دعای نیمه شبانم چرا افاقه نکرد
دل خراب مرا مست جام باده نکرد
هزار صبح سلامش نمودم اما او
ز ناز، نیمه نگاهی به من نظاره نکرد
به جمع مدعیانش نشستم و هر بار
گذشتم از نظرش پس چرا اشاره نکرد
هلا، چو ابر به دل های عاشقان بارید
دمی به روی سر من گذشت و سایه نکرد
به شاخه سر بام درخت خانه من
کبوتر حرمش نیز آشیانه نکرد
دعای عهد که خواندم به خواب من آمد
وفا به عهد نمود و ز من گلایه نکرد
خوشم به عهد نمود و ز من گلایه نکرد
اثر رفعت حسنی از بیرجند
برگرفته از کتاب شمیم نرگس