فرخ نژاد-توفان و گرد و غبار که دل بیابان را آشوب می کند در دل ساربان شتران هم آشوب بیشتری برپا می شود.
توفان و گرد و خاک که دانه های خاک و شن را با شدت تمام بر سر بیابان بی آب و علف می کوبد ساربان هم که در خانه ای خشت و گلی آن هم بدون در و پیکر جان پناه گرفته است دلش هزار راه می رود .
توفان سهمگین که در کویر خور می تازد هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست. ساربان گوش هایش را با دستانش می گیرد تا کمتر صدای این غرش او را بیازارد و تلاطمی که در دلش برپاست را کمتر کند.
هرچند تاخت و تاز گرد و غبار و توفان بیابان، وهم آور و دلهره آور است اما شاید تنها چیزی باشد که سکوت بیابان وکویر را می شکند به همین دلیل ساربانان هم با آن خو گرفته و این شکننده سکوت بیابان را دوست دارند.
تاخت و تاز توفان که در بیابان به اتمام می رسد دوباره سکوت مهمان کویر می شود و ساربان هم از اتاقکی بی در و پیکر بیرون می آید و چیزی که می بیند صحنه ها و تصاویر زیباست که دست هنر، توفان و باد است.
به هر تصویر که می نگرد صدها و بلکه هزاران مرتبه خالق این عنصر طبیعت یعنی باد را شکر می کند.
شاید تا حالا پای صحبت افراد زیادی نشسته باشید اما خیلی کم اتفاق افتاده که هم صحبت یک ساربان شوی آن هم در قلب کویر خور.
«عزیزی» که چوپان بیابان آن هم کویر خور است با چند ساربان دیگر 100 تا 150 نفر شتر دارند و چون قهر طبیعت دراین سال ها رمق را از بیابان و کویر گرفته است این شرکای قدیمی هر کدام چند روز به بیابان آمده و به شتران آب و آذوقه می دهند.
به گفته آن ها «گماری»، هر 5 روزی یک نفر از این ساربانان در چاه زمست که محل قشلاق شتران است مهمان بیابان خور می شود.
تمام حواسش هم به شتران است و با سلامتی آن ها شاد و اگر هم یکی از این حیوان ها مریض، رنجور و لاغر شود او هم رنجور و ناراحت است.
تمام فکرش این است که چطور برای این حیوان که حتی به دلیل قهر طبیعت یک بوته خار هم در بیابان برای خورد و خوراکشان نمانده آذوقه خریداری و تهیه کرده و به آن ها بدهد تا بخورند.
به گفته او شتر مانند گوسفند یا دیگر دام ها نیست که نیاز به آذوقه کمی داشته باشد بلکه با همین آذوقه هایی که به قیمت گران هم خریداری می کنند فقط یک وعده می توانند به این حیوان آذوقه بدهند تا آن ها را از مرگ نجات دهند.
آن قدر با شتران خو گرفته است که از دور وقتی یک شتر می آید به طور دقیق تشخیص می دهد که شتر اوست و این را از طرز راه رفتن این حیوان می فهمد.
نکته جالب اینجاست، برای این که شتران هر فردی قابل تشخیص باشد بر گردن آن ها مهر می زنند یا به اصطلاح خودشان هرساربانی یک مارک دارد یکی 100 داغ ، یک دو هزار ، یکی حسن داغ و یکی حسین داغ.
مارک ساربان« عزیزی» هم سه پنجه داغ است و هر ساربانی در هر نقطه ای از بیابان های خور یا دیگر بیابان ها شترهای او را ببیند می داند که شتران سه و پنج داغ از آن اوست.
شتران را هم با شتر نری با نام «لوک» آبستن می کنند.
آفتی هم که به جان شتران می افتد حشره ای با نام کنه است که خون شتران را می مکد.
آن قدر شتران با او اخت شده اند که وقتی آ نها با نام رنگشان مانند قرمز، صفرا، زرد و... صدا می زد هرکجا باشند خود را به او می رسانند به ویژه یکی از این شتران صفرای کوچک است که بعد از چند روز که این ساربان نیست به طورحتم هر کجا باشد خود را به او رسانده و ابراز علاقه می کند. ساربان «عزیزی» که تمام اجدادش شغلشان شترداری بوده از کوچکی این شغل آبا و اجدادی را که گذشتگان به او رسیده برگزیده و از این شغلی که دارد راضی هم است.
او هم مانند شترانش دلش برای سال ها بهار سال کویر تنگ شده زیرا در آن سال ها فقط موتور را روشن می کردند تا شتران در آبشخورها آب بخورند و نیازی به تامین آذوقه آن ها نبوده اما اکنون مجبورند برای این که شتران آن ها از بین نروند آذوقه با قیمت گران بخرند.
دعای نزول باران دعای او و دیگر ساربانان است طوری که حتی می داند هواشناسی اعلام کرده این چند روز سامانه بارش زا به خراسان جنوبی هم خواهد آمد.
دعا می کند که به خاطر این زبان بسته های بیابان هم که شده باران ببارد.
حتی چهار بیتی هایی هم که هنگام چرای شتران در بیابان ها با صدای بلند می خواند در مورد این حیوان است.
شتر از بار می نالد من از دل
بنالیم هر دومون منزل به منزل
شتر نالد که مو باروم گرونه
منم نالوم که دور افتادم از دل
خوشا به سعادتت ای ساربان آزاد و رها دراین کویر بی انتها.