روایتی از روزهای زندگی 2 زندانی جرایم غیر عمد
تعداد بازدید : 126
چشم های منتظر شکوفه های سخاوت
قاسمی
فکرش را هم نمی کرد که با داشتن مدرک مهندسی روزی در کنار افرادی قرار گیرد که به جرم قتل، مواد مخدر و ... زندانی شده اند. تصورش هم خیلی سخت بود، اما یک تصادف، فوت و شکایت، چک بی محل، مهریه و... هر کدام به علتی که حتی فکرش را هم نمی کرد، روزهای زیادی او را روانه زندان کرد. فقط در فیلم ها دیده بود که زندانی بر دیوارها خط می کشد و روزها را می شمارد، روزهایی که به خورشید و طلوع و غروبش چشم ندوخته است ، بلکه بخشش و کرم دل های بزرگی را انتظار می کشد که حاضر به گذشت می شوند و ... .
آغاز ماجرا
همه چیز از اعتماد بیش از حد به دوستان شروع و به زندان ختم شد. می گوید: برای خرید زمین، دسته چک گرفتم و مشکل از همین جا شروع شد. بعد به تشویق یکی از دوستانم با چک به خرید و فروش اتومبیل پرداختم و همین آغاز بیچارگی ام شد. دو سه معامله اول خوب بود و سود داشت اما بعد از آن ضررهای چند میلیونی شروع و بدهی ام سنگین شد.(م_ م ) که قبل از خرید و فروش خودرو، آرماتور بند بود، می گوید: با طمع معامله های پر سود، تعداد پرونده ها به 13 مورد و بدهی ام به 220 میلیون تومان رسید تا جایی که سال 92 همراه همسرم فرار کردم و تا سال 96 فراری بودم اما خسته شدم و خودم را معرفی کردم. تا سال 97 در بند بسته بودم در حالی همیشه ترس از اتفاقات دیگر همراهم بود و تمامی نداشت. سال قبل همسرم درخواست طلاق داد چون از ادامه این نحوه زندگی خسته شده بود. سخت تر از آن سرنوشت دختر چهار و نیم ساله ام است که دوست نداشتم فرزند طلاق شود اما روزگار باعث شد دخترم در روزهای هفته سرگردان و بین پدر و مادر دست به دست شود و حالا10 ماه است چند روز دختر مادر می شود و دو روز هفته مهمان پدری که از زندان به مرخصی می آید.می گوید: 450 میلیون تومان بدهی داشتم که با کار کردن 60 میلیون تومان از بدهی را پرداختم اما 188 میلیون تومان دیگر با خسارت تاخیر به 366 میلیون تومان رسید که با همکاری ستاد دیه، شاکیان 100 میلیون تومان را بخشیدند و از سود پولشان گذشتند اما هنوز 220 میلیون تومان بدهی دارم.هر چه داشتم فروختم و شرمنده پدرم هستم که املاکش را فروخت و حالا کشاورزی می کند. روزهای زندان سخت است، از هر چه فکر کنید سخت تر، آن قدر که حتی قابل فکر کردن نیست، تبعاتش سخت تر است. بعد از زندان از چشم همه افتادم در حالی که قبل از آن آقا بودم و بهتر از من در فامیل نبود اما حالا... .
حالا به روزهای روشن امیدوار شده و ستاد دیه او را امیدوار کرده است. 20 میلیون تومان کمک بلا عوض خوشحالش کرده و دلخوش به وقتی است که بتواند با کمک ستاد دیه، 200 میلیون تومان وام بگیرد اما اگر کمکی باشد وامش سبک تر می شود.
فرار پیمانکار و پول نزول
دیگری، قربانی نزول و راهی زندان شده است. می گوید: مهندس برق است و 38 سال دارد اما چهره اش پخته تر به نظر می رسد و موهای سر و محاسنش را گرد سفیدی گرفته است.( م _ پ )برق رسانی به پروژه های مسکن مهر بود که به عقیده اش بد شانسی و ورشکستگی اش، با نامهربانی دوست و پیمانکار اصلی پروژه رقم خورد.
پیمانکاری که قرار بود در چند ماه مسکن را تحویل دهد اما کارش به تاخیر خورد و او به دلیل ناآشنایی با قوانین و حقوق خود، از او رسید نگرفت و در نهایت پیمانکار گریخت و او ماند با 30 واحد مسکن مهری که باید تمام تاسیسات روشنایی آن را با هزینه خود تامین می کرد چون مجری برق رسانی پروژه بود. 70 میلیون تومان بدهی در سال 93 برایش این طور ثبت و ناچار شد نه تنها امتیاز خرید مسکن خود را بابت آن بدهد بلکه از یک بانک 30 میلیون تومان با کارمزد بالا گرفت در حالی که مشکلات مالی و زندان بازپرداخت وام را به تاخیر انداخت و حالا مجبور است با محاسبه تاخیر و دیرکرد اقساط حدود 70 میلیون تومان با محاسبه آن چه پرداخته است ، به بانک برگرداند. او ادامه می دهد: سال 96 از یک دوست پنج میلیون تومان قرض گرفتم با این شرط که با نزول به او برگردانم اما مدت مقرر سر آمد و بدهی پنج میلیونی به هفت و 9 و بیشتر افزایش یافت. با تاسف می گوید: پول نزول که وارد زندگی شد روزی آدم بسته و روز روشن، شب می شود همان طور که خودرو و همه پس اندازم را از دست دادم، ازدواجم کنسل شد و از نظام مهندسی بیرون آمدم. ترس از پاسگاه و آبرو و خانواده اشتباهی بود که باعث شد پول نزول آن دوست بیشتر شود و... .رنجیده است از این که در زندان با افرادی هم کاسه می شود که حتی فکرش را هم نمی کرد. به نظرش کاش سیستم قضایی قدری انعطاف داشته باشد چرا که زندان رفتن ناخواسته برای آن ها که جوان هستند یا زمینه اشتباه دارند بدترین شرایط است و با همه نوع جرم آشنا می شوند. می گوید: آدم در زندان صفر و هیچ می شود، انگار همه زندگی را از دست می دهد و من حتی نتوانستم در عروسی خواهرم شرکت کنم. حتی به مردن فکر می کردم، تمام زندگی ام یک تخت دو در یک و یک پتو بود، حتی نمی توانستم گریه کنم.توصیفش از زندان به مرگ نزدیک می شود. مرگ احترام و شخصیت، چرا که اصلا مهم نبود چرا آن جا هستی. مهدی هم به روزهای خوب و کمک ستاد دیه برای گرفتن وام امیدوار است هر چند وام را که بگیرد، هرچه کار کند باید قسط بدهد و زندگی را از صفر شروع کند. هر سال جشن گلریزان آزادی زندانیان جرایم غیر عمد برگزار می شود تا بند دلی از زندان درماندگی و نا امیدی باز شود اما امسال هر چند شرایط به گونه ای دیگر است و شکل کار تفاوت دارد اما باز هم آن هایی که ماجرای زندانی شدن شان روایت شد و 121 زندانی جرایم غیر عمد زندان های استان چشم انتظار دست های یاریگرند.