- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سالن سفید کوچکی است شبیه حمام. در ورودی و خروجیاش، دو دریچه قرار دارد شبیه دستگاه سیتیاسکن. به هرکدامشان تختی چسبیده است که روی نواری حرکت میکند، یکی به داخل سالن میآید و دیگری به بیرون راه دارد. سه تا تخت سنگی هم هست، قد یک آدم. چیز بیشتری نیست جز چندتکه پارچه و یک آینه و روشویی و یک گلدان پتوس که معلوم نیست چطور بدون نور و هوای سالم، این همه به خودش پیچیده و تا سقف رفته است. دو هواکش قوی، پرسروصدا کار میکند ولی حریف بوی بد و ناشناسی نمیشود که به کف زمین و کاشیها و تختها و برگهای پتوس و حالا سرتاپای من چسبیده است. دو زن میانسال، مانتو و چکمه سفید پوشیده، مشغول نظافت سالناند که زنگ کوتاهی به صدا درمیآید. نوارِ دریچه ورودی راه میافتد و تابوتی وارد میشود با جسدی پوشیده در لفافی مشکی، شبیه کیسه خواب. زنها دست بهکار میشوند. یکیشان جنازه را میبرد روی سنگ. با تیغ، لباسهایش را میبُرد و شروع به شستن میکند. صورت رنگپریده جنازه را میبینم. بیشتر از 65 سال ندارد. چشمها و لبهاش را طوری بسته واقعا آن پارچه مشکی، انگار کیسه خوابش است. غسال با آن جثه نحیفش، بدنی دستکم یکونیم برابر وزن خودش را میچرخاند و غسل میدهد و بلندبلند صلوات میفرستد. در این فاصله، نفر دوم با قیچی بزرگی، تکههای کفن را میبرد و روی تخت دیگری پهن میکند. جنازه را کفن میپوشانند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حسینی- تیم فوتبال مرکز آموزش 04 امام رضا (ع) عصر روز گذشته به مصاف تیم خلیج فارس میناب رفت. به گزارش خبرنگار ما، این دیدار به میزبانی استان هرمزگان انجام شد و در پایان تیم استان با 2 گل بازی را واگذار کرد .تیم 04 با کسب 9 امتیاز از چهار دیدار در صدر گروه پنج این رقابت ها قرار دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حسین قربانی – صدای گرمش را بارها از رادیو یا تلویزیون در هنگام رقابت های مهیج کشتی شنیده ایم. نوع گزارشگری اش به شنونده هیجانی خاص می دهد. با فنون کشتی به خوبی آشنایی دارد و در گزارش هایش مستند از آن حرف می زند. هادی عامل این بار یک رقابت کشوری را از بیرجند برای دوستداران این رشته گزارش کرد. او می گوید: محل زندگی ما در خیابان عامل بود و کشتی گیر زیاد داشت و همین، سبب علاقه مندی ام به کشتی شد و تا قهرمانی جوانان و آموزشگاه های کشور هم پیش رفتم اما وقتی دست راستم شکست و چند بار آسیب دید دیگر نتوانستم کشتی بگیرم و عرصه مربیگری و داوری را انتخاب کردم و به طور اتفاقی وارد گزارشگری این رشته شدم. در آن زمان مشهد، گزارشگر کشتی نداشت و بعد از انجام تست، گزارشگری کشتی را ابتدا در مشهد و بعد در تهران دنبال کردم. وی با اشاره به این که باید هرکسی در هر کاری که فعال است عاشق کارش باشد ادامه می دهد: عاشقانه گزارشگری را انجام می دهم و چون مردم را دوست دارم در هنگام گزارش با مردمی که آن ها را نمی بینم ارتباط عاطفی برقرار و فکر می کنم در هر جایی که باشم در کنار آن ها هستم همین کار سبب شده است دچار روزمرگی و خستگی نشوم و همیشه با انرژی گزارش کنم. وی می افزاید: وقتی هیجانی می شوم ایستاده گزارش می کنم که اتفاق هایی در این زمینه به ویژه در رقابت های خارجی برایم رخ داده است.عامل، با بیان این که تریبون گزارشگری را هدیه خدا می دانم و تلاش می کنم با مردم همیشه صادق باشم از همکاری اش با روزنامه خراسان به عنوان خبرنگار از سال 57 می گوید و می افزاید: در المپیک آتلانتا خبرها و عکس های مربوط به رقابت ها را برای روزنامه ارسال می کردم. به دلیل این که کارم سنگین شده است و همیشه در سفر هستم وقت کمی برای همکاری دارم البته چون روزنامه خراسان، روزنامه مردمی است و با تیراژ زیادی منتشر می شود و مردم با آن انس گرفته اند، خیلی دوست دارم با این روزنامه همکاری کنم. وی درباره پیشنهادهایش غیر از گزارشگری ادامه می دهد: برای کارهای تبلیغاتی و دوبلوری هم از من دعوت شد ولی این کارها را دوست ندارم و می خواهم صدایم، فقط برای کشتی باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.