دانه دانه انار مهربانی، دردورهمی «یلدا»
نویسنده : زهرا خسروی
چراغ نفتی زرد رنگش را با دستمالی تمیز می کند و با وسواس روی سینی بزرگی در گوشه خانه قرار میدهد، کتری قدیمی را روی آن می گذارد و سینی مس را روی کرسی که با لحاف مخمل قرمز رنگ پوشیده شده است، از انار، سنجد و عناب پر می کند.کارها که تمام شد، به انتظار می نشیند تا مهمان ها یکی پس از دیگری وارد شوند و اجاق خاطره ها را در بلندترین شب سال روشن نگه دارند. اجاقی که بعد از سال ها هنوز سردی فاصله ها هم نتوانسته است آن را خاموش کند چرا که یکی از قدیمی ترها می گوید: هنوز شب چله به رسم قدیم بزرگ و کوچک دور هم مینشینند و مراسم این شب را برگزار می کنند.
قانع بودن
«کیوان زاده» 78 سال دارد با شش فرزند که همه ازدواج کرده اند، سادگی مراسم قدیم را با الان قابل مقایسه نمی داند و با اشاره به زردک های خریداری شده در گوشه مغازه کوچک و قدیمی اش می گوید: در گذشته با همین میوه ها و مختصر هندوانه و انار، شب چله در کمال آرامش و سر زندگی سپری می شد اما حالا با وجود میوه های رنگارنگ و شیرینی های جور واجور کسی سراغ زردک نمی رود در حالی که مزایای زیادی برای سلامتی دارد. به گرفتاری هایی که امروز گریبانگیر همه شده است گریزی می زند تا آن جا که حتی خودش هم فراموش کرده چیزی به چله نمانده است و می افزاید: در گذشته پدرها تاکید زیادی بر پاسداشت حرمت بزرگ ترها و صله رحم داشتند تا مهر و محبت ها افزایش یابد اما حالا دیگر صفای قدیم وجود ندارد. برای یادآوری خاطرات گذشته لحظه ای سکوت می کند و ادامه می دهد: قانع بودن مهم ترین مشخصه مردم گذشته بود و تجملات و اشرافی گری نمود چندانی نداشت، برخی یک کرسی و آن ها که وضعیت بهتری داشتند دو کرسی برای مهمان ها در نظر می گرفتند و روی آن سینی مسی با تخمه و آجیل قرار می گرفت اما میزهای کنونی در برخی منازل، کم از تشریفات یک مراسم عروسی ندارد.
کرسی با کنده
دیگری هم از کسبه قدیمی بازار است که 75 سال هر روز بساط محصولات و تولیدات روستایی اش را در گوشه ای از بازار پهن می کند، با اشتیاق کامل از رسوم قدیمی برای شب چله می گوید که پدرش یک بز را درون دیگ چدن روی هیمه ای از آتش قرار می داد تا بلندترین شب سال را در چله سرد با دورهمی های با صفا و کرسی چوبی گرم کنند. خودش را «میرزا چراغی بیرجندی» معرفی می کند اما مشتری هایش به میرزا اکتفا می کنند، عناب های داخل کیسه را ریز و درشت می کند و ادامه می دهد: هنوز به رسم قدیم و سنت بزرگ ترها شب چله گوسفندی تدارک میبینم و پنج فرزندم به همراه 13 نوه و ... گرد هم می آیند تا طولانی ترین شب سال را به دور از پیچ و خم های زندگی و با شعله عشق و محبت در یک شب سرد سال سپری کنند. لبخندش ادامه دار می شود و از کرسی هایی می گوید که با آتش کنده درخت، گرمابخش وجود هفت خواهر و برادرش می شد. او می افزاید: زندگی همچنان جریان دارد اما حالا همه چیز مطابق پول شده است. این را می گوید و به گوسفندی که در آن روزگار با 70 تومان می خرید اشاره می کند و امروزه از قیمت یک میلیون و 200 تومانی آن گلایه دارد.
سادگی
دیگری هم که 75 بهار از خداوند عمر گرفته، آمده است تا یک روز از دوران بازنشستگی را در کنار دوست قدیمی در حجره کوچک و کاهگلی اش سپری کند، از صفا و محبت های گذشته می گوید و این که مردم انار محبت را دانه و در طبقی از عشق و عاطفه نثار هم میکردند. «امیرآبادی» استفاده از کرسی و کف زنی را جزو برنامه های جدانشدنی شب چله در گذشته می داند که حالا کمتر به چشم می آید و می گوید: حکایت امیر ارسلان نامدار و سخنان نشاط آور، نقل و نبات محافل قدیمی بود تا طعم بلندترین شب سال در فصل سرد زمستان برای همه شیرین شود. از فناوری های روز به ویژه گوشی های تلفن همراه که مردم را گرفتار کرده است، گلایه می کند و می افزاید: در گذشته مردم بیشتر فرصت با هم بودن و حرف زدن در کنار یکدیگر را داشتند و با رفتن به مهمانی هر چه خستگی بود پشت در می ماند تا شبی به یادماندنی سپری شود اما امروزه میوه حرف های بسیاری سربسته می ماند و هر کس در شب نشینی مشغول بالا و پایین کردن انگشت روی صفحه یک گوشی تلفن است. البته چشم و هم چشمی و ورود تجملات به زندگی های امروزی را از دیگر مشکلاتی میداند که سبب سردی فاصله ها شده است. وی می افزاید: در گذشته هر چه در منزل بود از شیرینی، خرما، سنجد، عناب و ... به منظور پذیرایی مهمان ها برای شب چله استفاده می شد اما امروز وضعیت متفاوت شده است و دیگر تدارکات قدیم نظرشان را نمیگیرد به گونه ای که حتی اگر درباره سبک و شیوه زندگی گذشته به فرزندان بگویی برایشان غیر قابل باور است.
فلسفه چله
پژوهشگر فرهنگ عامه با اشاره به این که نزد مردم، زمستان به دو چله و ماه نوروز تبدیل می شود، میگوید: 40 روز اول دی و بهمن چله بزرگ، 20 روز دوم؛ چله کوچک و اسفند نیز ماه نوروز نامیده می شود. دکتر «زنگویی» فلسفه جشن چله برای مردم گذشته را مبنای تغییر و تحول طبیعی مطرح میکند و با اشاره به تاثیر این موضوع در زندگی آن ها میافزاید: بر اساس منابع تاریخی، مردم شب چله دور هم جمع می شدند و از هفت خوراکی مانند میوه شامل هندوانه به عنوان میوه انرژی بخش و خنک کننده دل ها در تابستان گرم پیش رو، انار به امید زایش و کثرت رویش دانه ها و غلات برای سال پیش رو و سیب و دیگر تنقلات استفاده می کردند و این شب را به پاداش پشت سر گذاشتن بزرگ ترین شب سال جشن می گرفتند. از دیگر رسوم شب چله در برخی مناطق استان به کف زنی، دو بیتی خوانی و قصه گویی اشاره می کند که چندان رونق ندارد. وی توضیح می دهد: در گذشته جوان ترها در حال کف زدن دو بیتی می خواندند و بعد از مراسم کف زنی بزرگ ترها به بیان افسانه می پرداختند تا هم جوان ها استراحت کنند و هم از خوردن دسترنج شان لذت ببرند. به گفته وی، امروزه هر چند در برخی مجالس به فال حافظ تاسی می شود اما الان دوبیتی و قصه خوانی جای خود را به تلویزیون، رادیو و ... داده و به حاشیه رفته است.