خسروی
پشت پنجره انتظار در گوشه دنجی از اتاق، روزها را به امید روزنه ای می شمارد و روی دیوار قدیمی یکی یکی خط می کشد، غم عمیقی در چهره اش موج می زند؛ درد نفس هایی که به شماره افتاده، نه تنها او، بلکه خانواده چهار نفره شان را هم آزار می دهد اما هنوز نقطه امیدی در زندگی اش وجود دارد، روزنه ای هر چند کوچک برای شروعی دوباره و فردایی که شاید دست تقدیر، پیوند به زندگی دوباره را برای او و آن ها که دردی از جنس او دارند، رقم بزند.
مادر پیش قدم شد
دقیق نمی داند چه روزی بود اما خوب به خاطر دارد که مهر 97 همسر تازه عروسش برای انجام کاری پا از خانه بیرون گذاشت و دیگر برنگشت. این را «آتشین» شوهر بانوی 20 ساله بیرجندی می گوید که همسرش حدود دو سال قبل، هنگام عبور از عرض خیابان و بر اثر برخورد با یک موتور سیکلت آسیب دید.هنوز بغض در گلویش می پیچد وقتی به آن روز سخت بر می گردد. وقتی همسرم تا غروب برنگشت همراه مادرش تمام مراکز درمانی را زیر پا گذاشتیم اما خبری نبود، تا این که همسرم روز بعد و روی تخت بیمارستان برای لحظه ای به هوش می آید و شماره یکی از نزدیکان را به پرستار می دهد و دوباره چشمانش را می بندد.بعد از مطلع شدن، همسرم یک هفته روی تخت بیمارستان و سه روز در آی.سی.یو بستری بود و چند روز هم به واسطه بهبودی به بخش مراقبت های ویژه منتقل شد اما ناگهان وضعیت جسمی اش بدتر و نیمه شب دچار مرگ مغزی شد.او ادامه می دهد: با اطمینان کادر درمانی از مرگ مغزی همسرم، پیشنهاد اهدای اعضای وی را دادند، ابتدا هیچ کدام زیر بار نرفتند و صدای شیوه و ناله سکوت فضا را در هم شکست اما مدتی نگذشت که مادر همسرم پیش قدم شد، او می خواست قلب فرزندش، آهنگ زندگی دوباره ای شود اما به دلیل وضعیت جسمانی، قلب همسرم شرایط پیوند نداشت ولی با پیوند دو کلیه، کبد و قسمتی از پوست بدنش؛ او فرشته نجات سه بیمار شد و زندگی دوباره ای به آن ها هدیه داد.
پشیمان نیستیم
شهریور سال گذشته هم برای یک خانواده 6 نفره ساکن قاین روزهای سختی رقم خورد. آن طور که «محمدرضا نخعی» می گوید: برادرم برای انجام کار راهی سوله شد اما هنگام جابه جایی گچ، نوار نقاله آزاد شد و به سر برادر 43 ساله ام اصابت کرد.
او ادامه می دهد: بعد از یک هفته بستری در بیمارستان، دچار مرگ مغزی شد و موضوع توسط کادر درمانی به ما اعلام و پیشنهاد اهدای اعضای او مطرح شد. به گفته وی، ابتدا هیچ کس راضی به این کار نمی شد اما با صحبت یکی از آشنایان، پدرم پا پیش گذاشت و بقیه اعضای خانواده هم رضایت دادند تا اعضایی که قرار بود زیرخاک دفن شود، فرشته نجات بیمارانی باشد که سال هاست با درد و بیماری روز را شب می کنند.به گفته او، از زمان مطرح شدن این موضوع تا رضایت خانواده، مدت زیادی طول نکشید و روز بعد جسمش به مشهد اعزام شد. او با اطمینان و رضایت کامل می گوید که اگر برای هر کدام از ما هم این اتفاق رخ می داد همین کار را می کردیم و ذره ای پشیمان نیستیم چراکه این کار ذخیره ای برای آخرت است.
4 سال درد
داستان زندگی جوان 38 ساله بیرجندی هم حکایت از درد و رنج زیادی دارد. «حسین زاده» سال 90 کلیه هایش را از دست داد و چهار سال درد دیالیز کشید. دردی که به گفته همسرش، بعد از دیالیز تمامی نداشت و به خون ریزی و مشکلات زیادی برای تن رنجور و خسته او منجر می شد.
«قاصدی» به سرفه های شبانه همسرش هم اشاره می کند که سبب شد حدود دو سال نتواند سر بر بالین بگذارد و نشسته شب ها را به صبح پیوند دهد. او بارها برای پیوند رنج سفر به مشهد را هم بر خود هموار کرد و حتی دو بار تا پشت در اتاق عمل هم رفت اما بخت یارش نبود.
او ادامه می دهد: یک روز تلفن به صدا درآمد و برای پیوند راهی مشهد شدیم و بعد از چهار سال سختی، پیوند انجام و جوانی فرشته نجات او شد و حالا دعای خیرش برای همیشه ذخیره آخرت او می شود.
او که رنج بیماران زیادی را از نزدیک دیده است، بعد از پیوند همسرش، فرم اهدای عضو را تکمیل کرده است تا اگر روزی اتفاقی رخ دهد، فرشته نجات بیماری رنجور شود.
80 بیمار در نوبت پیوند کلیه
مسئول مرکز جامع بیماران خاص استان با اشاره به تقسیم بندی دانشگاه های علوم پزشکی برای اهدای عضو می گوید: آن ها که قدرت مانور بیشتری دارند و قادر به انجام پیوند هستند به عنوان واحد فراهم آوری و دانشگاه های کوچک تر با وجود امکانات مراقبتی مانندICU ، CCU و ... به عنوان واحدهای شناسایی فعالیت می کنند. «دهقانی»، استان را به عنوان واحد شناسایی تعریف می کند که با واحد فراهم آوری مشهد و ... مرتبط شده است، اما ابراز امیدواری می کند که با توجه به حضور دو متخصص پیوند و نیروهای نفرولوژ در بیرجند، تا اول مهر امسال بخش پیوند در مرکز استان راه اندازی شود.
وی بیشترین آمار مورد نیاز به پیوند را مربوط به بیماران دیالیزی با 305 بیمار می داند و می افزاید: از این تعداد 80 بیمار در نوبت پیوند قرار دارند.
وی نبود واحد فراهم آوری اعضا در استان و اعزام بیماران مرگ مغزی به دیگر نقاط مانند مشهد و زمان بر بودن دریافت رضایت از خانواده ها برای اهدای عضو را از مشکلات استان مطرح و اضافه می کند: سال 98 از پنج بیمار و سال 97 از 16 بیمار مرگ مغزی، اهدای عضو انجام شد.وی آمار بیماران مرگ مغزی را زیاد اعلام می کند، هر چند آماری در این باره ارائه نمی دهد اما می افزاید: برخی بیماران به دلیل بیماری های عفونی و زمینه ای، سرطان، کهولت سن و ... شرایط اهدا را ندارند بنابراین اجزای بدن افراد جوانی که دچار سانحه یا حادثه می شوند و سالم است، برای اهدا مورد استفاده قرار می گیرد.وی بیشترین آمار مرگ مغزی را مربوط به حوادث ترافیکی می داند و می افزاید:60 تا 70 درصد مرگ های مغزی مربوط به حوادث ترافیکی، سوانح و سقوط از بلندی است.
وی میزان رضایت خانواده ها برای اهدای عضو در استان را کمتر از 20 درصد اعلام می کند .