«ورزشی که بازنده ندارد، همه با هم تلاش می کنند و در پیروزی سهیم هستند».
این جمله واقعیتی است که شاید تا به حال از زبان کوهنوردان زیادی شنیده باشیم.
همکاری و همدلی برای یک هدف مشترک، گذشت و ایثار، مقابله با سختی ها و این که در تمام مدت باید خودت را جزئی از جمع بدانی، این که در فاصله 100 متری قله، نقطه ای که برای رسیدن به آن کلی تلاش کرده ای، برای رسیدگی به همنوردت که دچار مشکل شده از ادامه مسیر منصرف می شوی و ...همه این ها باعث شده تا کوهنوردی بیشتر تمرین زندگی باشد تا یک ورزش معمولی.
«محمود قویدل» کوهنورد موفق استان که تا به حال قله های مختلف داخلی و خارجی را زیر پا گذاشته، چندی پیش به قله دماوند صعود کرد.
هر چند صعود به بام ایران برای او اتفاقی است که تا به حال چند بار رخ داده ولی او این بار قله ای از جنس دیگر را فتح کرد تا بگوید در کوهنوردی هم می توان پهلوان بود.
او این بار به جای آن که تنها به صعود، زمان و مسیرش فکر کند بیشتر دنبال به سرانجام رسیدن آرزوی دوست کوهنورد خود بود که چندی قبل در سانحه ای هر دو پایش را از دست داد و با پاهای مصنوعی، هوای فتح دماوند را در سر داشت.
«سجاد سالاروند» ، متولد 1361اهل لرستان و ساکن تهران،کوهنوردی است که از شامگاه اول فروردین ماه 95 که این حادثه برایش اتفاق افتاد هیچ گاه به محدودیت فکر نکرد و با اراده ای مثال زدنی، از سه ماه بعد و با پاهای مصنوعی کوهنوردی را دوباره از سر گرفت و بعد از 14 ماه توانست با این شرایط بر بام ایران گام گذارد.
چند روز قبل «خراسان جنوبی» میزبان این دو کوهنورد شد تا داستان این صعود متفاوت را از زبان خودشان بشنویم. بدون عصا راه می رود، فقط موقع بالا آمدن از پله های حیاط دست به نرده ها می گیرد، از حالت صورتش پیداست نه تنها این محدودیت خللی در اراده اش بوجود نیاورد بلکه آن طور که خودش می گوید، دریچه تازه ای از زندگی را به رویش گشوده است.
از آن حادثه بگویید، چه طور اتفاق افتاد؟
یکی از دوستان کوهنورد دچار حادثه شده بود. آن شب من شیفت کاری داشتم، بعد از آن برای عیادت دوستم به بیمارستان رفتم که البته چندی بعد فوت شد. در مسیر بازگشت بر اثر اشتباه خودم و خودروی عقبی دچار حادثه رانندگی شدم، و در یک لحظه هر دو پایم را در اثر برخورد با گاردریل کنار جاده از دست دادم.
در مدتی که به هوش بودم با توانی که خداوند در آن لحظه به من داد و آموزش هایی که در کوهنوردی دیده بودم، خودم هر دو پایم را با کمربند و طناب، بستم و پاهایم را در جهت بالا قرار دادم تا جلوی خون ریزی بیشتر را بگیرم و با توجه به این که اورژانس یک ساعت و اندی بعد آمد و این که عابران می ترسیدند به من دست بزنند اگر این کار را نمی کردم، معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد.
آن لحظه به همه چیز فکر می کردم، خانواده، دوستانم و البته به کوهستان.
چه مدت طول کشید که با این قضیه کنار آمدید؟
من یک کوهنورد بودم، به قله های مختلف داخلی و خارجی صعود کرده بودم، در سنگنوردی هم دیواره های زیادی را بالا رفته بودم.
برای یک کوهنورد هم مهم ترین عضوش پاهایش هست. اول امیدوار به پیوند بودم ولی بعد از به هوش آمدن متوجه شدم که پیوند صورت نگرفته است.
اول شوکه شدم ولی با قدرتی که خداوند به من داد، این مسئله را پذیرفتم، شاید فکر کنید این ها شعار باشد، ولی کمتر از 3 روز طول کشید که فهمیدم خدا مرا در مسیر دیگری قرار داده است و خدا را شاکر بوده و هستم ، چرا که این حادثه می توانست نتیجه ای به مراتب بدتر از این داشته باشد.
چه مدت طول کشید دوباره و با شرایط جدید به سراغ کوهنوردی بروید؟
از همان ابتدا که دوستان به عیادتم می آمدند به آن ها می گفتم که دوباره به کوه باز می گردم و خوشبختانه دوستان هم به من روحیه می دادند.
بعد از 3 ماه و در حالی که هنوز پاهایم بخیه داشت به کمک دوستان و بر روی اسب به کوه رفتیم.
این حضور هر چند سوار بر اسب صورت گرفت، انگیزه ام را خیلی بالا برد. بعد از آن پروتز گذاشتم و شروع به تمرین کردم .
صعود به دماوند از کجا به فکرتان رسید؟
با دوستان مختلف کوهنورد در سراسر کشور مشورت هایی داشتم از جمله با آقای «قویدل» که در سطح کشور فرد شناخته شده ای هستند.
مشورت ها و امیدواری هایی که او به من می داد نقطه مثبتی در شروع دوباره کوهنوردی من بود.
پیشنهاد دماوند مطرح شد، کاری که قبل از این با شرایطی مانند من انجام نشده بود.
به پیشنهاد آقای «قویدل» در جنگل چالوس و ارتفاع های لواسانات تمرین های زیادی انجام دادیم، ابتدا به قله «کلون بستک» با حدود 4 هزار متر در لواسانات صعود کردیم ،بعد توچال.
حالا نوبت دماوند بود، البته در این خصوص تصمیم گیرنده آقای« قویدل» بود که با بررسی شرایط آب و هوایی، باد، آماده کردن تجهیزات و... زمان را مشخص کند که این اتفاق طی روز های 11 تا 13 خرداد ماه عملی شد.
نکته دلگرم کننده دیگر، حضور تیم هیمالیا نوردی به سرپرستی آقای «قویدل» بود که برای برنامه تمرینی خود به دماوند آمدند.
کسی در حرکت کردن به شما کمکی نمی کرد؟
به کمک دو عصا حرکتم را آغاز کردم، برای این که پاهایم زخم نشود، بعد از هر چند مدت کمی توقف و استراحت داشتم ولی بخشی از وسایل را «قویدل» مربی ام حمل می کرد، برای احتیاط تجهیزات شب را هم به همراه بردیم که اگر فشار زیادی تحمل کردم در ارتفاع 5 هزار متری کمپ برپا کنیم، ولی مربی ام مدام می گفت:«تو می توانی صعود کنی». در کنار مربی تیم هیمالیانوردی هم خیلی تشویقم کردند.
به خاطر شرایط من، ما یک مسافتی را خیلی سریع می رفتیم و باز می نشستیم. با این شرایط و در حالی که ساعت 7 صبح حرکت را از پناهگاه سوم شروع کردیم، ساعت 3 و 45 دقیقه بعد از ظهر توانستم پا به قله بگذارم.
این صعود نه تنها سرعتی انجام شد، بلکه توانستم رکورد صعود به قله دماوند با دو پای مصنوعی را به نام خود ثبت بکنم.
شما قبل از این هم به دماوند صعود کرده بودید. این بار چه تفاوتی داشت؟
خوب به طور قطع خیلی متفاوت بود. در صعود های قبلی به فکر رسیدن به قله، گرفتن چند عکس یادگاری و آرزوی صعود بعدی بودم ولی حالا وقتی به سمت قله می رفتم هر چه نزدیک می شدم، یک نگاه به قله و یک نگاه به پاهایم می انداختم و اشک شوق از چشمهایم جاری بود.
می گفتم« خدایا من بارها این مسیر را آمده ام، ولی هیچ گاه این گونه و با این عمق بزرگی تو را احساس نکردم.» با خودم می گفتم ، این پاهای من نیست که مرا به قله رسانده است بلکه دست عنایت خداست ، در وهله بعد هم آقای «قویدل» و دیگر دوستان بودند که مرا یاری کردند.
دوستان هم حالتی مشابه من داشتند . آن ها این بار نه به خاطر صعود بلکه به خاطر این که زمینه صعود شخصی مانند مرا فراهم کرده بودند ،اشک شوق می ریختند و همه شاکر خداوند بودیم.
مسیر برگشت سخت نبود؟
خودم خیلی برای بازگشت نگران بودم، آقای «قویدل» بقیه را بعد از این که یک سرپرست برایشان تعیین کرد از مسیر معمولی که حدود 3 تا 4 ساعت زمان می برد، فرستاد به سمت پناهگاه که آن ها هم افراد حرفه ای بودند و از این بابت نگرانی وجود نداشت، بعد به مدد تجربه او از مسیر کافر دره که یخچال بود و البته عبور از آن کار هر کسی هم نیست، با سر خوردن ، حدود یک ساعت و 20 دقیقه بعد به پناهگاه ( ارتفاع 4 هزار و 200 متر)رسیدیم و دیگر دوستان 2 ساعت بعد از ما رسیدند .
«قویدل» هم در این فاصله علاوه بر رسیدگی به احوال من برای بچه ها تدارک پذیرایی را فراهم کرد تا این صعود را جشن بگیریم.
به نظر من وجود شخصی مانند «قویدل» برای خراسان جنوبی یک ظرفیت خوب است که باید به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.
آیا حالا به تعریف جدیدی از کوهنوردی هم رسیده اید؟
خیلی متفاوت شده است. الان که به کوه می روم، کوهنوردان سالمی که مرا می بینند خیلی انگیزه می گیرند.
یک بار در مسیر کوه دارآباد به کوهنوردی برخوردم که یک دستش قطع شده بود وقتی مرا دید گفت برای پاهایتان مشکلی پیش آمده گفتم، هر دو قطع شده و به کمک پروتز حرکت می کنم، پی گیر شد که چه زمانی این اتفاق افتاده است، وقتی فهمید کمتر از 10 ماه از این اتفاق گذشته با تعجب گفت: «بعد از قطع دستم به مدت 3 سال از خانه بیرون نیامدم».
من تمام این اراده وتوانی را که باعث شد در مدت کوتاهی فعالیت خود را از سر بگیرم اول از خداوند متعال و بعد از ورزش کوهنوردی دارم، با وجود این اتفاق ، به لطف خدا هیچ وقت ناامید نشده ام و بنا براین همیشه شاکر خدا هستم.
درباره این صعود
«محمود قویدل» هم در مورد این صعود می گوید: من بیشتر آشنایی ام با «سجاد» بعد از آن حادثه بود،چون کوهنوردان ، زمانی که برای فردی مشکلی پیش می آید همه متوجه آن شخص می شوند. او از من مشورت خواست در مورد صعود به دماوند که گفتم از شما خواستن و از من هم این که هر چه در توان دارم انجام دهم.
من جدای از این که کوهنوردم یک آتشنشان هستم که کارم کمک به مردم در زمان مشکلات است.
ابتدا بیشتر به دنبال قهرمانی و صعودهای آن چنانی بودم ولی دیدم که با امکانات موجود شدنی نیست.
هیچ کس نمی آید150 میلیون تومان هزینه صعود به فلان کوه را بدهد یا هیچ نهادی و حامی نمی تواند هزینه یک میلیارد تومانی صعود به 14 قله 8 هزار متری را تامین کند، بنابراین روش کار را تغییر دادم. الان در حال کار با گروه هایی هستم تا در صعودشان یارکمکی باشم، 11 تیرماه هم عازم پامیر هستیم برای صعود به 2 قله 7 هزار متری و 2 قله 6 هزار متری و یک قله 5 هزار متری، در مهر ماه هم به نپال می رویم تا با همراهی «سجاد» به قله 6 هزار متری آیلند پیک صعود کنیم و یک رکورد تازه به دست آوریم.
بعد از این صعود موفقیت آمیز
چه حسی داشتید؟
وقتی «سجاد» روی قله ایستاد و خدا را سجده کرد ما 11 نفر همراه بدون هیچ صحبتی به او نگاه می کردیم و خدا را شکرگزار بودیم هم به خاطر این صعود و هم به خاطر سلامتی که از آن برخوردار بودیم.
من بارها به قله دماوند صعود کردم ولی این صعود و دیدن موفقیت «سجاد» برایم لذت متفاوتی داشت.
این دو کوهنورد ضمن قدردانی از روزنامه «خراسان جنوبی» بابت انعکاس رویداد های ورزشی ، تجزیه و تحلیل اتفاق های ورزشی استان در این رسانه را به صورت تخصصی عنوان کردند.