علیزاده - کاروان منزل به منزل پا در جاده عشق می گذارد به امید دیدار. راه، طولانی و سخت است و به تنهایی پا را یارای رفتن نیست، جاذبه ای آن ها را به خود می کشد. در افق نگاهشان خورشید طوس می درخشد و به همین امید پیر و جوان قدم از قدم بر می دارند تا دوباره دست و دل بر پنجره فولاد قفل کنند و از حاجت ها با دوست بگویند. هر سال چند روز مانده تا پایان صفر و عزاداری های آخرین روزهای آن پا در این راه می گذارند به امید زیارتی ناب و عرض ارادتی از صمیم قلب در آستان خورشید هشتم. برایشان تفاوت ندارد که سوز زمستان در پیش باشد یا آفتاب داغ تابستان. به اصطلاح خودشان وقتی طلبیده می شوند باید بروند هر چند راه سخت و طاقت فرسا باشد. او که می طلبد نیرویش را هم می دهد. رسیدن به لحظه دیدار و دست بر سینه گذاشتن برای عرض ارادت به سلطان طوس، گام هایشان را محکم تر و دل هایشان را در راه مصمم تر برای آن لحظه ناب می کند.چند روزی تا لحظه دیدار باقی است و کاروان جاده عشق با همه داشته ها و نداشته هایش و با ذکری بر لب ره می سپارد به امید زیارت دوست.