر محدوده شهر بیرجند به عنوان مرکز این استان، سکونتگاه های غیر رسمی روستایی بدون پروانه ساخت در اطراف بیرجند و حاشیه شهر احداث شد.
وی بیشترین سکونتگاه های غیر رسمی روستایی حاشیه بیرجند را در امیرآباد، حاجی آباد، دستگرد و... برشمرد و به مصوبه مجلس برای وزارت نیرو و سازمان های مربوط به منظور تامین زیر ساخت هایی شامل آب، برق و گاز اشاره کرد.
به گفته وی بر اساس این مصوبه به اقامتگاه های غیر رسمی روستایی انشعاب موقت واگذار می شود که این مصوبه در خراسان جنوبی نیز مدنظر قرار گرفته است. وی توضیح داد: بر اساس این مصوبه در صورتی انشعاب موقت در اختیار ساکنان این سکونت گاه ها قرار می گیرد که علاوه بر داشتن معرفی نامه از دهیاری تعهد بدهند اگر در صورت نبود استحکام بنا و یا قرار داشتن در محدوده فضای سبز، اماکن ورزشی و.... انشعاب آن ها قطع شد اعتراضی به این موضوع نداشته باشند.
وی تاکید کرد: بیش از 99 درصد سکونتگاه های غیر رسمی روستایی در اطراف بیرجند هستند و در شهرستان های فردوس، بشرویه، طبس، نهبندان، درمیان و سربیشه سکونتگاه غیر رسمی روستایی شناسایی نشده است. به گفته وی برای ساماندهی مشترکان و ایجاد زیر ساخت لازم و احداث مخازن آبی در حاشیه بیرجند 18 کیلومتر خط فرعی و 6 کیلومتر خط اصلی باید ایجاد شود.
وی در پایان از اختصاص 4 میلیارد تومان از محل مدیریت بحران ماده 10 و 12 برای اجرای 22 کیلومتر خطوط فرعی و اصلی و مخازن آبی مورد نیاز در حاشیه بیرجند خبر داد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.