روزها مثل برق و باد گذشت و دوباره در رمضانی دیگر نوای الغوث الغوث بر زبان هر زن و مرد و کوچک و بزرگ جاری شد تا پروردگار عالم از سر لطف و مهربانی بنده اش را از آتش دوزخ برهاند.
دوباره در شب های نوشته شدن تقدیر بشر دست ها به آسمان بلند شد و اشک ندامت بر گونه ها جاری شد تا از آسمان دری به بخشش و پذیرش توبه باز شود.
دوباره در شب های نزول قرآن، بندگان، اولیای خدا را واسطه قرار دادند بین خود و آفریدگار جهان تا به حرمت نام و بزرگی آنان، سرنوشتی خوب برایشان نوشته شود.
در شب های قدر دوباره بندگان دل را با آب توبه شست وشو و تا سحرگاهان الغوث الغوث سر دادند تا توشه ای از این شب های با عظمت برگیرند که چراغ راهشان تا رمضانی دیگر شود.
دوباره در شب هایی که ماه رحمت خدا رو به پایان دارد بندگان خالق یکتا در فراز به فراز جوشن کبیر خدا را یاد کردند و از او استغفار جستند و امیدوار به بخشندگی یکتای بی همتا قرآن بر سر گذاشتند تا مبادا دست خالی ماه نزول قرآن را پشت سر بگذارند و فرصت بخشیده شدن را در بهترین شب های سال از دست دهند، آنان قدر شب های قدر را به خوبی دانستند تا در رمضانی دیگر و به تقدیری نیکو مهمان سفره کریمانه خداوند شوند.