گزارشی از برگزاری کنگره ملی شهدای استان
تعداد بازدید : 41
پیمانی دوباره با ۲۰۰۰ شهید
نویسنده : قاسمی
فضا به دسته گل های صلوات معطر می شود. فریاد «یا حسین (ع)» لبیکی است به سوگندهایی به نام نامی امیرالمومنین (ع)، به اسم زهرای اطهر (س)، به جود امام حسن مجتبی (ع)، به امام رضایی که عشق همه ایران است.
صدای یا حسین (ع) یا حسین (ع) بارها و بارها در سالن اجلاسیه می پیچد.
وقتی پس از ادای احترام به پرچم ایران اسلامی، به سلطان خراسان عرض ارادت می شود و گوش جان به سخنان مقتدای خود می سپارند.
دست ها را به تجدید بیعت بارها و بارها بالا می برند و پس از شنیدن گرانمایه سخنان رهبرشان، باز هم دست دوستی می دهند، دست راست همه حاضران بالا می رود و به ندای رهبرشان با ذکر رمز گشای یا زهرا(س) لبیک می گویند، یا علی را فریاد می کنند تا بار دیگر ثابت کنند علی را تنها نمی گذارند. مجری سراغ مهمانان می رود همان طور که حال و هوای آن روزهای جنگ و رزم و ایثار را زمزمه می کند، رمز فرهنگی کنگره را اعلام می کند: «یا زهرا» بر لبان نماینده ولی فقیه در استان جاری می شود. رمزی که به گفته او نه فقط شهدای گرانقدر خراسان جنوبی را در نبردها و سختی ها یاری می کرد بلکه توسل همه ائمه اطهار(ع) بود.
سردار «قاسمی» رمز عملیاتی تمام اجلاسیه را یا حسین(ع) بیان می کند، شعر و شعاری که همه اجلاسیه های قبلی کنگره شهدا را پیش برد، جمعیت «یا حسین» را چند بار فریاد می کند. صدای مجری است که می گوید: فرمانده نگاه کن! این هم یک تیپ، این همه سرباز از کنگره ملی دو هزار شهید بیرجند.
سید کمال هاشم زاده، مجری برنامه های معارفی سیمای جمهوری اسلامی ایران حال و هوا را به سال ها قبل می برد، وقتی می خواند: کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت نینوایی ...، بخوان ای دل به آهنگ رهایی، کجایید ای شهیدان خدایی ...
اجلاسیه شهداست، دو هزار شهید از خراسان جنوبی که امروز یاد و نام شان با حضور جمعی از مسئولان ارشد کشوری و استانی گرامی داشته می شود. دو مهمان ویژه، روی دست های حاضران حمل می شوند، دو پرستوی بازگشته از سفر، کوچ شان پایان یافته است. دو شهید گمنام، دو جوان رشید 19 و 21 ساله بر دست ها گلباران می شوند. گل و اشک، دعا و سلام و صلوات زمزمه هایی است که نثارشان می شود. گمنام اما صاحب نامند، گمنام هستند و پدر و مادرشان نیستند اما همه سالن، همه پدر می شوند و مادر، همه خواهر و برادر. احساس غربت نکنید شهیدان خوش نام، دلتنگی نکنید شهیدان نیک نام که این جا بر سکو مادرانی منتظرند، مادر شهید کاوه، شهید بهروز صبوری، حتی مادری از آمریکا.
«سوزان» نام صدیقه را با افتخار برای خود انتخاب کرده است و می گوید: پسر بزرگش در دست های شیطان بزرگ به شهادت رسیده است، پسرانی که علی و حسین نام دارند او هم مادر شهید است مادری که معتقد است برای فرزند خودش مادری نکرده اما این جا آمده است. مادرها آمده اند تا مادری کنند برای دو شهید گمنام.
کلیپی از مادران انتظار پخش می شود و علاوه بر دل ها آسمان چشم ها را بارانی می کند.
پیرزنی که تصویر فرزند جوانش را نشان می دهد و از او سراغ می گیرد «در منطقه سومار بوده می شناسید؟ خبری دارید؟».
سومار بهشت فرزندش شده است، مادر شهید بهروز صبوری می گوید: استخوان های خشکیده پسر دانش آموز و شهیدش را که بعد از 31 سال انتظار بر قلبش گذاشت آرام گرفت. حالا هم به قصد مادری کردن راه را تا خراسان جنوبی آمده تا برای دو پرستوی مهاجر مادری کند.
زمزمه «شهید گمنام سلام» اوج می گیرد اصلا گمنام نیستید وقتی مادری این جا بوی پسرش را از شما می جوید، مادری برای شما دلتنگی و فراقی می خواند، همه این ها مادران شما هستند که همه مادر شهیدند و خواهر و برادر شهید.
جمعیت هر دو سالن و همه زن و مردهایی که بیرون ایستاده یا نشسته اند؛ همه خانواده شما هستند. جای نشستن نیست، خیلی ها روی موکت نشسته اند خیال شان نیست، این جا بالا و پایین ندارد، اصل را دیده اند از بالای تابوت، دل شان به یاد حسین (ع) پیوند می خورد و صدایشان اوج می گیرد و از ابوالفضل (ع) یاد می کنند و یا زهرا (س) را فریاد می زنند.
سکوت، جایی ندارد و همه جمعیت یا حسین (ع) را فریاد می کنند دل روانه ضریح شش گوشه می شود. با همین سوز که دارم بنویسید حسین(ع) / هر که پرسید زیادم بنویسید حسین(ع).
اجلاسیه به صورت مستقیم در شبکه مجازی و شبکه های مختلف تلویزیون پخش می شود.
هشتک «عهدی که بستیم» در فضای مجازی شکل می گیرد و هر لحظه مخاطبی نظری می دهد و عهد با سید علی تایید می شود.
فریاد حسین (ع) و زمزمه نوحه های دهه شصت که «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم ا...» جمعیت را جایی فراتر از مرزهای سالن اجلاس می برد.