فرخ نژاد- همیشه و در همه حال دغدغه ذهنی بسیاری دارند طوری که شاید خواب راحتی هم نداشته باشند.
وقتی دردها و رنج ها را می بینند، وقتی به آخرین نقطه روستایی در مرز سفر می کنند، وقتی تشنگی مردمی را که برای یک پارچ آب هفته ها منتظر تانکر آبرسانی مانده اند و با دبه های خالی صف کشیده اند با چشم می بینند چطور می توانند دغدغه ذهنی نداشته و نسبت به آن بی تفاوت باشند.
گاهی آن قدر رنج و درد نداری های مردم بر ذهن و فکرشان فشار می آورد که می گویند کاش خبرنگار نمی شدیم زیرا وقتی ندانی، نبینی و نشنوی درد هم نمی کشی و دغدغه ای هم نداری اما وقتی ببینی و نتوانی کاری جز نوشتن برایشان انجام دهی، درد مضاعف می شود.
اما چون به جبهه رسانه پا گذاشتند و سلاحی مقدس چون قلم به دست گرفته اند از همه نداری ها، چالش ها، قابلیت ها، داشته ها و نداشته ها می گویند و می نویسند تا بلکه به مسئولانی که شاید بی خبرند و شاید هم مشغله کاری آن ها را بی خبر گذاشته، سری بزنند و آن ها را بیدار و هوشیار کنند که در زیر پوست شهرها و روستاها آن هم در مرزی ترین نقاط چه می گذرد.
اما همه این دغدغه ها زمانی آرامش فکری سربازان جبهه رسانه را سبب می شود که دردی از دردمندان برداشته و گرهی از مشکلی باز شود و راهی آسفالت، روستایی بهره مند از آب، برق، جاده و... شود و چرخ کارخانه ای بچرخد.
همه سربازانی که در پادگان های رسانه قلم به دست گرفته و برای مقابله با سرزمین کمبودها پا به میدان گذاشته اند تنها به امید باز شدن گرهی، نشاندن لبخندی، نگاشتن موفقیتی و... در خاکریزهای تحریریه ها قلم می زنند و اگر عشق و علاقه نبود باید مدت ها قبل سلاح را کنار گذاشته و برای راحتی فکر و ذهن خویش از دغدغه ها کار دیگری را برمی گزیدند.
اما به گفته آن ها خاک دامنگیر خبرنگاری نمی گذارد تا از عملیات مقدس قلم زدن برای مردم بگذرند و به حرفه ای دیگر روی آورند، حاضرند ناملایمات و استرس های خبرنگاری را به جان بخرند اما دلی شاد و خوشبختی را برای مردم دیار و سرزمین خویش به ارمغان آورند.
عرصه پر تب و تاب خبرنگاری را تنها کسانی می توانند تاب آورند که تمام سربالایی و سراشیبی های آن را به امید این که گرهی باز شود، قدمی برای دردمندی و رفع چالشی برداشته شود بپیمایند.
شاید بارها و بارها پشت خط مشغولی تلفن های مسئولان، اداره ها و... مانده اند اما چون هدفی مقدس را دنبال می کردند خسته نشده و آن قدر تحمل کردند تا خط آزاد شود و پاسخ مشکلی را از مسئولی بگیرند.
شاید بارها مسئولان قول داده اند اما به دلیل بد قولی مسئولان قلم شرمنده خواسته های مردم شده است.
بارها و بارها از چالش های هر نقطه ای گفته اند اما وقتی قدمی برای رفع آن معضل و مشکل برداشته نشده است کوله خستگی هایش سنگین تر شده و زمانی خستگی از تن به در کرده که گزارش و خبری که تهیه کرده اند منتج به نتیجه شده باشد.
خبرنگار با بوی کاغذ، جوهر خودکار و سیاهه هایی که برای باز شدن گره می نگارد زنده است. کاش با هر نوشته ای که می نگارد گرهی باز شود.