پایان مبهم سپیدار های بر زمین افتاده «خوان»
فرخ نژاد-درختان سپیدار آن سال هاست که به صف ایستاده و شاخ و برگ های آن ها دست به دست هم داده اند تا دیوارهایی تنومند از تنه، سقف هایی سبز رنگ از شاخه و برگ خود بسازند و تو در آن دالان های طبیعی قدم بگذاری و قد و قامت، سرسبزی و رفاقت آن ها را به تماشا بنشینی.
از این نقطه به بهشت خراسان جنوبی یاد می شود زیرا درختان سپیداری که سال ها ریشه در خاک این روستا دارند دست رفاقت به یکدیگر داده تا تو در دالان های آن که در ورودی روستاست داخل شوی و بهشت را با همه وجود حس کنی.
اینجا امکان ندارد رهگذری به آن پا بگذارد و ساعتی را در سایه سار درختان سپیدار نیارامد.
روی تنه درختان را که به دقت بنگری زخم نوشته های رهگذران زیادی را روی آنها می بینی.
این درختان محل آرمیدن کلاغ ها، زاغ ها و گنجشکان و دیگر پرندگانی است که بر روی شاخ و برگ آن لانه کرده اند.
هنگام غروب هم چرخش و گردش دسته جمعی آن ها به دور این درختان دیدنی است گویا هنگامی که خورشید می خواهد به خانه اش برود و این پرندگان هم در لانه هایشان آرام گیرند دست جمعی و همصدا برای قدردانی و تشکر از خالق در بالای این درختان اوج گرفته و سرتعظیم و تکریم فرود می آورند.
دنیای سپیدارهای روستای «خوان» دنیای متفاوتی با دیگر درختان است زیرا درختان سپیدار همه یک سرو گردن بالاتر از دیگر درختان هستند.
اما مدتی است که عده ای تبر به دست گرفته و کمر به قطع این سپیدارها بسته اند و سپیداران برخی از باغ ها را از ریز و درشت به زیر تیغ برده اند.
اما معلوم نیست که اره به دستان چرا این نقطه و سپیداران این روستا را هدف گرفته اند. داستان قطع درختان سپیدار «خوان» معمایی است که برخی از اهالی هم در حل آن مانده اند و نمی دانند چرا عده ای مدتی است به این روستا رفت و آمد دارند و به جان باغ های سپیدار افتاده اند.
خریدارانی از شمال
بنا به گفته اهالی مثل این که خریداران چوب از خطه شمال بوده و از معدن چوب به این روستا آمده اند.
عده ای هم می گویند آفت به جان این درختان افتاده و بهتر است که آن ها را به دم تیغ داد زیرا بقیه درختان روستا را آلوده می کنند.
برخی هم می گویند اینجا کوهستانی است و زمین برای کشاورزی نیست پس بهتر است این درختان بریده شود و جای آن محصولی مانند زرشک که خریدار دارد کاشت شود.
روستا نکته ای جالب و قابل تامل دارد. این روزها پا به هر نقطه روستایی از خراسان جنوبی که بگذاری فریاد بی آبی آن گوش فلک را کر کرده است اما «خوان » چون درکوهسار واقع شده به درد بی آبی مبتلا نیست اما زمین برای زیرکشت بردن نیست و برخی از اهالی هم برای این که باغ های سپیدار را به زیرکشت ببرند اقدام به قطع درختان کرده اند.
عده ای از اهالی می گویند درختان سپیدار باغ ها را می برند و در منطقه کرمان و طبس در معادن زغالسنگ به عنوان داربست استفاده می کنند.
این درحالی ست که برخی حتی از قیمت خرید اطلاع دقیقی نداشته اما از خریداران چوب خواسته اند که درختان آن ها را قطع کنند. یکی از اهالی که چند باغ خود را به تیغ چوب بران داده هر کیلو چوب را 250 تومان و هزار سانت آن را هزار تومان فروخته است.
آفت به جان سپیدارها
بنابر اطلاعی که سید «علی حسینی» دارد در گذشته در مسیری که باغ های روستا قرار گرفته اند آبی روان بوده که به آسیاب قدیمی این روستا می رفته و سپیدارها هم سیراب می شدند اما مدتی است که آب را قطع کرده اند و بیشتر کانال های انتقال آب سیمانی و یا لوله گذاری شده و چون دیگر آب نمی خورد برای همین آفت به جان درختان افتاده است.
بنابر آنچه اهالی می گویند آفتی که به جان سپیدارها افتاده دیگر درختان مانند گردو و بادام را هم درگیر کرده و آن ها را از بر وبار انداخته اند.
به علاوه به دیگر اراضی کشاورزی و مزارع زرشک هم این آفات خسارت زده اند برای همین اهالی به ویژه افرادی که باغ سپیدار دارند می گویند بهتر است درختان را به دم تیغ داد و این باغ را به زیر کشت زرشک که در حال حاضر خریدار دارد و به قیمت خوبی هم به فروش می رود ، ببرند.
آن ها می گویند: جهاد کشاورزی هم به صاحبان این باغ ها اجازه داده تا سپیدارها را قطع کنندو به زراعت بپردازند زیرا ملک شخصی آن هاست.
دلیل این که در سال های قبل باغ های «خوان» و دیگر روستاهای منطقه به زیرکشت این درختان می رفت ارزانی قیمت زرشک بود.
آن طور که یکی از اهالی می گفت: پدرش محصول تولیدی یک سال زرشک خود را در آن سال ها فروخته و فقط یک لنگه در فیبری خریده است اما در حال حاضر این محصول قیمت خوبی دارد و می تواند منبع درآمدی برای روستاییان باشد.
در حال حاضر هم در این سال خشکی ها اهالی خوان چون می بینند که از درختان سپیدار درآمدی نصیب آن ها نمی شود مجبورند این درختان را به دم تیغ بدهند هرچند قیمت زیادی هم خریداران نمی پردازند.
موضوع دیگری که دراین زمینه باید به آن اشاره شود این است که درگذشته از چوب های سپیدار برای سقف خانه های روستایی استفاده می کردند اما در حال حاضر دیگر از چوب به عنوان مصالح ساختمانی استفاده نمی شود.
قیمت ناچیز چوب
علاوه براین شاید فردی 10 تن چوب این درختان را بفروشد اما درآمد زیادی با توجه به زحمتی که دراین سال ها برای سپیدارها کشیده است نصیبش نشود آن طور که یکی از اهالی 7 تن و 300 کیلوگرم چوب را به قیمت یک میلیون و 300 هزار تومان فروخته است.
برخی از اهالی معتقدند چون آفت به جان سپیدارها افتاده و محصولات زراعی آن ها هم در معرض خطر قرار گرفته شاید کمی به منظره و سیمای «خوان» لطمه وارد شود اما چاره ای نیست و باید سپیدارها را قطع کرد.
آفتی که به جان سپیدارها افتاده سبب شده تا به دیگر درختان مانند گردو، بادام و... هم سرایت و مانند خوره این درختان را از درون نابود کند طوری که گاهی شاهد خشک شدن درختان بالای 40 سال گردو در «خوان» هستیم.
قصه به کجا برمی گردد
دهیار «خوان» هم در مورد قصه سپیدارهای «خوان» این طور می گوید: چند وقت قبل عده ای آمدند خانه ای در روستا اجاره کردند و حدود 20 روز هیچ اقدامی نمی کردند و فقط در حال وارسی باغ ها و درختان سپیدار بودند.
بعد که مردم و مسئولان روستا دلیل حضورشان را در روستا جویا شدند گفتند: باغ سپیداری را از یکی از اهالی خریده ایم و منتظریم از شرکتی طلب خود را بگیریم و تا بتوانیم هزینه درختان خریداری شده را بپردازیم زیرا تا هزینه را نپردازیم آن فرد اجازه بریدن درختان را نمی دهد.
بعد از مدتی پول فردی که درختان سپیدار او را خریده بودند را پرداختند و شروع کردند به قطع درختان.
در مدتی که در روستا حضور داشتند عده دیگری از اهالی «خوان» هم فریب این گروه را خوردند و قطع درختان سپیدار خود را به آن ها واگذار کردند که گویا هنوز پولی هم به آن ها پرداخت نشده زیرا این افراد رفته اند و هیچ خبری از آن ها نیست.
«حرمتی» موضوع جالب در مورد این گروه را این طور عنوان می کند که این گروه از شمال کشور که معدن چوب است به روستای خوان آمده و اقدام به خرید و قطع درختان سپیدار با قیمت بسیار پایین کردند.
به علاوه چون ملک شخصی افراد بود که صاحبان آن اقدام به فروش درختان کردند منابع طبیعی و جهاد کشاورزی هم گفتند هیچ کاری از دست آن ها ساخته نیست. اما جالب تر این که اگر آن ها قصد تخریب سیمای طبیعی این روستا که تمام زیبایی آن به خاطر سپیدارهای آن هاست و در فصول مختلف همه برای لذت بردن از طبیعت این روستا به خوان می آیند نبوده چرا زمان قطع درختان حتی درختانی که قطر آن ها خیلی کم و به اندازه یک قلم بیشتر نبوده است را هم بریده اند. نکته قابل تامل این است که افرادی هم که اقدام به قطع درختان و یا به اصطلاح تغییر کاربری باغ های سپیدار کردند به این پول هیچ نیازی نداشتند زیرا از تمکن مالی لازم برخوردارند.
او هم اطلاع ندارد که چوب ها را به کجا منتقل کرده اند اما این مسئله را که زمین برای کشاورزی در خوان موجود نیست قبول ندارد و می گوید: زمین های خالی زیادی برای کشاورزی در خوان وجود دارد که اهالی می توانند آن را زیرکشت ببرند.
به علاوه در گذشته چون از چوب این درختان به عنوان مصالح ساختمانی به ویژه سقف خانه ها استفاده می شد درختان سپیدار زیادی هم می کاشتند اما اکنون چون مصالح جدید آمده کمتر کسی از چوب در سقف خانه های روستایی استفاده می کند.
دهیار به این موضوع هم اشاره دارد که این روستا جزو روستاهای هدف گردشگری است و دهیاری اقدام به ایجاد سایت گردشگری در خوان کرده و تاکنون هم برای زیرساخت های لازم مانند نصب آلاچیق، احداث سرویس بهداشتی و... 20 میلیون تومان هزینه کرده است. به گفته «حرمتی» حدود 5 میلیون تومان دیگر هم نیاز است تا این سایت گردشگری کامل شود.
به علاوه استقبال گردشگران از این روستا به حدی است که آموزش و پرورش در این روستا دو سوئیت دارد و هر دوی آن همیشه رزرو است و در فصل گرما روزی نیست که شاهد حضور گردشگران در خوان نباشیم.
سفره زیبای خوان
چه زیباست هم خالق و هم مخلوق سفره ای زیبا و پرنعمت در نقطه ای بگسترانند تا شاهد زیبایی دوچندان در آن نقطه باشی.
اینجا چون اهالی آن بزرگ، خونگرم و سفره دار بودند « خوان » نام گرفته و در نقطه کوهستانی واقع شده سفره طبیعی و زیبایی در خوان پهن شده است که هرفردی هر آنچه بخواهد می تواند از طبیعت آن توشه برگیرد.
به هر نقطه روستایی دیگری در این سال خشکی ها گذرت بیفتد می توانی آثار خشکسالی را به چشم ببینی اما دراین روستا به سبب موقعیت کوهستانی آن هنوز خون در رگ های قنات های آن جاری و ساری است به طوری که حدود 5 تا 6 ماه از سال آب این روستا به روستاهای پایین دست رفته و آن ها از این آب بهره می برند.
اهالی می گویند: برعکس دیگر نقاط روستایی، اینجا آب است اما زمین نیست تا اهالی به کشت و کار بپردازند و اگر زمین باشد که هر روستایی حداقل 100 نهال زرشک داشته باشد می تواند به صورت اعیانی زندگی اش را بگذراند.
شاید چون زمین برای کشت و زرع نبوده برخی جوانان و اهالی هم ترجیح داده اند تا راهی شهرها شوند طوری که در گذشته حدود 500 تا 600 نفر جمعیت داشته اما دراین سال ها جمعیت آن به 350 نفر کاهش یافته و این جمعیت هم با احتساب دانش آموزانی است که در خوابگاه شبانه روزی خوان از نوغاب ، آنیک تا توتکری برای تحصیل به این روستا می آیند.
خواسته اهالی این است که نهادهای مرتبط مانند جهاد کشاورزی ارتفاعات خوان را همواره کنند تا مردم بتوانند این زمین ها را زیرکشت ببرند و دراین 6 ماهی که آب روستا در پاییز و زمستان هدر می رود از آن استفاده بهینه شود.
بعلاوه در این روستای کوهستانی در گذشته دامداری رونق زیادی داشته و هر روز صبح گله های گاو، تکه(بز نر)، پرواری و چند گله دام از این روستا راهی دشت و صحرا می شدند و در حال حاضر فقط یک گله گوسفند هم به تعداد کم وجود دارد که نشان از بی رونق شدن این شغل در خوان دارد.
در گذشته بیشتر اهالی «خوان» درکنار کار کشاورزی به قالی بافی هم مشغول بودند و این هنر از رونق خاصی دراین روستا برخوردار بوده اما با رکود حاکم بر بازار فرش دستباف این هنر قدیمی و دیرینه هم از رونق افتاده است.
همچنین اهالی به این موضوع هم اشاره می کنند که مقداری از طرح هادی روستا در قالب سنگ فرش برخی از کوچه ها ومعابر اجرا شده و بقیه مانده است که تقاضا دارند بقیه این طرح هم عملیاتی شود.
وجود مدرسه شبانه روزی نشان از این دارد که تمام مقاطع تحصیلی دراین روستا وجود دارد و دانش آموزان برای ادامه تحصیل مشکلی ندارند.
شبکه آبرسانی «خوان» هم حدود 6 سال قبل اجرا شده و اهالی این روستا از آب لوله کشی بهره مند هستند.
موقعیت کوهستانی «خوان» سبب شده تا آنتن دهی تلفن های همراه آن طور که ساکنان می گویند مطلوب باشد اما شبکه های سیما خیلی وضعیت مطلوبی ندارد طوری که فقط 4 شبکه سیما در این روستا قابل دریافت است.
بنابر اطلاعاتی که دهیار خوان در مورد این روستا می دهد: خوان به ترتیب در 95،85، و 22 کیلومتری مرکز استان، شهرستان درمیان و بخش قهستان قرار دارد که جمعیت فصلی این روستا در تابستان و فصول گرم به 200 خانوار و در فصل سرما به نصف کاهش می یابد .
روند مهاجرت در این روستا را «حرمتی» این گونه بیان می کند: از سال 75 تا کنون فقط سه ازدواج در داخل روستا داشته ایم و بیش از 80 خانوار از این سال تاکنون به شهرها مهاجرت و فرزندانشان در شهر ازدواج کرده اند. علاوه براین جمعیت دانش آموزی خوان در سال 74 بیش از 130 دانش آموز بوده این در حالی است که اکنون به 18 نفر کاهش یافته است.
مدرسه شبانه روزی خوان هم سال 74 تاسیس شده و در حال حاضر جمعیت دانش آموزی آن حدود 40 نفر است. موقعیت این روستا کوهستانی است و به همین دلیل در کنار زمستان های بسیار سرد تابستان های آن خیلی زیبا و دلپذیر است. محصولات این روستا هم در حال حاضر زرشک و سیر است اما محصولات دیگری مانند گردو و میوه جات هم وجود دارد که بیشتر وقت ها دچار سرمازدگی شده و شاید هر 7و8 سالی یک بار سرما نزند و مردم محصول داشته باشند.
بنابر اطلاعات دهیار ، طرح هادی این روستا از حدود 6 سال قبل آغاز شده و تاکنون هم 3 هزار متر مربع از سنگ فرش معابر خوان اجرایی شده و قرار است بعد از فصل سرما نیز هزار متر مربع دیگر عملیاتی شود.
«حرمتی» به این موضوع هم اشاره دارد که تمام امکانات و زیرساخت در این روستا مانند آب، برق، تلفن، راه آسفالته و... فراهم است اما نیاز به تامین زیرساخت هایی مانند اینترنت و شبکه دیجیتال است.
نقشه برداری گازرسانی
او از اتمام نقشه برداری برای گازرسانی به «خوان» خبر می دهد و می گوید: برای دفن زباله دراین روستا مشکل داریم زیرا نقاطی را که برای این منظور در نظر می گیریم محیط زیست تایید نمی کند و دلیل آن هم این است که آب های زیرزمینی آلوده می شود. در این روستا محصول سیر خوان در منطقه مشهور است و اهالی در کنار تولید این محصول می توانند فرآوری آن را هم مدنظر داشته باشند.
همچنین در مورد محصول زرشک هم می توان با ایجاد کارگاه های فرآوری به ایجاد اشتغال در منطقه کمک و از مهاجرت جلوگیری کرد.
او هم به این موضوع اذعان دارد که از یک ماه قبل تا ابتدای فصل بهار آب این روستا به دلیل نبود فعالیت کشاورزی هدر می رود اما به مسئولان پیشنهاد شده تا این آب به وسیله پمپ به دشتی با نام تگ خنگی منتقل شود و اهالی دراین منطقه به کشت و زرع بپردازند اما مشکلی که وجود دارد این است که اهالی سر قطعات زمین با هم کنار نمی آیند و از طرف دیگر نیاز به 6 میلیون تومان سرمایه است تا آب پمپاژ شود که این هزینه را هم باید نهادهای دولتی تامین کنند.